جایگاه دامپزشکی (بخش هفتم)
دکتر ناصر رسولی بیرامی
قبل از بحث اصلی اجازه میخواهم دربارهی یکی دیگر از اقداماتی که باعث تضعیف علم و دانش و فنون در همهی زمینهها از جمله دامپزشکی در کشور میشود و به عقبماندگی و عقبافتادگی کشور منجر میگردد نیز توضیح دهم و آن فیلترینگ پایگاههای اینترنتی مانند یوتیوب است. آنها که با این سایت آشنا هستند، میدانند که در آن پایگاه بسیاری از اساتید و هنرمندان و اصحابنظر و متخصصان فعال هستند و شما میتوانید در هر زمینهای که خواستید، در آن جستجو کنید و مطالب علمی و تخصصی و فنی پیدا کنید و با نظرات و دیدگاههای اساتید و دانشمندان و علما آشنا شوید. اگر میخواهید فلسفه یاد بگیرید، میتوانید در آن سایت در کلاسهای تدریس اساتید فلسفه شرکت کنید. یا اگر خواهان یاد گرفتن تاریخ هستید، میتوانید به آموزش اساتید تاریخ در آن پایگاه گوش کنید. رشتههای علمی دیگر نیز چنین است. شما میتوانید در یوتیوب سخنرانیها و تدریسهای مذهبی را گوش کنید یا در آن زیستشناسی و جانورشناسی و فیزیک و شیمی و جغرافی و فیزیولوژی و پزشکی و دامپزشکی و کوتاه سخن هر چه میخواهید گوش کنید و تماشا نمایید و یاد بگیرید. مثلا همین بحث گرفتن و واکسیناسیون و عقیمسازی و رهاسازی سگها برای کنترل جمعیت سگهای ولگرد را که بحث داغ سایت حکیم مهر است در نظر بگیرید و آن را در یوتیوب جستجو کنید؛ آنگاه خواهید دید که در این زمینه میتوانید تعداد زیادی گزارشات چند دقیقهای یا یکی دو ساعته پیدا کنید که متخصصین و افرادی که در این زمینه تجربه دارند و کار میکنند، با استفاده از اسلایدها و استفاده از جدیدترین تکنولوژیهای آموزش، بحث و صحبت مینمایند و آخرین تجارب خود در این زمینه را در اختیار شما میگذارند.
آیا اصلا صحیح است اینگونه سایتها فیلتر شود؟ من واقعا متوجه نیستم که چرا سایتی مانند یوتیوب باید فیلتر باشد. حال که ما تحریم هستیم و خرید حتی یک کتاب از خارج برای ما مشکل است، چرا باید یوتیوب را که امروزه در بیشتر موارد میتواند مانند کتاب عمل کند، فیلتر شود؟ چرا باید یوتیوبی را که امروزه میتواند مهمترین و بزرگترین و کارآترین ابزار انتقال علم و دانش و فن به این کشور باشد، فیلتر کنند؟ من واقعا متاسف میشوم که میبینم محققین و علاقمندان ما نمیتوانند از مزایای این سایت بهرهور شوند و دلیل آن دشمنان و خارجیها نیستند بلکه دوستان این بلا را سر ما آوردهاند. من گاهی بسیار ناراحت میشوم که میبینم همکاران من در خارج میتوانند به این تدریسها و سخنرانیها به راحتی گوش دهند و من چون با فیلتر روبرو هستم، برای یاد گرفتن علم و دانش و گوش دادن به پنج دقیقه سخنرانی، باید نیم ساعت وقت بگذارم. اینها واقعا نوعی زجر و شکنجه است که دوستان وارد میکنند و این نوع زجر و شکنجهها است که جمع میشوند و در نهایت باعث فرار نخبگان از این کشور میگردند و باید متوقف شوند.
