جایگاه دامپزشکی - بخش دوم
دکتر ناصر رسولی بیرامی
در قسمت قبل گفتیم که بهترین راه برای ارتقای جایگاه دامپزشکی و دامپزشک، عمل به وظایفی است که در قانون برای سازمان دامپزشکی آمده است و گفتیم که بر اساس قانون، مهمترین وظایف آن سازمان تأمین بهداشت دام کشور و فرآوردههای دامی و پیشگیری و مبارزه با بیماریهای دامی و بررسی بیماریهای دامی و همکاری در امر مبارزه با بیماریهای مشترک انسان و دام است. امروز برای آنکه راهکار عملی برای خروج دامپزشکی از وضعیت کنونی ارائه دهیم، به موضوع مبارزه با بیماریها و کنترل و ریشهکنی آنها میپردازیم.
اولین گام برای مبارزه و کنترل و ریشهکنی یک بیماری شایع و معمول، تشکیل کارگروه برای آن بیماری است. به عبارت دیگر باید مشخص شود که چه کسانی مسئول مبارزه و کنترل و ریشهکنی هستند و در صورتی که مشکل و سؤالی پیش آید، چه کسانی باید پاسخگو باشند. یعنی اگر کوتاهی شده باشد، نباید سازمان یا اداره کل بگوید که موضوع را بررسی خواهد کرد تا فردی که کوتاهی کرده است را مشخص نماید، بلکه از اول باید کسی که وظایف خود را انجام نداده است، مشخص باشد.
از طرف دیگر، افراد کارگروه باید تا حد ممکن ثابت باشند و نباید با عوض شدن مدیر، آنها نیز تغییر یابند. آنها باید در ارتباط مستقیم با همدیگر باشند و تماس آنها نباید منوط به تماس با مدیرکل استان یا معاون فنی استان یا دیگران باشد. در رابطه با بیماری تب برفکی برای اینکه این کارگروه مشخص شود، شاهد بودم که چندین بار خیز برداشته شد اما این اقدام هر بار به عللی به مانع برخورد. مثلا مدیران کل استان از معرفی افراد با این شرایط پرهیز میکردند و مدعی بودند که استقلال یک فرد در استان و گزارش مستقیم او به سازمان میتواند مدیریت آنها را تضعیف کند. لذا در تشکیل کارگروه باید این موارد نیز در نظر گرفته شود و برای پرسشهای مطرح، پاسخهای قابل قبول ارائه شود. با اینهمه، همچنانکه عرض کردم، تشکیل این کارگروه قدم اول است و بدون تشکیل آن، اقدام به مبارزه و کنترل و ریشهکنی یک بیماری شایع و معمول از ابتدا محکوم به شکست است و غیر از اتلاف سرمایه و منابع، سودی نخواهد داشت. به عبارت دیگر تا زمانی که لغت عام سازمان دامپزشکی به عنوان کنترلکننده و ریشهکن کنندهی بیماری عنوان شود و از افراد و گروه خاصی در سازمان و استانها نام برده نشود، صحبت از کنترل و ریشهکنی بیماریها بیمعنی و پوچ و مسخره است.
افراد یک کارگروه مربوط به یک بیماری باید ارتباط نزدیک با هم داشته باشند. آنها باید در تدوین برنامهی مبارزه شرکت بجویند و باید به صورت مداوم آموزش ببینند و اطلاعات خود را افزایش دهند و به تجزیه و تحلیل نتایج بپردازند و کارایی و بازدهی اقدامات را ارزیابی کنند و نتایج را برای مسئولین و عموم گزارش دهند و در صورت نیاز، در بازبینی و اصلاح برنامهها اقدام نمایند. به عبارت دیگر این گروه باید پویایی خود را همیشه حفظ کند. در اینجا قصد ذکر جزئیات را ندارم. اما این کارگروه برای تدوین برنامه باید اقدامات گذشته را مرور کند و بر اساس تجزیه و تحلیل آنها و استنتاجات مربوطه، برنامهی به روز شده بنویسد و بعد از تدوین برنامه باید همه موظف شوند که در اجرای آن کمک کنند و مثلا اگر بر اساس برنامه در استان اقداماتی نیاز است، اداره کل استان باید تمام امکانات استان را در اجرای آن بسیج کند.
