حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: به گفته عضو مدعو فرهنگستان علوم، یکی از معضلات اصلی رشته دامپزشکی این است که خیلی از دامپزشکان در باطن خود علاقهای به این رشته ندارند و شاید یکی از دلایلی که میخواهند خود را به جاهای دیگر بچسبانند، همین بیعلاقگی است.
«دکتر رضا کسروی» در گفتوگو با حکیم مهر تصریح میکند: «به نظر من باید یک پیمایش انجام شود تا ببینیم چند درصد از دامپزشکان ما و به خصوص چند درصد از اعضای هیات علمی دامپزشکی، خودشان حیوان خانگی دارند؟ این سند مهمی است. این عدد در امریکا و اروپا بالای ۹۰ درصد است و آنهایی هم که ندارند، به خاطر این است که فرصت نگهداری از حیوان و آن استانداردی را که میدانند برای نگهداری حیوانات لازم است، ندارند. اما آیا در ایران هم این عدد هست؟»
حکیم مهر: آقای دکتر، از نظر شما نقاط ضعف و چالشهای آموزش دامپزشکی در ایران چیست؟
برخی چالشها آنقدر گفته شده که شاید تکرار آن ملالآور باشد، مثل تعدد دانشکدههای دامپزشکی، نبود امکانات در بعضی دانشکدهها، نبود هیاتعلمی کافی یا در سالهای اخیر خروج یا مهاجرت همان تعداد هیاتعلمی موجود، به خصوص در دانشکدههای دامپزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، به طوری که تعداد اعضای هیات علمی ثابت در بعضی دانشکدهها کاهش پیدا کرده و نیاز خود را از رزیدنتها و متخصصین به صورت حقالتدریس برطرف میکنند. اینها چالشهای قدیم و مورد آخری جدید است، اما اگر بخواهیم پا را فراتر گذاشته و به این قضیه به صورت تمدنی فرهنگی نگاه کنیم، در دنیا پنج نسل دانشگاه تعریف شده که هم به انگلیسی و هم به فارسی قابل جستجو است.
نسل یک شامل دانشگاههایی است که از حقیقت دفاع میکنند، مثل دانشگاههای معروف اروپا و آمریکا مثلا در قرن هفدهم یا دانشگاههایی که اساسا توسط نهادهای مذهبی در اروپا اداره میشد، مثل کالج تثلیث در دابلین در جمهوری فعلی ایرلند که در سال ۱۵۹۲ به فرمان ملکه الیزابت اول تاسیس و وقف دیانت پروتستان شد. ایرلندیها کاتولیک بودند و هنری هشتم میگفت هر کس که میخواهد به دانشگاه بیاید، باید پروتستان شود. ایرلندیها نیز مقاومت کردند و در نهایت قانون را شکستند.
دانشگاههای ما بین نسل یک و دو هستند و هنوز در آنها دفاع از آنچه حقیقت دانسته میشود، وجود دارد. از طرفی بیشتر بر اساس آموزش و مقداری پژوهش هستند. پژوهشهای ما هم بر اساس مشکلات مملکت نیستند، یعنی صرفا میبینیم که چه چیزی در دنیا روند یا گرایه (ترند) است، چون هدف چاپ مقاله ISI است و آن چیزی را بیشتر چاپ میکنند که در آنجا موضوع داغ است. بنابراین و در بهترین حالت، عمدتا در خدمت تحقیقاتی است که معضلات اروپاییها، آمریکاییها، استرالیاییها و کاناداییهاست و به شکل مستقیم ربطی به معضلات ما ندارد. در حالی که دانشگاهها باید به سمت کارآفرینی بروند که به نسلهای سوم میرسد. یعنی دانشآموخته کارآمد داشته باشند که بتوانند در بازار کار موفق باشند.
حکیم مهر: دانشگاههای نسلهای بعدی چگونه هستند؟
از آن بالاتر، دانشگاههای نسل چهار و پنج است. امروزه نسل پنجم به معنای دانشگاههای تمدنساز است که روی تمدن تاثیر میگذارند و فرهنگساز و تمدنساز هستند. در واقع از کارآفرینی و نقش در اقتصاد بازار هم فراتر میروند.