ممکن است موافقان این فیلترینگ بگویند که احتمال بدآموزی در این سایتها وجود دارد. من میگویم در جهان احتمال استفاده بد و سوء استفاده از همه امکانات و همهی هستی و موجودات وجود دارد. پس چرا همه چیز را تعطیل نمیکنید؟ مثلا احتمال اینکه دست دزدی کند و چشم به غیرمجاز نگاه کند، وجود دارد. پس چرا برای جلوگیری از دزدی و کار خلاف از اول دستها را نمیبرید و چشمها را کور نمیکنید تا این خلاف اتفاق نیافتد؟ از طرف دیگر اصلا جلوگیری از پیشرفتها و فنون بشری ممکن نیست و اینترنت و پایگاههای اینترنتی از بزرگترین دستآوردها و پیشرفتها و تکنولوژیهای جهان میباشد. بهعلاوه چرا شما زحمت نمیکشید و تلاش نمیکنید تا در آن سایت مطلب بگذارید و مراجعین را راهنمایی کنید و فقط راه آسان و ساده که روشی سلبی و محو سایت از دیدگاه مشتاقان است، یعنی فیلترینگ را انتخاب کردهاید؟ چرا راهی ایجابی انتخاب نمیکنید؟ چرا تلاش نمیکنید و زحمت نمیکشید تا در آن مطلب بگذارید؟ البته من چرای آن را میدانم. چون فیلترینگ بسیار راحتتر از مطلب گذاشتن است. چون برای تهیه مطلب به قول گذشتگان باید دود فانوس بخورید اما فیلترینگ هیچ زحمتی نمیخواهد و اگر از پولهایی که بیحساب و کتاب در دسترس است به خودیها بدهید، راحت همین کار را میکنند. اما ما اگر بخواهیم پیشرفت کنیم، نباید در مسیر پیشرفت و توسعه مانع ایجاد نماییم بلکه باید موانع را نیز از سر راه برداریم. یوتیوب هم مثل دیگر وسایل و ابزار و امکانات و مثل دست و پا است و احتمال خطا دارد اما برای احتمال خطا که نمیشود آنها را قطع کرد و برید و فیلتر کرد و کشور را از داشتن آنها محروم نمود.
از بحثهایی که انجام شد، به این نتیجه رسیدم که اکثریت قریب به اتفاق عزیزان از چگونگی و نحوهی استفاده از سیستم مراقبت و بررسی بیماریهای دامی بر پایهی اطلاعات جغرافیایی، آگاهی کافی ندارند. لذا چون بحثها تند شده است و چون بسیاری این سیستم را بیفایده و بینتیجه فرض کردهاند و بعضی هم حرفهای قلمبه سلمبهای میزنند که قابل درک همگان نیست و از طرف دیگر وقتی سیستمی اینگونه پیچیده باشد، نزدیک شدن به آن و استفاده از آن سخت و مشکل و ترسناک میشود، لذا در اینجا لازم میدانم به صورت خیلی کوتاه و خلاصه و ساده و آسان به نحوه و چگونگی استفاه از این سیستم در دامپزشکی بپردازم؛ شاید که مفید واقع شود و استفاده از آن را میسر گرداند و باعث تشویق مسئولین جهت استفاده از آن گردد.
اما قبل از ورود به بحث اصلی، اجازه می خواهم سیستم بررسی و مراقبت بیماریهای دامی بر پایهی اطلاعات جغرافیایی را برای آنهایی که آشنایی با آن سیستم را ندارند، به اختصار توضیح دهم. سیستم بررسی و مراقبت بیماریهای دامی بر پایهی اطلاعات جغرافیایی، نرمافزاری کامپیوتری وابسته به اینترنت است که تقریبا در همهی ادارات و پستهای دامپزشکی در دسترس است. در این سیستم تمام دامداریها و روستاهای دارای دام بر اساس طول و عرض جغرافیایی و تعداد دام به عنوان یک واحد اپیدمیولوژیک علامتگذاری شدهاند و این واحدها میتوانند در نقشهی جغرافیایی که به سیستم متصل است، پیاده و نشان داده شوند. نیروهای دامپزشکی و هر کسی که به این سیستم دسترسی داده شود، میتواند از این سیستم استفاده کند و در هر یک از واحدهای اپیدمیولوژیک که در سیستم ثبت شده و بیماری در آن مشاهده گردیده است، گزارش بیماری نماید. این گزارشات در مرکز هر استان و در سازمان مرکزی در همان لحظهی گزارش در دسترس میباشند. تعداد واحدهای اپیدمیولوژیک که در سیستم ثبت شده است، حدود ۹۰ هزار واحد است که میتواند با توجه به فعالیت واحدها یا عدم فعالیت واحدها کاهش یا افزایش یابد.