اگر من بخواهم در ایران در مورد مبارزه و کنترل و ریشهکنی بیماریها پیشنهاد بدهم، اولویت را به دو بیماری «بروسلوز» و «کیست هیداتید» خواهم داد. بروسلوز برای آنکه واگیری زیادی ندارد و مثلا مانند تب برفکی به راحتی از هوا و تنفس به دامهای دیگر منتقل نمیشود و انتقال آن از خارج از کشور مثلا مانند تب برفکی آسان نیست. از طرف دیگر بیماری مشترک است و موارد انسانی آن که باعث مشکلات جسمی و روانی افراد میشود، قابل توجه است و خسارات اقتصادی آن برای دامدار نیز بسیار سنگین است و مثلا در همین اواخر اگر دقت بفرمایید باعث فلاکت بسیاری از دامداران شده است. البته مبارزه با کیست هیداتید سختتر از بروسلوز است و به همکاری نزدیک با بخشهای دیگر از جمله وزارت کشور و شهرداریها و محیط زیست نیاز دارد. بنابراین سازمان دامپزشکی به عنوان پایلوت و نمونه میتواند از بروسلوز شروع کند و با کسب تجربه، مبارزه را به سایر بیماریها تعمیم دهد. البته میدانم که اجرای این موارد در عمل با مشکلات زیادی همراه است و به قول مشهور «گاو نر میخواهد و مرد کهن»، اما باز هم به قول سعدی «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود»، یعنی اگر میخواهیم جایگاه دامپزشکی ارتقا یابد، باید این اقدامات را انجام بدهیم.
کارگروه برای تجزیه و تحلیل در مورد گذشتهی بیماری و برای بازبینی در نحوهی مبارزه و بهروزرسانی آن و تدوین برنامهی جدید میتواند از امکانات داخلی و خارجی و کارشناسان داخلی و خارجی استفاده کند و خوشبختانه این تسهیلات موجود است. یادم میآید که حدود ۲۰ سال پیش یکی از کارشناسان مبارزه با بیماری بروسلوز از سوی سازمان فائو به ایران اعزام شده بود و ما جلسهای داشتیم و برای آنکه تناقض در گفتارها پیش نیاید، یکی از مدیران کل استانها که مدیرکل توانمندی بود، به عنوان نماینده انتخاب شد تا فقط او به پرسشها پاسخ گوید. یکی از سوالات کارشناس مربوطه آن بود که برنامهی تست و کشتار را از کی شروع کردهاید و آن مدیرکل با آنکه ما آن برنامه را از اوایل دههی ۱۳۴۰ شروع کرده بودیم، پاسخ داد که حدود ۱۵ سال است و برنامه را حدود ۲۵ سال کوتاه کرد. با اینهمه کارشناس مربوطه تعجب کرد و اجرای برنامه تست و کشتار به مدت ۱۵ سال را از نظر اقتصادی غیرقابل قبول دانست و حداکثر طول آن را ۷ تا ۸ سال اعلام کرد.
تا آنجایی که در ذهن دارم، آییننامهی اجرایی بروسلوز در ابتدا در اواخر دهه ی ۱۳۳۰ هجری شمسی تدوین شد که برای تست و کشتار در گاوداریهای صنعتی بود و این آییننامه تا سال ۱۳۸۳ به قوت خود باقی بود و در سال ۱۳۸۳ با اندکی تغییرات بار دیگر تصویب و ابلاغ شد. البته نباید اشتباه شود که آییننامهی اجرایی با برنامهی کنترل و ریشهکنی که به جزنیات میپردازد متفاوت است و آییننامه فقط کلیات قانونی را ذکر میکند. برنامهی کنترل و ریشهکنی با برنامههای سالانه نیز که بخش مبارزه هر سال منتشر میکند، متفاوت است، چون این برنامهها نیز پشتوانهی قوی علمی و تجربی و اپیدمیولوژیک ندارد و کارگروهی برای اجرای آنها مشخص نیست و کارگروهی برای نوشتن و تدوین آن اقدام نکرده است.
