جایگاه دامپزشکی (بخش چهارم)
دکتر ناصر رسولی بیرامی
از نظر قانونی موسسه تحقیقات واکسن و سرمسازی رازی وظیفه دارد که بیماریهای دامی را تشخیص و در رابطه با مبارزه با بیماریهای واگیر دام مطالعه یا به عبارت دیگر تحقیق کند و سرمها و واکسنهای مورد نیاز وزارت کشاورزی را تامین نماید و بر اساس همین تعریف است که آن موسسه در رابطه با بیماریها مطالعات و پژوهشهایی انجام میدهد و بعضی از واکسنهای مورد نیاز سازمان دامپزشکی را تهیه مینماید. اما به نظر میرسد که مطالعات و تحقیقات آن موسسه نقش موثری در عمل و اجرا ندارد و البته همچنانکه گفته شد، از دلایل مهم آن این است که بخش اجرایی دارای برنامههای مدون و دقیق و پویا که در رابطه با کنترل و مبارزه با بیماریها باشد و به جزئیات بپردازد نیست و بنابراین با پرسش و سوالی جدی که نیاز به مطالعه داشته باشد نیز مواجه نمیباشد تا از موسسه بخواهد که در آن زمینه مطالعه و تحقیق نماید.
از دلایل دیگر در رابطه با ضعف و ناکارایی مطالعات و پژوهشها، ذینفع بودن موسسهی رازی در استفاده از واکسنها است. موسسه رازی که تعداد قابل توجهی از واکسنها برای مبارزه با بیماریهای دامی را تامین میکند، با فروش واکسنها به سازمان یا بخش خصوصی درآمد کسب میکند و در این زمینه منافع دارد و در مواردی که واکسنهایش در مبارزه استفاده میشوند، از آن سود و منفعت میبرد. لذا در مواقع مورد نیاز که به بررسی کارایی و بازدهی واکسنها نیاز میباشد، نمیتواند بیطرفانه مطالعه یا قضاوت کند. مثلا فرض کنید که تب برفکی در کشور شایع گردد؛ در حالیکه یکی از راههای مبارزه با تب برفکی تزریق واکسن است و فرض کنید در محلی که بیماری شیوع یافته واکسن موسسه رازی استفاده شده باشد. مسلم است که محققان و بازرسان موسسه که همان تولیدکنندگان واکسن هستند، نخواهند توانست مطالعه بیطرفانه در این زمینه انجام دهند. در رابطه با سایر بیماریها مانند بروسلوز نیز اینگونه است و این باعث خسارت به کشور و دامداران میشود. در این موارد سازمان دامپزشکی نیز نمیتواند واکنش مناسب نشان دهد زیرا هم سازمان و هم موسسه وابسته به یک وزارتخانه هستند و برای آنکه مسئولان آنها در مقام و جایگاه خود ابقا شوند، باید با هم روابط حسنه داشته باشند و به هم دیگر اشکال نگیرند، چون در غیر این صورت حتما باید یکی از آنها برکنار شود.