با توجه به این خصوصیات، مهمترین استفاده از این سیستم رسم نقشههای نقطهگذاری شده Spot map و محاسبهی شاخصهای اپیدمیولوژیک مانند میزان بروز و وقوع بیماریها با استفاده از دادههای ورودی میباشد. البته نیازی به گفتن نیست که محاسبهی درست این شاخصها و رسم نقشههای نقطهگذاری شدهی واقعی و درست، مشروط به وارد کردن متعهدانه و صادقانهی دادهها و همچنین بهروزرسانی شاخصهایی مانند تعداد دام در هر واحد اپیدمیولوژیک میباشد.
اما نقشهی نقطهگذاری شده چیست؟ شاید در گذشته دیده باشید که مثلا نقشهی کشور یا استان یا شهرستان را روی دیوار نصب میکردند و در محلی که یک بیماری یا یک اتفاق افتاده بود، در آنجا یک یا چند سوزن تهگرد یا پنس فرو میبردند. به اینها نقشههای نقطهگذاری شده میگویند که قبلا در سازمان دامپزشکی و در ادارات دامپزشکی نیز میتوانستید از این نقشهها که معمولا مربوط به بیماری شاربن یا سل و بروسلوز بود، مشاهده نمایید. این نقشهها که توضیح خواهم داد، نوعی مطالعه اپیدمیولوژیک محسوب میشوند و از زمانهای بسیار قبل در همهی ادارات و دفاتر یافت میشدند. مثلا اگر شما به مخابرات میرفتید، گاهی از این نقشهها پیدا میکردید که پستهای مخابرات در کشور یا در استان را نشان میداد. لذا من با این گفتهی دوست عزیزمان که در قسمت دیدگاههای بخش ششم فرمودهاند «سیستم مراقبت پیش از تولد دکتر رسولی وجود داشته است»، کاملا موافقم و اگر به گذشته برگردید، این نقشهها را خواهید یافت که به نظر من بسیار مفید بودند اما بهروزرسانی آنها مشکل بود و شما با هر تغییر باید نقشه را عوض میکردید یا دادههای زمانی متفاوت را روی هم میانداختید. البته با توجه به اینکه تکنولوژی در آن زمان بسیار عقبمانده بود و کامپیوتر و نرمافزارهای آن وجود نداشت، غیر از این هم چارهای نبود و همچنانکه قبلا گفتم، اشکال گرفتن در این موارد شبیه به آن است که ما به اجداد خود اشکال بگیریم که چرا در سفرهایشان از هواپیما استفاده نمیکردند و برای سفر، بر پشت شتر و قاطر سوار میشدند و مسلم است که این سوالی از روی جهل و عدم اطلاع است. اما بحث ما در اینجا این نوع مراقبت نیست و به بررسی و مراقبت سیستماتیک و انواع آن که در زمان خانم دکتر فیروزی و دیگران اجرا میشد، بر میگردد.
اما نقشههای نقطهگذاری شده چه استفاده و سودی دارند؟
شاید اسم جان اسنو John Snow را که از پایهگذاران اپیدمیولوژی یا همهگیریشناسی مدرن و پدر اپیدمیولوژی کاربردی محسوب میشود را شنیدهاید. او در اوایل و اواسط قرن نوزدهم میلادی در لندن زندگی میکرد. در اواسط قرن نوزدهم و ایامی که جان اسنو زندگی میکرد، بیماری وبا چندین بار در لندن شایع شد و قربانی گرفت و چون در آن زمان هنوز میکروبها شناخته نشده بودند، بیماری بیشتر به بادهای مسموم نسبت داده میشد. اما جان اسنو برای اینکه عامل بیماری را شناسایی کند، به روشی جدید متوسل شد. او نقشهی لندن که در آن بیماری وبا شایع شده بود را با دست روی کاغذ کشید و به جای هر فردی که به وبا مبتلا شده بود، روی نقشه یک نقطه گذاشت. نقشهای که او در سال ۱۸۵۴ در این مورد کشیده است در زیر مشاهده میفرمایید.