یک برنامه باید قبل از تصویب و اجرا، نظرات کارشناسان و افراد ذینفع را استعلام کند و آنها را تجزیه و تحلیل و در برنامهها بگنجاند تا برنامه موفق باشد. شما به پایگاه اینترنتی خدمات بازرسی بهداشتی گیاهان و حیوانات آمریکا یا ایفیس نگاه کنید؛ برنامه و قانونی را که میخواهند تصویب کنند، حداقل چند ماه قبل و گاهی یکی دو سال قبل تدوین و برای اعلام نظر به همه کارشناسان و ذینفعان و علاقهمندان ارائه میکنند تا اگر نظری دارند بگویند تا در بخشنامه یا برنامه یا قانون پیشنهادی گنجانده شود. آنها در این موارد برای اینکه نظرات علاقهمندان را کسب کنند، بخشنامه یا قانون پیشنهادی خود را به صور گوناگون منتشر میکنند و در دسترس صاحبنظران و ذینفعان قرار میدهند. آنها حتی اماکن و سالنهایی را از قبل تعیین میکنند تا علاقهمندان در آنجا جمع شوند و آنها دلایل و علل ارائه قانون یا مقررات و بخشنامههای جدید یا جایگزین و نارساییهای قوانین موجود را توضیح دهند و به پرسش و نقد احتمالی آنها پاسخ دهند و پیشنهاد خود در رابطه با قانون یا برنامهی پیشنهادی را به تفسیر شرح دهند و علاقهمندان در رابطه با برنامه یا قانون پیشنهادی آنها اعلام نظر نمایند. واقعا سایت اینترنتی ایفیس و نحوهی تصمیمگیری آنها جالب است و واقعا حیف است که ما این موارد را در نظر نگیریم و بیمقدمه اعلام کنیم که در حال تغییر فلان قانون و آییننامه یا بخشنامه هستیم و عجیب است گاهی ادعا کردهاند که در حال تغییر قانون سازمان دامپزشکی هستند، در حالیکه صاحبنظران و افراد ذینفع اصلا در جریان امور قرار نداشتهاند. البته جای خوشبختی است که رییس فعلی سازمان دامپزشکی علنا اعلام کردهاند که در صدد تغییر قانون سازمان دامپزشکی نیستند. با اینهمه از یاد نبریم که قوانین مصوب در مجلس شورای اسلامی نیز همین مشکلات را دارند و ناگهان و بدون اینکه موضوعی را در جامعه طرح و تبیین کنند و نظر کارشناسان و افراد ذینفع را بخواهند، لایحهای را ارائه و به تصویب میرسانند؛ یعنی مشکل همهگیر است و مختص دامپزشکی نیست.
در اواخر دههی ۱۹۶۰ و بعد از چند مورد بروز بیماری تب برفکی در بریتانیا، دولت تصمیم گرفت که آن بیماری را ریشهکن کند، بنابراین به کارشناسان اطلاع دادند تا نظر خود را اعلام کنند. آنها نظرات کارشناسان را در دو جلد کتاب که در سازمان دامپزشکی نیز موجود است منتشر کردند. بیشتر کارشناسان بر این نظر بودند که با معدومسازی دامهای بیمار و قرنطینه و گاهی آتش زدن آغلها و مراقبت میتوان بیماری را ریشهکن نمود اما تعدادی از کارشناسان مخالف این نظر بودند و در این دو جلد کتاب، هم نظر و دلایل کارشناسان موافق و هم نظر و دلایل کارشناسان مخالف آمده است و نظرات و دلایل کارشناسان مخالف در یک بخش مستقل ذکر شده است. کارگروه نیز باید همینگونه عمل کند و حتی نظرات مخالف را در بخشی جداگانه در برنامه ذکر کند و آنها را حذف نکند. البته من هم آگاهم که ورود افراد امنیتی به بحثهای کارشناسی باعث ضعف کارشناسان و برنامهها میشود، زیرا کارشناسان میترسند که اگر نظرشان در آینده صحیح از آب در نیاید، مورد بازخواست قرار گیرند در حالیکه نباید به نظرات کارشناسی اینگونه نگاه کرد و باید کارشناس همیشه مصون از بازخواستهای امنیتی باشد. مثلا فرض کنید که برنامهی ریشهکنی تب برفکی در بریتانیا موفق نمیشد و نظر کارشناسان موافق شکست میخورد و نظر کارشناسان مخالف درست از آب در میآمد؛ آیا در این صورت باید نیروهای امنیتی وارد میشدند؟ مسلم است که در این شرایط ورود آنها اشتباه میبود و باعث ضعف کارشناسان و نظریههای کارشناسی و از دست دادن جسارت و جرأت کارشناسان میگردید و در نهایت کشور ضرر میدید.