در اواسط دههی ۱۳۷۰ که به مدیریت دارویی سازمان منصوب شدم، اطلاعات زیادی در رابطه با داروها و واکسنها نداشتم، لذا از همکارانی که در آن دفتر کار میکردند خواستم که به صورت خلاصه به من نیز اصول و استانداردهای تولید و نحوهی بازدید و بازرسی از کارخانجات دارویی را آموزش دهند و یادم است که همکاران مربوطه فرمودند که این آموزش طول میکشد و آسان نیست و برای آموزش چگونگی بازدید از کارخانجات دارویی، باید موارد مکرر در بازدید از کارخانجات همراه باشم تا این موارد را آموزش دیده و یاد بگیرم. چارهای نداشتم و چند مورد همراه آن عزیزان به کارخانجات دارویی رفتم و متوجه شدم که موضوع مورد توجه آنها در کارخانجات، بیشتر تر و تمیز بودن و با نظم چیده شدن مواد اولیه و اینگونه موارد است؛ مواردی که آنها را چندان جدی نمیپنداشتم چون بیشتر به زمان بازدید شما ربط پیدا میکرد و اگر مثلا درست بعد از ورود مواد اولیه از انبار به بخش بود، مسلما در بخش آشفتگیها و بینظمیهایی ایجاد میشد. از طرف دیگر چند سالی بود که بحث GMP یا شرایط خوب برای تولید داروها و اصول و استاندارد تولید و توزیع دارو و واکسن مطرح شده و حتی در این زمینه کتابی به فارسی ترجمه و منتشر شده بود. آن کتاب را خریدم و خواندم اما نتوانستم استفادهی عملی از آن ببرم. در همین روزها بود که زندهیاد تقیزاده، مدیرعامل شرکت کرپا، پیشم آمد و آمادگی خود را برای برگزاری سمینارهای علمی اعلام کرد. به او گفتم فعلا برای برگزاری سمینارهای علمی زود است و الان من نیاز مبرم به انتشارات اتحادیه اروپا در رابطه با قوانین و مقررات و اصول و استانداردهای تولید و مصرف و توزیع داروها و واکسنها دارم. پرسید دوست دارید کی این اصول و استانداردها و مقررات و قوانین به دستتان برسد. گفتم امروز باشد بهتر از فرداست و آقای تقیزاده بعد از ده دوازده روز با هفت هشت جلد کتاب که مقررات اتحادیه اروپا در رابطه با تولید و مصرف و توزیع دارو و اصول و استاندادهای مربوط به آن بود وارد شد. یکی از این مجلدات در رابطه با GMP بود. در عرض چند هفته آن جلد و بعضی دیگر از مجلدات را خواندم و برای آنکه همکاران نیز استفاده کنند خلاصه آن را به فارسی نوشتم و متوجه شدم که این مجلدات چقدر کاربردی و ساده و روان نوشته شدهاند؛ و اینگونه بود که در اولین بازدید از یک کارخانه دارویی که زیاد به خود میبالید و مدعی رعایت کامل اصول و استانداردهای تولید بود، هفت هشت مورد اشکال برای کارخانه گرفتم و تقاضا کردم که آنها را اصلاح کنند.
در همان ایام بود که موسسه رازی درخواست کرد تا سازمان دامپزشکی برای بعضی از واکسنهای آن موسسه تاییدیه صادر کند تا آنها بتوانند آن واکسنها را به یکی از کشورهای شرق آسیا بفروشند؛ چون آن کشور برای قبول واکسنها، شرط تایید واکسنها توسط سازمان دامپزشکی را گذاشته بود. به نامه آنها پاسخ دادم که باید خط تولید برای هر واکسنی که تاییدیه نیاز دارد، بازدید شود و اگر در آن خط اصول و استانداردهای تولید رعایت میشود و شرایط تولید خوب است، مجوز صادر خواهد شد. اینجا بود که معاونت محترم فنی احضارم کرد که: این شرط برای دادن تاییدیه برای موسسه رازی چیست؟ گفتم: باید خط تولید را بازدید کنیم. فرمودند: یعنی شما میخواهید بروید و برای اساتید اشکال بگیرید؟ گفتم: نمیخواهم اشکال بگیرم، اما اصول و استانداردهای تولید دارو و واکسن در جهان در سالهای اخیر پیشرفت کرده و تکامل یافته است و میخواهم بدانم آیا در موسسه رازی این اصول و استانداردها بهروز شدهاند یا نه؟ شما هم تشریف بیاورید و با هم برویم خط تولید واکسن مورد نظرشان را بازدید کنیم. فرمودند خودت برو. من حوصله آبروریزی ندارم. رفتم و یکی از خط های تولید واکسن را که مورد نظرشان بود بازدید و بررسی کردم و سیزده مورد اشکال را با نامهی رسمی به موسسه اطلاع دادم که کپی آن را هنوز دارم و در آن نامه نوشتم که در مرحلهی اول انتظار رفع همهی موارد را ندارم و اگر موسسه فقط نه مورد از اشکالات را رفع کند، تاییدیه واکسن مورد نظر و مجوز آن صادر خواهد شد. بعد از آن نامه دیگر خبری نشد تا آنکه مدتی بعد رئیس موسسه را دیدم که برایم گفت جلسهای داشتهاند و در آن جلسه ایشان به شدت به اینجانب حمله کردهاند و گفتهاند این اطلاعات و آشناییهایی که آقای دکتر رسولی در رابطه با اصول و استانداردهای واکسنسازی دارند، برای آن است که دکتر رسولی هر روز در خارج و در حال بازدید کارخانجات واکسن و دارو میباشد و توجیهات دیگری که آوردند. لذا از من خواستند که اگر گزارش جلسه را شنیدم، ناراحت نشوم و علت اینکه وی اینگونه رفتار کرده است آن بوده که تلنگری به واکسنسازهای خود وارد کند تا فقط به تولید نیندیشند و مثل تکنیسین عمل نکنند و مطالعه نیز داشته باشند و موسسه را بهروزرسانی کنند. البته من تا آن روز فقط یک کارخانهی دارویی و تولید واکسن در خارج را بازدید کرده بودم ولی همان بازدید کافی بود که عملا با اصول و استانداردهای تولید که از قبل آنها را کاملا مطالعه کرده بودم تسلط پیدا کنم و به اصطلاح آن اصول و استانداردها ملکهی حضورم شوند.
اینها را گفتم که اولا نشان دهم علوم و فنون به سرعت در حال تغییرند و اگر مثلا موسسه رازی پنجاه سال پیش از پیشروان تولید واکسن و تحقیقات و علوم در جهان بود، اگر امروز تلاش نکند به جایگاه یک داروخانه و یا شرکت دارویی معمولی سقوط میکند. آری پنجاه سال پیش بسیاری از اروپاییان آرزو داشتند که کارآموزی خود را در موسسه رازی بگذرانند و بعضی ها نیز کارآموزی خود را در آن موسسه میگذراندند. نمونهاش آقای دکتر خوان بود که امروزه رئیس بخش بهداشت دام سازمان خواروبار و کشاورزی سازمان ملل متحد یعنی فائو است که کارآموزی خود را در موسسه رازی گذرانده است و تعاریفی که از آن زمان و آن دوران از جایگاه موسسه رازی میکند، همیشه شنیدنی است. اما امروزه موسسه رازی جایگاه و مقام آن دوران را ندارد و حتی در کوچکترین مسائل مانند اندازهگیری پُتنسی واکسنهایش مشکل دارد و گاهی این مشکل علمی و گاهی مالی است. چند سال پیش برای آنکه موسسه رازی بتواند پُتنسی و کارایی واکسن تب برفکی را در دام زنده اندازه بگیرد، با کمک مالی و فنی فائو و با حضور اساتید باتجربهی جهانی، در این زمینه آموزش عملی در محل کمالآباد برگزار شد؛ زیرا آنهایی که در موسسه رازی این آزمایش را بلد بودند، بدون آنکه آن را به دیگران آموزش دهند از آن موسسه رفته بودند. با انجام این آموزش و بازآموزی انتظار ما آن بود که این آزمایش به صورت مداوم در موسسه انجام شود و آن موسسه در رابطه با پتنسی و بازدهی واکسنهایش به سازمان اطمینان بدهد، اما در عمل این آموزش کارایی زیادی نداشت، زیرا موسسه قادر به پرداخت هزینههای آن نبود یا تمایلی به انجام این آزمایشات هزینهبر نداشت و به نظرم فقط یک بار بعد از آن این تست انجام شد و بار دیگر به فراموشی سپرده شد و به قول آن عزیز که در بخش نظرات نوشته است، موسسه بار دیگر فقط به ساخت واکسن بر اساس دستورالعمل پرداخت. اما جهان به سرعت در حال تغییر است و اگر ما کوشش و تلاش زیادی نکنیم، هر روز بیشتر از قبل از جایگاه خود سقوط خواهیم کرد و عقب خواهیم ماند.