نقشهی نقطهگذاری شدهی جان اسنو مربوط به تلفات بیماری وبا در لندن در سال ۱۸۵۴
نقشهای که جان اسنو کشید، نشان میداد که افراد در کجا و کی بیمار و تلف شدهاند. نقشهای که بدینگونه طراحی شود، همهی اطلاعاتی را که در اپیدمیولوژی توصیفی Descriptive epidemiology به آن نیاز است، یعنی چه کسی Who که در اینجا منظور افراد انسانی هستند و کی When که همان سال ۱۸۵۴ میلادی میباشد و کجا Where که در اینجا لندن است را شامل میشود. بعد از این یعنی بعد از اپیدمیولوژی توصیفی، مطالعات تحلیلی یا اپیدمیولوژی تحلیلی Analytical epidemiology شروع میشود. یعنی شما از خود میپرسید که: چرا این الگو و طرح در نقشه دیده میشود؟ مثلا جان اسنو با مشاهدهی نقشهای که کشیده بود، از خود پرسید که چرا در دو بلوک که تقریبا در وسط نقشه قرار دارند، اصلا موردی از وبا دیده نمیشود؟ یا چرا در بعضی از بلوکها بیماری کمتر از بلوکهای دیگر است؟ و با طرح این پرسشها مطالعات و تحقیقات تحلیلی اپیدمیولوژیک شروع میشود و شما برای یافتن علت این اتفاقات به محل یا افراد مراجعه میکنید و در رابطه با موضوع مطالعه میفرمایید. مثلا در مطالعهای که جان اسنو انجام داد، مشخص گردید که در دو بلوک که بیماری مشاهده نشده است، همهی سرپرستان خانواده در یک کارخانهی آبجوسازی کار میکنند و آن کارخانه عصر هنگام که کارگران به خانه برمیگردند، به این افراد آبجو کافی میدهد به نحوی که این خانوادهها دیگر نیازی به آب آشامیدنی موجود در شهر لندن پیدا نمیکنند. لذا جان اسنو به انتقال بیماری از طریق آب آلوده مشکوک شد و با مطالعات بیشتری که انجام داد به این نتیجه رسید که کم بودن تعداد بیماران در بعضی بلوکها به استفاده آنها از آب بالادستِ رودخانه تایمز برمیگردد و در بلوکهایی که بیماری زیاد است، از آب رودخانهی تایمز در پاییندست استفاده میشود. جان با زحمات فراوان ثابت کرد که آب آلوده باعث بیماری وبا میشود و بیماری ارتباطی با بادهای مسموم ندارد. لذا مشکل حل شد و بیماری دیگر به لندن بازنگشت و چند سال بعد نیز میکروبها کشف شدند و عامل وبا نیز شناخته شد.
این را آوردم تا نشان دهم که تمام اقدامات و مطالعات و تحقیقات اپیدمیولوژیک با اپیدمیولوژی توصیفی و به عبارت مدرنتر، ترسیم نقشههای نقطهگذاری شده توسط سیستم بررسی و مراقبت بیماریها بر پایهی اطلاعات جغرافیایی شروع میشود. لذا اگر این سیستم راه نیافتد، ما تحقیقات دامپزشکی واقعی و مفید نخواهیم داشت و هر چه مطالعه و تحقیق در رابطه با بیماریهای دامی انجام شود، احتمالا بر پایهی نادرست و غلط بنیانگذاری شده و نتیجهی درستی نخواهد داد و جز اتلاف هزینه سودی نخواهد داشت. لذا سیستم مراقبت، پایه و اساس کنترل و مبارزه و ریشهکنی بیماریها است و باید این سیستم در کشور فعال شود تا هم خود سازمان و مردم و دامداران سود ببرند و هم مراکز تحقیقاتی و دانشگاهها فعال گردند.
من در طول خدمت خود بارها مشاهده کردهام که دانشکدههای دامپزشکی از سازمان دامپزشکی خواستهاند که عناوین مطالعات و تحقیقات کاربردی خود را به دانشکدهها اعلام کنند و گاهی نیز این خواسته در جلسات بین مسئولین دامپزشکی و رؤسا و مسئولین دانشکدهها و یا مراکز تحقیقاتی مطرح شده است و به هر حال به این خواستهها پاسخ داده شده است. اما این پاسخها دردی را دوا نکرده و باعث شروع مطالعات و تحقیات کاربردی در کشور نشده است و این به عدم وجود سیستم بررسی و مراقبت واقعی در سازمان دامپزشکی بر میگردد.