در مورد نحوهی اجرای برنامه نیز گفتنیها زیاد و تجارب دیگران بسیار آموزنده است. من حدود ۳۰ سال پیش تعداد افرادی را که در سطح فدرال در کل آمریکا مسئول کنترل و ریشهکنی بیماریهای دامی بودند را استعلام کردم. حدود ۲۸۰ نفر بودند! برایم تعجبآور بود. در کشور ما که وسعت سرزمینی ما حدود یکچهارم کشور آمریکا است، تعداد افرادی که برای مبارزه با بیماریها در استخدام دولت هستند، بسیار بیشتر است. در حالیکه ما واردکننده دام و فراوردههای دامی هستیم و آنها فراوردههای دامی و کشاورزی خود را به تمام جهان صادر میکنند و با فزونی تولید مواجه هستند و در اینجا است که بحث بخش خصوصی به میان کشیده میشود. آنها برای اجرای برنامههایشان از بخش خصوصی استفاده میکنند. در ایران نیز سازمان دامپزشکی باید به عنوان مغز متفکر و تصمیمگیر عمل کند و بخش خصوصی را دست و پای خود بیانگارد. باید برنامهریزی کند و تمام عملیات اجرایی در برنامهها را به بخش خصوصی واگذارد و از کمبود نیرو که گلهای همیشگی است، رها شود. مثلا اگر در برنامه بروسلوز، تزریق واکسن و یا خونگیری و یا کشتار دام آلوده نیاز است، خود سازمان نباید به اجرای این برنامهها بپردازد بلکه باید با بخش خصوصی قرارداد ببندد و خود فقط ناظر اجرا باشد تا برنامه دقیق و بی کم و کاست اجرا شود و خونگیری و تزریق واکسن و کشتار دام صرفا توسط بخش خصوصی انجام شود. این اصلا از اولین قدمها در راه موفقیت است و امروزه قابل قبول نیست که یک فرد یا دستگاه هم خود مجری و هم ناظر باشد. چون اگر خود سازمان هم مجری و هم ناظر باشد، نمیتواند به خودش و به نیروهای خودی نظارت خوبی داشته باشد و مثلا واکسیناسیون و خونگیری و کشتار دام آلوده، خوب اجرا نمیشود و به عبارت دیگر فساد اتفاق میافتد. لذا استفاده از بخش خصوصی در اجرای برنامهها نیز باید از اولویتها باشد. البته مشکل دیگری که ما در ایران با آن مواجه هستیم، مشکل ناظرین بهداشتی کشتارگاهها است که متاسفانه به بخش خصوصی سپرده شده است، در حالیکه خدمات این بخش از وظایف حکومتی است و نباید در دست بخش خصوصی باشد که شاید در ادامه به این بحث نیز وارد شویم.
در اینجا برای جلوگیری از اطالهی کلام و ایجاد خستگی در خوانندگان بار دیگر گفتوگوی خود را پایان و ادامه بحث را به قسمتی دیگر حواله میدهیم. اما به صورت کوتاه در پاسخ عزیزی که گفته بود «ما تالبوت را خریدیم و آنها نیاوردند» باید بگویم که تنها با خرید و پرداخت ارز یا پول، یک کالا یا تکنیک وارد یک کشور نمیشود و تعامل با جهان خارج نیز اهمیت فراوان دارد. آیا اگر چین در دهههای اخیر با دنیای خارج تعامل نمیکرد، میتوانست از حالت روستایی و فقیرانه خارج شود؟ آیا فکر میکنید که اگر الان پول به مریال بدهیم، بار دیگر آماده برای انتقال تکنولوژی جدید تولید واکسن به ایران میشود؟ مسلم است که پاسخ منفی است. لابد میدانید که ما دهها سال پیش ارز مربوط به تانکهای چیفتن را داده بودیم اما این تانکها هرگز وارد کشورمان نشد. جای دور نرویم، ما ارز مربوط به دربهای ضد نشت میکروبی آزمایشگاه گلمکان را حدود ۲۰ سال پیش نقدا پرداخت کرده بودیم و در نهایت چند سال پیش پول ما را برگرداندند و گفتند که امکان فروش آنها به ایران نیست و هنوز هم آزمایشگاه گلمکان که برای آن به پول امروزی صدها میلیارد تومان هزینه صرف کردهایم، در حسرت افتتاح خاک میخورد. بنابراین در این موارد تعامل با سایر کشورها نیز مهم و اصل است و تنها با خرید و داشتن پول مشکل حل نمیشود. اصلا تحریم به این معنی است که شما پول برای خرید دارید ولی آنها نمیفروشند. در بخش بعد در رابطه با تحقیقات در دامپزشکی توضیح داده خواهد شد که به این بحث نیز ارتباط پیدا میکند.
به امید آیندهای روشن برای کشورمان و مردم آن.
مرد کهن تر وزیر است که اصلا گاه این موضوعات را نمیکشد ، بگذریم...
تازه این که شما فرمودید در مورد مبارزه با بیماری است در مورد نظارت بر بهداشت عمومی ، طیور ، ... به همین میزان اهمیت کار وجود دارد و مرد کهن یافت می نشود.