همچنین با این مثال خواستم نشان دهم که تعامل با جهان و ارتباط با آن، برای پیشرفت و توسعهی ما ضروری است و موسسه رازی نیز از این قاعده مستثنی نیست و از دست دادن این تعامل با جهان و عدم آگاهی از آنچه در جهان میگذرد، میتواند موسسه را بدون آنکه از هم بپاشد، از درون پوچ و بیخاصیت نماید و آن موسسه خود به خود از جرگهی تولیدکنندگان استاندارد دارو و واکسن خارج شود و در انجام وظایف خود ناتوان گردد و در جا بزند. که البته پیشی گرفتن واکسنسازهای ترکیه از موسسه رازی، در حالیکه چهل سال پیش اثری از آنها نبود ولی موسسه رازی نیم قرن تجربه داشت، میتواند نشانگر پوسیدگی درونی موسسه در همین اکنون باشد. بهعلاوه خواستم بگویم که در این شرایط نیز با مطالعه و خواندن مقالات و اسناد، میتوان تا حدی از عقبماندگی و پسرفت جلوگیری کرد؛ ما باید پیوسته بخوانیم و مطالعه و تحقیق کنیم تا به روز باشیم تا از قافلهی تولید و پیشرفت و تمدن عقب نمانیم.
دربارهی اهمیت خواندن و مطالعه، خاطرهی دیگری دارم که دوست دارم تعریف کنم. در اواخر دههی هشتاد یا در اوایل دههی نود بود، هنگامی که کمیتهی تب برفکی اتحادیهی اروپا در فائو به ایران کمک میکرد تا پروژهی initiative و به قول ما مقدماتی و دستگرمکنی کنترل بیماری تب برفکی را اجرا کند. در آن دوران آنها اساتید جهانی را برای آموزش به ایران میفرستادند و در این زمینه سمینارهای متعدد تشکیل میدادند که نمونه این آموزشها را در بالا آوردم. آنها همچنین وسایل و دستگاههایی را نیز اهدا میکردند که از جمله آنها دستگاه اسپکتروفوتومتر برای اندازهگیری آنتیبادی و آنتیژن بود. اما یکی از این دستگاهها که به آزمایشگاه مرکزی سازمان دامپزشکی اهدا شده بود، تحلیل و نتیجه اشتباه میداد. یعنی شما با استفاده از چشم خود و بر اساس غلطت رنگ داخل تیوب، میتوانستید بگویید که در کدام تیوب آنتیبادی بیشتر است. اما وقتی تیوبها را در دستگاه قرار میدادید، نتیجهای که دستگاه بعد از قرائت میداد، درهم و مخدوش بود. بنابراین نمایندهی آن کمیته که دکتر ژژه نامی از فرانسه بود، موضوع را به بالادستیها منعکس کرده بود و هر کارشناسی که به ایران میآمد، از او درخواست میکرد که این عیب را برطرف کند و آنها بار دیگر با نمونهی جدید دستگاه را میآزمودند و عیب را مشاهده میکردند اما نمیتوانستند آن را رفع کنند؛ تا آنکه فردی ایرانی که خود را استاد میدانست، مدعی شد که میتواند با دریافت پنج هزار دلار مشکل را رفع کند و بعد از آنکه دو بار به آزمایشگاه مراجعه و او نیز دستگاه را آزمایش کرد و مشکل را مشاهده نمود، مبلغ را دریافت کرد، اما در نهایت نتوانست کاری کند و مبلغ را نیز برنگرداند. دکتر ژژه از این واقعه خیلی ناراحت بود و میگفت فرد مذکور باید پول را برگرداند و آن فرد میگفت که تلاش کرده و وقت گذاشته، اما مشکل حل نشده و او نمیتواند وجه را برگرداند.