به یاد دارم در یکی از این موارد که نامه برای پاسخ به من عودت داده شد، به رییس خود گفتم که ما در هیچیک از مسائل گیر نکردهایم و با مشکل روبرو نشدهایم که از دانشکده بخواهیم آن مشکل یا مورد را برای ما حل کند. لذا من نمیتوانم پاسخ این نامه را بدهم. اما بالاخره مجبور شدم با ذهنیات خود به نامه پاسخ دهم و مسلم است که این نوع پاسخها هیچگونه تاثیری ندارد و تحقیقات را کاربردی نمینماید.
اما حال فرض کنید که ما مثلا نقشههای نقطهگذاری شدهی بیماریها و واکسیناسیون و کشتار و سایر عملیات خود را به دانشکده یا دانشجویان و کارآموزان بدهیم. مسلم بدانید که از این دادهها هزاران مطالعه و تحقیق که بسیاری کاربردی خواهند بود حاصل خواهد شد. پس همین سیستم مراقبت است که میتواند ارتباط بین دانشکدههای دامپزشکی و مراکز تحقیقاتی مانند موسسه رازی را تحکیم بخشد و برای کشور سود و منفعت به بار آورد. لذا این یکی دیگر از کاراییهای سیستم مراقبت است. یعنی در این کشور بدون وجود سیستم مراقبت درست و دقیق و واقعی، هیچگونه مطالعات و تحقیقات واقعی در رابطه با مبارزه و کنترل و ریشهکنی بیماریها اتفاق نخواهد افتاد و به تبع آن هیچگونه پیشرفت و ترقی در این مورد نیز رخ نخواهد داد. البته در کشور تنها به سازمان دامپزشکی ارتباط پیدا نمیکند و متاسفانه تمام کشور از این نقیصه رنج میبرد. مثلا شما وزارت نیرو را در نظر بگیرید و وضعیت تامین برق و الکتریسته در کشور را که به این نقطه رسیده است، مجسم کنید. اگر سیستم مراقبت در وزارت نیرو وجود داشت، از دهها سال پیش اخطارهای جدی و پشت سر هم در این زمینه داده میشد و سیاستها تغییر مییافت و فکری برای مشکلات میشد. وقتی به بخش دارویی رسیدیم من در این رابطه بیشتر صحبت خواهم کرد.
از نکتهای که در رابطه با ارتباط دانشگاه و مراکز تحقیقاتی و سازمان دامپزشکی گفتم، میتوان اینگونه نیز استنباط کرد که تجزیه و تحلیل پیشرفتهی دادههای سیستم و به عبارت دیگر اپیدمیولوژی تحلیلی پیشرفته، به آموزشهای خاص و تخصصی نیز نیاز دارد که در گذشته این آموزشها را بیشتر دوست و همکار عزیزمان آقای دکتر محمدحسین فلاح مهرآبادی پیگیری میکردند و با پیگیری ایشان جلسات آموزشی توسط اساتید داخلی و حتی اساتیدی برجسته از دانشگاههای آمریکا برگزار شد که امید است با فعال شدن بیشتر سیستم بررسی و مراقبت، آن دورهها برای دامپزشکان و کارشناسان جدید نیز تکرار شود. البته در دوران ما بیشتر دادههای سیستم، امنیتی محسوب میشدند و به راحتی در دسترس اساتید نبودند. لذا تجزیه و تحلیل این دادهها ممکن نبود و در دورهها یا کلاسها، دادههای سایر کشورها مطرح میشد که انتظار میرود این مشکل برطرف شود و دادههای خودمان به جای دادههای سایر کشورها قرار گیرد.
