نقش واکسن و واکسیناسیون در کنترل بیماری تب برفکی در ایران: الزامات و چالشها
دکتر محمدرضا شعلهپاش
رئیس گروه مطالعات اپیدمیولوژیک بیماریهای دامی سازمان دامپزشکی کشور
بیماری تب برفکی یکی از بیماریهای ویروسی بسیار واگیردار در نشخوارکنندگان است که با خسارات اقتصادی چشمگیر همراه است. ایران به عنوان یکی از کشورهای درگیر با این بیماری، طی دهههای اخیر استراتژیهای مختلفی از جمله واکسیناسیون گسترده دامها را برای کنترل این بیماری بهکار گرفته است. در این مقاله، نقش واکسنها و برنامههای واکسیناسیون در کنترل تب برفکی بررسی شده و ضمن تحلیل مزایا و محدودیتهای این روش، بر ضرورت اقدامات مکمل مانند قرنطینه، پایش فعال و همکاریهای میانبخشی نیز تأکید شده است.
تب برفکی یک بیماری ویروسی حاد و فوقالعاده واگیردار است که توسط ویروس خانواده پیکورناویریده و جنس آفتوویروس ایجاد میشود. این بیماری عمدتاً نشخوارکنندگان را درگیر کرده و در صورت شیوع،موجب خسارات اقتصادی،اختلال در تجارت داخلی و بینالمللی فرآوردههای دامی و کاهش بهرهوری میگردد. در ایران، عواملی نظیر موقعیت جغرافیایی،پراکندگی وسیع واحدهای دامپروری و جابه جاییهای غیرکنترلشده دامها ،چالشهای متعددی را در مسیر مهار این بیماری به وجود آوردهاند.
برنامههای واکسیناسیون در ایران توسط سازمان دامپزشکی کشور مدیریت میشود. این برنامهها بهصورت دورهای و با استفاده از واکسنهای کشته شده چندگانه انجام میشود که سویههای مختلف ویروس بیماری تب برفکی را پوشش میدهند. مطالعات انجام شده در ایران نشان دادهاند که واکسیناسیون میتواند ۷۰ - ۹۰ درصد در کاهش شیوع بیماری مؤثر باشد،مشروط بر تحقق:
- پوشش حداقلی 80 درصدی دامهای هدف در هر نوبت واکسیناسیون
- انطباق آنتیژنتیکی بین واکسن مورد استفاده و سویههای در حال گردش در منطقه
- حفظ زنجیره سرد در تمام مراحل حملونقل و توزیع واکسن
- رعایت تقویم دقیق نوبتهای واکسیناسیون، بهویژه در جمعیتهای پرخطر
واکسیناسیون همچنین باعث کاهش ترشح ویروس توسط دام آلوده،کاهش مدت زمان انتشار بیماری و ایجاد مصونیت جمعی میشود. تحقیقات اخیر نشان میدهد که انجام چند نوبت واکسیناسیون در سال با استفاده از واکسنهای بهروز میتواند تأثیر چشمگیری در کاهش بروز اپیدمی داشته باشد. همچنین استفاده از مدلهای ریاضی برای پیشبینی نقاط بحرانی و طراحی نقشههای واکسیناسیون منطقهای نیز در بهینهسازی این فرآیند نقش دارد.
همچنین، مدلهای پیشرفته اپیدمیولوژیک،مانند شبیهسازیهای واکسیناسیون واکنشی، نشان دادهاند که سرعت پاسخ و هدفمندی جغرافیایی میتواند نقش مهمی در مهار شیوع بیماری ایفا کند. منظور از هدفمندی جغرافیایی آن است که واکسیناسیون نه بهصورت گسترده و یکنواخت،بلکه بهطور متمرکز در مناطق با خطر بالا انجام شود؛ مانند نواحی اطراف کانونهای فعال بیماری، مسیرهای پرتردد دام، مناطق مرزی و مکانهایی که تراکم جمعیت دامی در آنها بالاست. مطالعاتی نظیر مدلسازیهای انجامشده توسط تیلدزلی و همکاران (2006) نشان دادهاند که در شرایط منابع محدود،واکسیناسیون هدفمند در مناطق با اولویت بالا، اثربخشی بیشتری در مهار بیماری نسبت به واکسیناسیون عمومی دارد.