آقای ژژه چون مهمان ما محسوب میشد و ناراحتیاش را دیدم، به او قول دادم که خودم در عرض چند روز مشکل را تشخیص داده و رفع کنم. نرمافزاری که روی دستگاه سوار بود، دفترچهی راهنما داشت. از دفترچه که حدود سی چهل صفحه بود کپی گرفتم و شروع به خواندن کردم. بخشی با نام رفع مشکلات یا troubleshooting داشت. مشکل خودمان را با آن قسمت مطابقت دادم. سه نوع مشکل و سه نوع راه حل وجود داشت که آنها را با توجه به اهمیتشان یادداشت کردم. فردایش که به آزمایشگاه رفتم، اولین مشکل را که عدم سازگاری نرمافزار و قرائتگر بود و باید با هم سازگار میبودند، با مسئول مربوطه مطرح کرده و در دستگاه چک نمودیم. نرمافزار مال فائو بود اما قرائتگر به شرکت دیگری تعلق داشت و با سازگار کردن آنها و زدن یا برداشتن چند تیک و علامت مشکل حل شد و در این زمان بود که یکی از دوستان به شوخی گفت: «خاک بر سرت که بدون گرفتن پنج هزار دلار مشکل را برطرف کردی!» و این موارد نشان میدهد که در بسیاری از موارد، مطالعه و خواندن جواب میدهد. آیا شما حوصله ی مطالعه و خواندن دارید؟ اگر دارید، مطمئن باشید میتوانید مشکلات زندگی و حیات و فعالیت خود و دیگران را رفع کنید.
مسلم است که مطالعه و تفکر از امور سخت در جهان است. برای مطالعه باید روح و روان آسودهای داشته باشید و جانسختی و عاشقی و دیوانگی از صفات شما باشد. کتابی کوچک در بازار به نام «یک دقیقه برای خودم» وجود دارد که میگوید اگر میخواهید در زندگی کمتر اشتباه بکنید و موفق باشید، بعد از هر ساعت فعالیت چند دقیقه به کارهای خود فکر کنید و آنها را نقد نمایید و برای یک ساعت بعدی برنامه بریزید. خود کتاب نمونههایی ذکر میکند که در آنها نشان میدهد که فکر کردن برای اکثریت مردم خیلی سخت است. آنها دوست دارند کارهای فیزیکی و بدنی سخت انجام دهند، اما فکر نکنند. من خود در چند مورد همکاران خود را آزمودهام و وقتی درخواست ماموریت داشتهاند، از آنها درخواست کردهام که نیم ساعت در گوشهای بنشینند و در رابطه با کارهایی که باید بکنیم یا در ماموریت باید انجام دهند، قبل از رفتن به ماموریت بنویسند و گزارش کنند و بعد به ماموریت بروند که تقریبا در همهی موارد همکاران از این کار ابا کرده و این کار برایشان سنگین بوده است. پس خواندن و مطالعه و بالاتر از آن تفکر کار هر کسی نیست. با اینهمه گاهی ممکن است که اعمال و رفتار ما باعث این دلسردی و عدم علاقه باشد و علاقمندان به مطالعه و تلاش و کوشش را بیعلاقه نماید و آنها اشتیاق خود به مطالعه و تلاش را از دست بدهند. پس اگر دوستدار کشورمان و وطنپرست هستیم، باید از این اقدامات بپرهیزیم.
من در طول خدمت خود در جریان گزینش بعضی از افراد بودهام و هر جایی هم که لازم دانستهام و ممکن بوده است، در گزینش افراد کمک کردهام. اما کلا گزینشی که ما داریم ضد علم و دانش و تلاش و کوشش است و به ضرر فعالیتهای علمی و فنی است. کسی را که علاقهی فراوانی برای خدمت به این کشور دارد و در طول تحصیل نیز خوب درس خوانده و زحمت کشیده است، مدتها به انتظار میگذاریم و از او سوالات بیربط که هیچ به وظایف و مسئولیتهای او مرتبط نیست میپرسیم و بعد معمولا بعد از مدتی دراز به واسطهی مداخلهی این و آن، او را گزینش کرده و میپذیریم. من افراد زیادی را دیدهام که بعد از این گزینشها خسته شدهاند و وقتی درخواست کار و مطالعه از آنها کردهام، پاسخم دادهاند که مگر ندیدید که چقدر اذیتم کردند و مگر ندیدید که مرا قبول نمیکردند. آیا حالا انتظار دارید که من هنوز دل و دماغ کار داشته باشم؟ آیا حالا انتظار دارید که من برای اینها تلاش و خدمت جانانه کنم؟ البته مسلم است که خدمت ما برای افراد نیست و برای کشور عزیزمان است و آزار و اذیت بعضیها که به نظرم اطلاعات خوبی ندارند و بیآگاهند و از عواقب اقدامات و کارهای خود بیخبرند نباید باعث دلسردی و افسردگی ما شود.
