باند چیست؟
دکتر پدرام فرهادیان
رزیدنت جراحی دامپزشکی - مدرس دانشگاه
تعجب نکنید؛ عنوان را درست خواندید: «باند چیست؟»... باند میتواند وسیلهای برای خروج صوت یا موسیقی دلنواز باشد. باند میتواند وسیلهای برای درمان و پانسمان زخم باشد. باند میتواند معرف یک گروه موسیقی باشد… اما امان از باندی که میتواند در پی تبانی و اجماع افراد و گروهی علیه فرد یا گروهی دیگر و یا حتی ایده و ایدئولوژی متفاوت شکل بگیرد. این باند خطرناک است و مسموم. اصلا هم مهم نیست این باند و دسته در چه سطح و در چه جایگاهی تشکیل شده باشد؛ در سیاست، در ورزش، در فرهنگ، در بازار و تجارت، در بهداشت و درمان، در آموزش و متاسفانه در دامپزشکی!
بله کمکم متوجه شدهاید که روی سخنم دستهها و باندهایی است که متاسفانه به روشها و اشکال مختلف در عرصه دامپزشکی تشکیل شده است؛ گروههایی در تمام سطوح این عرصه؛ در سطح مدیریت خرد و کلان (دولتی و خصوصی)، دارو و ملزومات و واکسن، تولید و پرورش، بهداشت و درمان، دانشگاه و آموزش و...
بدیهی است که تمام مثالهای ذکر شده رذیل و بسیار مغموم و ناپسند است اما مسمومترین و شنیعترین دستهبندی، خط کشی و تشکیل باند و گروه، در سطح آموزش آکادمیک دامپزشکی است. این موضوع آنچنان نمود عینی و شهودی یافته که گاها حتی پنهانش نیز نمیکنند. دسته و گروهی در کنار هم باندی را سازمان میدهند تا تمام امورات دانشگاهی را در میان خود و همدستهایهایشان تقسیم کنند. به هنگام مراجعه به سازمانهای دولتی یا خصوصی مرتبط هم آش همان آش است و کاسه همان کاسه. البته که چنین رخدادی در هر سازمان و مجموعه اجرایی، آموزشی، درمانی، اداری و... پر بیراه نیست زیرا همانها که در فضای مسموم دانشگاهی با آن رویهی غیر اصولی و انسانی آموزهها را آموختهاند، وارد بازار کار شده و اسب مراد را با بیاخلاقیها زین میکنند.
جالب اینجاست که اغلب سردستهها در این باندها نیز بسیار موجه به نظر میرسند و برای خودشان جایگاهی هم دستوپا کردهاند و حرفشان گاها خریدار دارد، لذا از این جایگاه بیشتر برای ماندن در کرسی قدرت خویشتن خویش و خویشان همدستهایشان استفاده میکنند. اما واقعا نمیدانم که چرا اینگونه شد و در این دو دهه چه پدیدهای رخ داد که نسل جدید اساتید دانشگاهی تومنی دوزار با نسل قبلی و نسلهای قبلترشان متفاوت شدند؟ کدامین لیبیدوها (عقدهها) چنین سرگشادند که با اسب حسد و کینه و بغض اینچنین بر تارک نحیف آموزش میتازند؟
دوست گرامی که این چند کلام را به خودت گرفتهای،آری دقیقا با خود تو هستم. تویی که خود را استاد میدانی و علامهی دَهر، برادر گرامی و خواهر بزرگوار، لطفا شأن جایگاهی را که ایستادهای و خرقهای را که بر تن کردهای بدان. بدان که کوچکترین خطای تو میتواند تاوانی بس سنگین برای حیات و ممات دانشجویی داشته باشد که به تو اقتدا کرده است. بدان که تو دانشجوهایی را تربیت نمیکنی که دوست داری، بلکه تو آنهایی را تحویل جامعه دامپزشکی و در سطح کلان کشور میدهی که دقیقا انعکاس در آینهای هستند که خود تویی.
معلم عزیز، یادت بماند: «پشت هرکدام از آن صندلی و نیمکتها ظرفیتی ناب نشسته است، سرشار از پتانسیلی مهار نشده، و تو باید به دنبال سرنخی باشی جرقهآسا، حتی اگر بسیار خُرد باشد و ناچیز. تو وظیفه داری آنچه را که او نمیبیند و نمیداند، برایش عیان کنی؛ افکار و احساساتش را بشناسی و به تکتک آنها احترام بگذاری. تو باید بدون قضاوت و کینهورزیهای شخصی و احساسی به اعماق ذهن او نفوذ کنی تا بدانی باید به کدامین سمت هدایتش کنی که هم برای خودش مفید و موثر باشد، هم برای جامعهاش. تو باید هرروز صبح خودت را برانداز کنی و بدانی جایگاه معلمی کجاست و تو به کدامین شغل شریف روی نهادهای. باید او را ببینی و نفعش از آموزشهایت را مرور کنی. تو باید معلمی باشی که بال میدهد و پرواز میآموزد، نه معلمی که بالها را میسوزاند تا خود همچنان در آسمان دیده شود.»
امیدوارم آنها که باید بخوانند، بخوانند تا شاید بیدار شوند و بفهمند.
این پدیده باندبازی برای بنده به معنیِ تشکیل گروهها و دستههایی است که با تبانی، توافقهای پشت پرده و قربانی کردن حق الناس و عموم مردم به دنبال دستیابی به منافع شخصی یا گروهی خود هستند. در ایران ما سراسر باندبازی و منافع شخصی و گروهی است منافع ملی برای هیچ مقام مسئولی کوچکترین اهمیتی ندارد.
عوامل متعددی به پیدایش باندبازی کمک میکنند. ضعف ساختارهای نظارتی (خود ناظر فاسد است)، فساد گستردهی سیستماتیک اداری، نظام آموزشی ناکارآمد (تعصبی) و فرهنگ اجتماعی از جمله این عوامل هستند. عدم وجود ساختارهای نظارتی قوی و کارآمد و فساد اداری سیستماتیک باعث رشد باندبازی شده و فساد اداری گسترده نیز به این روند دامن میزند. همچنین نظام آموزشی که بر اساس شایستهسالاری نباشد و روابط خانوادگی و دوستانه را بر اصول حرفهای ترجیح دهد، زمینهساز باندبازی میشود.
باندبازی پیامدهای منفی زیادی دارد. این پدیده باعث تضعیف شایستهسالاری، افزایش فساد، کاهش کارایی و بهرهوری و ایجاد نابرابری و تبعیض در جامعه میشود. افراد نالایق و بدون تخصص به موقعیتهای مهم دست مییابند و این امر منجر به کاهش رشد و توسعه کشور و افزایش نارضایتی و بیاعتمادی اجتماعی میشود.