آنچه گفته شد دربارهی اهمیت سیستم و ارتباط آن با مطالعات و تحقیقات بود و در رابطه با برنامههای مبارزه و کنترل بیماریها نیز همین صدق میکند. شما فرض کنید که میخواهید با واکسیناسیون یک بیماری را کنترل کنید. اگر نقشههای مربوط به واکسیناسیون و بیماری را ترسیم نکنید و آنها را بررسی و مطالعه و تجزیه و تحلیل نکنید، نخواهید توانست کارآیی یا عدم کارآیی آن واکسیناسیون یا کشتار یا هر اقدام دیگری را ارزیابی و تشخیص دهید و بدون آنکه نتیجهای بگیرید دهها سال واکسیناسیون و یا کشتار انجام خواهید داد و این همه تلاش هیچگونه نتیجهای نخواهد داشت. بنابراین من همیشه با اینهمه واکسیناسیونها مخالف بودم و در جلسات متعدد مطرح میکردم که خود داستان دیگری دارد. این را هم اضافه کنم که این موضوع یکی دیگر از اشکالاتی بود که سازمان جهانی بهداشت دام در ارزیابی سال ۲۰۱۰ به سازمان وارد کرد و اعلام نمود که سازمان بعد از اجرای عملیات، به ارزیابی عملیات خود نمیپردازد و مثلا واکسن میزند و روستا یا دامداری یا مرغداری را ترک میکند و تاثیر یا عدم تاثیر واکسیناسیون را پیگیری و ارزیابی نمیکند. لذا گفتگو از مبارزه و کنترل و ریشهکنی بیماریها بدون راهاندازی سیستم بررسی و مراقبت واقعی، بحثی بیفایده و حتی مضر است و به جز اتلاف هزینهها و سرمایهها نتیجهای در بر ندارد.
در مبارزه با بیماریها، سیستم مراقبت همانند اعصاب حسی و حواس در بدن ما است. حواسی که هر آنچه در بدن ما و در خارج اتفاق میافتد را به ما گزارش میکند. حال فرض کنید که حواس ما مانند مواقعی که در قانقاریا و گاهی مرض قند اتفاق میافتد حساسیت خود را از دست بدهند و حس نداشته باشند. چه اتفاقی میافتد؟ بدن ما میگندد اما ما متوجه نمیشویم. سیستم مراقبت نیز اینگونه است و اگر فعال نباشد و از کار بیافتد و حساسیت خود را از دست بدهد، سازمان ما میگندد و بیحس میشود، اما ما متوجه این گندیدگی و فساد نمیشویم.
یکی دیگر از موارد استفاده از سیستم بررسی و مراقبت، برآورد صحیح خسارات بیماریها در هر یک از نقاط کشور و در کل کشور و اولویتبندی بیماریها برای مبارزه و کنترل و ریشهکنی آنها است. لذا این وظیفهی دفتر طرح و برنامه سازمان است که به صورت منظم گزارشات سیستم را بگیرد و آنها را تجزیه و تحلیل کند. از دیگر اقداماتی که دفتر طرح و برنامه ی سازمان باید انجام دهد گرفتن منظم این دادهها و نقشهها مثلا هر ماه یکبار و مقایسهی سالانهی آنها برای ارزیابی برنامهها میباشد. دفتر طرح و برنامه باید این ارزیابیها و گزارشات را به صورت کتاب یا کتابچه نگهداری کند تا بتواند در سالهای بعد نیز به مقایسه و تجزیه و تحلیل آنها بپردازد و برنامههای سازمان را با توجه به این تجزیه و تحلیلها بهروزرسانی کند. البته کارشناسان دفتر طرح و برنامه برای انجام بعضی از این مسئولیتها باید دورههای مربوط به اقتصاد بیماریها را طی کنند که سازمانهای بینالمللی از جمله فائو میتواند در این مورد کمک شایان توجهی نماید.
به نظرم همین اندازه توضیح در مورد نحوهی استفاده از سیستم مراقبت کافی است و بیش از این موجب خستگی و آزردگی خوانندگان میشود، بنابراین در اینجا بحث را خاتمه داده و ادامه را به بخشهای بعدی حواله میکنیم. امیدوارم که این اندک توضیحات باعث توجه بیشتر مسئولین به سیستم بررسی و مراقبت و فعال و کارآ نمودن بیشتر آن و استفادهی موثر از آن سیستم شود.
به امید آیندهای روشن برای کشورمان و مردم آن.
لطفاً بیشتر توضیح دهید
تشکر