البته کسانی هم وجود دارند که جانسخت هستند و زود خسته نمیشوند و آزار و اذیتی را که میبینند سریع از یاد میبرند، مثل خود من اگر فرض بر خودستایی نکنید و آقای دکتر عطارد که در این زمینه واقعا الگو میباشند. واقعا خدمتی که آقای دکتر عطارد به دامپزشکی کشور کرد، به نظرم از استثناها بود. او بدون اینکه منتظر بودجهای باشد سیستم بررسی و مراقبت بر پایهی نقشههای جغرافیایی را با همان بودجههای جاری راه انداخت و تحویل دامپزشکی داد. شاید بعضیها اهمیت این سیستم را ندانند و یا متوجه نشوند. این سیستم را میتوان به خودرویی مدرن و کممصرف و شاسیبلند و قوی و مجهز تشبیه کرد که به یک نیازمند به سفر داده شود. اما متاسفانه قدر آن شناخته نشد. او این ابزار مدرن و جدید را که در راستای رسیدن به اهداف دامپزشکی همانند یک خودرو مدرن و شیک و باارزش بود به سازمان اهدا کرد اما سازمان رانندگی بلد نبود و تلاش نکرد که آن را یاد بگیرد. چون مسئولین نیاز به سفر و تغییر را احساس نکرده بودند و احساس نمیکنند و یا حتی بعضیها این سفر و تغییر و حرکت را برای خود و جایگاه خود مضر میدانستند و میدانند، لذا از آن خودرو خوب استفاده نکردند و یا حتی سعی کردند آن را پنچر و تخریب و بیاثر سازند و آن را واژگون نمایند.
از مواردی که باعث میشود تا سازمان دامپزشکی نتواند از سیستم بررسی و مراقبت خوب استفاده کند، مرتبط کردن گزارش بیماری با ارزیابی ادارات کل است. معمولا سازمان وقتی استانها را ارزیابی میکند، به تعداد گزارشات بیماری آنها نیز توجه خاص مینماید و دستاندرکاران چنین میاندیشند که هر استانی کمتر گزارش بیماری نماید، استانی است که خوب عمل میکند و بیماریها را خوب پیشگیری و کنترل مینماید و این یک معیار بسیار اشتباهی است و باعث می شود که استان سعی کند تا بیماری گزارش نکند و این است که مثلا الان میگویند با وجود گزارش کم بیماری، وضعیت بعضی از بیماریها نسبت به قبل بسیار بدتر شده است. سازمان دامپزشکی باید بر اساس برنامههایی که به استانها داده است، از آنها کارکرد و عملکرد بخواهد و بر همان اساس آنها را ارزیابی کند و اینکه در یک استانی بیماری شایع شده است یا بیماری شایع نشده است، نباید استان بر اساس آن ارزیابی گردد. سازمان باید گزارشدهی بیماری ها را جزو وظایف استانها قرار دهد و هر استانی که دقیق گزارش دهد، برای آن استان امتیاز قائل شود و سازمان نباید گزارش بیماری از استان را به عنوان ضعف استان ملحوظ کند، بلکه باید آن را بیشتر در ضعف برنامهها و پروژههای خود جستجو کند.