حکیم مهر: در حال حاضر بهترین راهکار برای ما چیست؟
ما که نمیتوانیم یکباره به انتها پرش انجام دهیم، لذا توصیه این است که فعلا به سمت دانشگاههایی برویم که بینابخشی کار کنند، به سمت نسل سوم حرکت و بازار کار را تامین کنند و در نهایت به اقتصاد جامعه کمک کنند. پس ما باید از سطح بین یک و دو به سطح بین دو و سه حرکت کنیم و روی سطح سه متمرکز شویم تا بعد با توجه به آرمانهای موجود در ایران به عنوان یک دولت ملت کهن که در تمام دولتها نیز در ۲۰۰ و ۳۰۰ ساله اخیر بوده و ایران از نظر تمدنی حرفی برای گفتن داشته است، به افق سطوح چهار و پنج نیز فکر کنیم. اما ما در بهترین شرایط بین نسل یک و دو هستیم.
حکیم مهر: مهمترین کاری که میتوانیم انجام دهیم تا به نسل سه برسیم، چیست؟
اجرای آن کار سختی نیست، اما متاسفانه ارادههاست که اجازه این کار را نمیدهد. یعنی به این شکل نیست که بگوییم نیازمند تجهیزات خاص یا مثلا رفع تحریم هستیم. البته که اگر تحریم نباشد، این کار تسهیل میشود اما مشکل اصلی درونزاست. با توجه به شکلگیری بخش خصوصی قدرتمند، متخصصین باصلاحیت، دیگر نه برای تامین هیات علمی دانشگاه که ابتدا هدف دورههای تخصصی بود، بلکه در بخش خصوصی، صنعت، مطبهای خصوصی و مشاوره کار میکنند. این افراد باید به عنوان سخنران به کمک دانشگاه بیایند، به این معنا که دانشگاه از افراد بیرونی دعوت به عمل آورد؛ اتفاقی که در همه جای دنیا رخ میدهد. مثلا آقای دکتر و خانم دکتری که در زمینه خود صاحبنظر و استاد دانشکده دیگری هستند، یک ورکشاپ در دانشگاههای دیگر برگزار کنند. طبیعتا معدود افرادی که ممکن است تنبلی کرده و صلاحیتهای لازم را کسب نکرده باشند هم نباید ترس و وحشت داشته باشند، بلکه آنها هم باید از این فرصت استفاده کرده و یک جنبوجوش در خود ایجاد کنند تا زندگی برای آنها هم شیرینتر شود.
نکته بعد اینکه از ظرفیتهای بخش خصوصی برای کارآموزی استفاده شود. یعنی اگر کلینیک دامپزشکی متعلق به فلان دکتر در بخش حیوانات خانگی خیلی خوب است و در مقابل کلینیک آن دانشگاه کافی نیست و مراجعهکننده کافی ندارد یا امکانات آنجا کفاف نمیدهد، با دانشگاهها قرارداد ببندند و دانشجوها، رزیدنتها و انترنها را برای کارآموزی به آنجا بفرستند. لذا نباید بترسند و باید این کار را بکنند، چون در غیر این صورت، این دانشجویان روز به روز با سیستمهای آموزشی قهر میکنند. کمااینکه اطلاع موثق دارم که در بعضی از دانشگاهها بهخصوص در شهرستانهای اطراف تهران این کار را میکنند و در مورد حیوانات خانگی به بعضی کلینیکها کارآموز میفرستند، چون خودشان امکانات کافی ندارند.
بنابراین من فکر میکنم که تمام ظرفیتها برای یک جهش کاملا محسوس در داخل کشور وجود دارد، کمااینکه به کمک فضای مجازی و سامانههای اشتراک ویدیو و... شما میتوانید از سخنرانی کلاس درس مهمترین و برجستهترین افراد داخلی و خارجی استفاه کنید. شرایط امروز مثل قدیم نیست که حتما نیاز باشد یک نفر برای تحصیل به خارج از کشور فرستاده شود. این نیاز به آن معنا وجود ندارد، مگر برای یادگیری تکنیک جدید. خوشبختانه در زمینه استفاده از ظرفیتهای بخش خصوصی حرکتهایی حتی در دانشکده دامپزشکی تهران که دانشگاه مادر و پایه است شروع شده و همکاریهایی با بخش خصوصی در قالب کانون دانش آموختگان و... انجام میگیرد. فقط لازم است که ما این مقاومت را کنار بگذاریم. چون جوانها دیگر خسته شدهاند و وقت آنها محدود است و ۲۰ سال فرصت ندارند که بگوییم صبر کن تا درست شود.