به خاطر دارم که یک سال در استان فارس خدمت ریاست سازمان جهاد کشاورزی بودم و معاونت محترم دام گزارش داد که در سالجاری تولید دام را فلان میزان افزایش دادهایم. ریاست سازمان فردی زرنگ و باهوش بود و سریع پرسید که: مگر کدام طرح را اجرا کردهاید و من در جریان نیستم که تولید افزایش یافته است؟ البته در همه جای این کشور ارائه آمار بیضابطه و غیرمستند و غلط رایج است و مثلا دولت فیالبداهه اعلام میکند که از بیکاری در کشور کاسته است و یا کارخانجات تعطیل را به راه انداخته است و کسی نمیپرسد که: «با اجرای کدام پروژه یا برنامه این تغییر و پیشرفت انجام شده است و مثلا بیکاری کاهش یافته و کارخانجات راه افتادهاند؟» لذا دامپزشکی برای موفقیت واقعی و راستین باید به برنامههای خود و اجرای آنها توجه کند و استانها را بر اساس آمار و گزارش بیماری ارزیابی نکند. شاید برنامهای که در حال اجرا است کارایی ندارد و لذا بیماری شایع میشود و استان مقصر نیست و شاید برنامههای سازمان نیاز به بازبینی و بازنویسی دارند و عدم بازبینی آنها باعث تداوم صدمات و خسارات میگردد.
اما در پایان در مورد آن عزیزی که فرموده بودند: رازی یک زیرساخت ملی هست و باید حفظ شود. باید بگویم که با شما موافقم، البته اگر زمان را به چهل پنجاه سال قبل برگردانیم. مثالی میزنم تا موضوع ملموستر شود. حدود سی سال پیش موبایلهای نوکیای فنلاند یک زیرساخت ملی و بینالمللی برای فنلاند محسوب میشد که هم برای آن کشور شهرت و افتخار و هم درآمد و ثروت میآورد. اما اکنون نوکیا دیگر برای آن کشور زیرساخت نیست و به جز دردسر چیزی همراه ندارد و جایگاه خود را از دست داده است و فنلاند باید در جایگاه آن تجدید نظر کند تا بتواند بر اساس زمان و موقعیت فعلی، خود را بازسازی نماید. در اینجا منظور و هدف ما در رابطه با موسسه رازی نیز همان است و هدف آن است که قبل از نابودی آن تصمیم بگیریم و آن موسسه را احیا کنیم. اکنون دیگر با اینهمه تجربه نباید شعارهای توخالی بدهیم و مفتون شعارهای دروغین شویم و باید از تجارب دیگران عبرت بگیریم. آیا در جهان امروز واکسنساز دولتی موفقی میشناسید؟ آیا واکسنساز شهرهای که دولتی باشد سراغ دارید؟ امروزه دیگر اطلاعات به روز در رابطه با واکسنسازی در دست سازمان جهانی بهداشت نیست تا آن را به موسسه پاستور یا رازی بدهد و این اطلاعات فقط در دست بخش خصوصی است و شرکتهای خصوصی که تحقیقات واکسنها را انجام میدهند، آن علوم را بهخصوص از کشورهایی که با آنها تعامل ندارند، پنهان میسازند.
ما باید خیلی قبل از این، بخش واکسن سازی موسسه را به دست بخش خصوصی می دادیم تا خود در توسعه و پیشرفت آن بکوشد. اما مشکل ما در ایران در رابطه با بخش خصوصی عدم اطمینان و ایمان به آن و عدم حمایت مسئولین از آن بخش است. از طرف دیگر امروزه دولت به جای حمایت از بخش خصوصی رقیب آن گردیده است و با شرکتهای دولتی و نیمهدولتی که میسازد و آنها را از همهگونه رانت بهرهور مینماید به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در جهت تضعیف و نابودی شرکتهای خصوصی قدم بر میدارد. با این توصیف و با این وضعیت و در این شرایط انتظار شما چیست؟ آیا با این شرایط شما انتظار دارید واکسنساز خصوصی ما موفق باشد؟! داروساز خصوصی ما موفق شود؟ امروزه شرکت مریال فرانسوی که حدود چهل و پنج سال پیش مبتکر و همراه موسسه رازی برای تولید واکسن بود و هنوز موسسه رازی کم و بیش از روشهای ابداعی آن شرکت سود میبرد، برای فرانسه یک زیرساخت ملی و یک افتخار ملی است، در حالیکه شرکتی خصوصی محسوب میگردد. ما دیگر باید متوجه شده باشیم که منافع بخش خصوصی کشورمان با منافع کشورمان و منافع مردم کشورمان در هم تنیده است و بخش خصوصی تافتهی جدا بافته از کشور و مردم نمیباشد. من در بخشهای قبلی گفتم که اتفاقا یکی از مشکلات ما همین اندیشهی کمونیستی و مارکسیستی است که سرمایهداران را مستکبر و دشمن مستضعفان و عوام میشمارد؛ اندیشهای که خود کشورهای مارکسیستی و کمونیستی را بر باد فنا داد و امروزه بعد از گذشت سالیان دراز بزرگترین افتخار واکسنسازانشان تولید واکسن تیلریوز است! آنها به جای آنکه کنه را کنترل کنند تا بیماری کنترل شود، وقت و سرمایه خود را برای تولید واکسن تیلریوز استفاده میکنند؛ به عبارت دیگر آنها هنوز هم سرنا را از سر گشاد آن میزنند.
کوتاه سخن آنکه بخش خصوصی کشورمان از ماست و تافته جدا بافتهای نیست و میتواند خود به عنوان زیرساخت ملی محسوب شود. مگر همین «ارج» یک روزی افتخار ملی نبود؟ مگر همین ارج نبود که تولیداتش به عنوان هدیه به سران سایر کشورها داده میشد و آنها را خوشحال میکرد؟ در همین اینترنت جستجو کنید تا مشاهده فرمایید که در طی دهههای گذشته ارج چه ارج و مقامی برای ایران به ارمغان آورده است. اما متاسفانه آن شرکت در دورانی ملی شد یعنی دولت مدیریت آن را بر عهده گرفت و دیگر آن شرکت نتوانست سر بلند کند. کلا هر چیزی که دولت بجز نظارت در اختیار بگیرد، آن شکست میخورد و فرق نمیکند آن چه باشد. ممکن است آن اقتصاد باشد که در کشورهای کمونیستی و مارکسیستی اتفاق افتاد و یا ممکن است دینی باشد که طالبان در افغانستان در دست گرفته است. با اینهمه و با وجود دخالتهای نابجای دولت و عدم حمایت لازم از بخش خصوصی، هنوز اکثریت ایرانیان مقیم خارج، هنگام سفر به ایران و به هنگام برگشت محصولات «پارس خزر» را به عنوان هدیه با خود میبرند و این را زیرساخت ملی میگویند. یعنی الان پارس خزر است که زیرساخت ملی و مایهی افتخار ایران است. ببینید فرانسویها به همین مریالشان چقدر مینازند و درآمد حاصل از مریال برای فرانسه چقدر است. اصلا میدانید که مریال یکی از پایههای قدرت و نفوذ فرانسه در خارج است؟! بیایید از تجارب آنهایی که مدیریت موفقی داشتهاند استفاده کنیم و فریب تبلیغات پوچ و بیپایه و دروغ را نخوریم. ما با شرایط فعلی نمیتوانیم در هیچ زمینهای واکسنساز موفق و صادرکننده در جهان باشیم به جز آنکه در سیاستهای دهههای اخیر خود بازبینی نماییم.
در اینجا بار دیگر برای جلوگیری از اطالهی کلام و ایجاد خستگی در خوانندگان، گفتوگوی خود را پایان و ادامه بحث را به قسمتی دیگر حواله میدهیم.
به امید آیندهای روشن برای کشورمان و مردم آن.
سپاس بابت مقاله خوبی که منتشر فرمودید. تقریبا در پاستور هم موضوع مشابه است. در خصوص اینکه در مقالههای قبلی فرمودید که احتیاج به بازگردانی برخی از منابع خارجی دارید و نیاز میبینید که در داخل هم برخی از منابع به فارسی ترجمه شود، خدمتتون عرض کنم که اگر از ایمیل سابق beirami40 استفاده میکنید، هماهنگی داشته باشیم و برخی از منابع را میتوانم به فارسی برگردانیم، شما نیز تحلیل و خلاصه خود را بذارید. در صورت تمایل، اعلام فرمایید.
یا علی