حکیم مهر: آیا انتقال آموزش دامپزشکی به وزارت بهداشت میتواند کمکی کند؟
واقعیت این است که من پاسخ این سؤال را نمیدانم. بحث دامپزشکی از نظر انتقال، موافق و مخالف دارد و من فکر نمیکنم که هیچ کسی به راحتی بتواند این مسئله را پیشبینی کند، بلکه فقط میتواند بگوید که من چه دوست دارم و چه میپسندم. اساس صحبت موافقین انتقال این است که وزارت علوم برداشت درستی از رشتههای بالینی ندارد و این ادعا درست است. بنابراین در پیشبرد آموزش دانشگاهها در دانشکدههای طبی ایجاد اشکال میکند. اما در اینجا ایراد در ذات وزارت علوم نیست، بلکه بعضی از افراد تصمیمسازی که آنجا هستند، این اطلاعات را ندارند. کافی است که نمایندههای بیشتری از این بخش در آنجا باشند تا این معضل برطرف شود.
نکته بعدی این است که شخصا با هر نوع چسباندن دامپزشکی به پزشکی مخالف هستم، چون فکر میکنم که دامپزشکی در حال ارتقای شأن خود در جامعه است و با این حرکت، یک ضربه دوباره به شأن خود میزند. نظر من این است که وزارت جهاد کشاورزی هم در ذات خود ایرادی ندارد. کمااینکه در اکثر کشورهای دنیا، تشکیلات دامپزشکی جزو وزارت کشاورزی است. مسئله اینجاست که قدرت و سهم دامپزشکان از مناصب مدیریتی آن وزارتخانه کم است و اگر آن هم اصلاح شود، خود در بدنه وزارت کشاورزی بودن، فینفسه اشکالی ندارد. بنابراین فکر میکنم به جای اینکه به دنبال این باشیم که این طرف و آن طرف بپریم، بهتر است به اصول قضیه توجه کنیم.
حکیم مهر: بهعنوان حرف آخر...
پیشبینی بنده این است که با گذشت زمان و ورود نسلهای کنونی به بازار کار، وضعیت خیلی بهتر خواهد شد. یکی از معضلات اصلی این است که خیلی از دامپزشکان در باطن خود علاقهای به این رشته ندارند و به نظر من مهمترین چالش این رشته شیوع بیعلاقگی در افراد این حرفه است، وگرنه افراد علاقهمند و عاشق راه خود را را با هر مصیبتی که هست، پیدا میکنند. شاید یکی از دلایلی که به نوعی میخواهند خود را به جاهای دیگر بچسبانند، همین بیعلاقگی است که با روی کار آمدن نسلهای جدید، این معضل برطرف میشود.
به نظر من باید یک پیمایش انجام شود تا ببینیم چند درصد از دامپزشکان ما و به خصوص چند درصد از اعضای هیات علمی دامپزشکی، خودشان حیوان خانگی دارند؟ این سند مهمی است. این عدد در آمریکا و اروپا بالای ۹۰ درصد است و آنهایی هم که ندارند، به خاطر این است که فرصت نگهداری از حیوان و آن استانداردی را که میدانند برای نگهداری حیوانات لازم است، ندارند. اما آیا در ایران هم این عدد هست؟ منظور ما از حیوان خانگی، صرفا سگ یا گربه نیست که در مورد نگهداری از آنها در منزل مسائلی در دین مبین اسلام وجود دارد. نگهداری قناری، مرغ عشق، طوطی و کبوتر که در ایران یک مسئله تاریخی است و حتی آن هم در بین آنها کم است. لذا این مسائل را برای افزایش شأن و اعتبار این رشته باید در نظر گرفت.
در نهایت از پایگاه خبری حکیم مهر که سالیان دراز است با آن همکاری میکنم و نقش مهمی را در زیستجهان دامپزشکی ایران دارد، تشکر میکنم.
حکیم مهر: ممنون از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
من حیوان خانگی ندارم و رشنه و حرفه ام را دوست دارم اما نگهداری از هرگونه حیوانی در منزل را آزار به حیوان میدانم
....................
که البته موارد دیگر هم مثل فرهنگ جامعه، فضای منزل، اعضای خانواد و … رو باید در نطر کرفت