علیرغم نقش حیاتی واکسیناسیون در مهار تب برفکی،این راهبرد دارای محدودیتهایی است که باید در تحلیلهای اپیدمیولوژیک مورد توجه قرار گیرد:
- تطابق ناکافی سویه واکسن با ویروسهای در حال گردش، بهویژه در مناطقی با تنوع ژنتیکی بالای ویروس
- گردش ویروسهای نوظهور یا مهاجر از کشورهای همجوار
- جابه جایی غیرقانونی و غیرمجاز دامها که منجر به شکستن حلقه ایمنی گلهها شده و میتواند به گسترش سویههای متفاوت و غیرقابل پیشبینی منجر شود
- عدم رعایت قرنطینه و بهداشت دامداریها که منجر به ورود ویروس به گلههای واکسینهشده نیز میشود
- عدم ایمنیزایی مؤثر در برخی دامها،بهویژه در سنین پایین،حیوانات دچار سوءتغذیه یا دارای مشکلات ایمنی
- کاهش اثربخشی واکسن در صورت عدم انجام نوبتهای یادآور به موقع
افزون بر این،ایمنی حاصل از واکسیناسیون معمولاً محدود به چند ماه است و در شرایط عدم واکسیناسیون منظم،گلهها بار دیگر در معرض خطر قرار میگیرند. مقاومت به برنامههای واکسیناسیون از سوی دامداران نیز در برخی مناطق یک چالش جدی محسوب میشود.
برای دستیابی به کنترل پایدار و مؤثر تب برفکی، واکسیناسیون باید در بستر یک نظام هماهنگ و یکپارچه اجرا شود که همکاری میانبخشی را بهصورت ساختار یافته در بر گیرد. در این راستا، مشارکت فعال نهادهای زیر ضروری است:
سازمان دامپزشکی کشور: برنامهریزی، تأمین واکسن، نظارت بر واکسیناسیون و اپیدمیولوژی بیماری؛
وزارت جهاد کشاورزی: تنظیم سیاستهای کلان دامپروری، حمایت از زیرساختهای بهداشتی روستایی و عشایری؛
نیروی انتظامی و گمرکات: مقابله با قاچاق دام و کنترل مبادی ورودی و خروجی؛
وزارت کشور و استانداریها: اعمال محدودیتهای ترددی در زمان شیوع، حمایت از اقدامات اضطراری؛
دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی: توسعه تحقیقات در مراکز دانش بنیان در راستای تولید واکسنهای بومی و ارتقای ظرفیت تشخیص آزمایشگاهی؛
دامداران و تشکلهای دامی: مشارکت در اجرای برنامه های بهداشتی ، گزارشدهی سریع بیماری و واکسیناسیون بهموقع دامها
- پایش و ردیابی فعال کانونهای بیماری از طریق سیستمهای گزارشدهی سریع و اپلیکیشنهای ثبت داده
- اجرای قرنطینه و محدودیتهای جابه جایی دام با استفاده از ابزارهای دیجیتال ردیابی دام و کنترل مرزهای استانها
- آموزش دامداران درباره اهمیت گزارشدهی سریع علائم، نحوه جداسازی دامهای مشکوک و واکنش سریع به شیوعها
- همکاری منطقهای با کشورهای همسایه از طریق تدوین برنامههای هماهنگ واکسیناسیون، تبادل اطلاعات اپیدمیولوژیک و پشتیبانی فنی
تجارب موفق جهانی نیز نشان میدهد که برنامههای کنترل بیماریهای دامی، زمانی موفق هستند که علاوه بر واکسن، یک ساختار هماهنگ بین دستگاههای اجرایی، قضایی، پژوهشی و جامعه دامپرور برقرار باشد. مدلهایی نظیر مسیر ارزیابی عملکرد دامپزشکی (PVS Pathway) در سازمان جهانی بهداشت دام (WOAH) نیز بر همین اصل استوار هستند.
مدل مسیر ارزیابی عملکرد دامپزشکی نشان میدهد بدون زیرساختهای قوی دامپزشکی، اجرای مؤثر واکسیناسیون و کنترل بیماری امکانپذیر نبوده و بر این اصل تأکید دارد که کنترل مؤثر بیماریهای واگیر دام از جمله بیماری تب برفکی، نیازمند یک سیستم منسجم، هماهنگ و پاسخگوست ( تقویت هماهنگ سیستمهای بهداشت دام، مدیریت ریسک، نظارت اپیدمیولوژیک و تعامل سازنده با ذینفعان مختلف ) که در آن همه عناصر از سطح مزرعه تا مدیریت ملی در تعامل با یکدیگر عمل کنند.
در کشورهایی مانند ایران، ایجاد آزمایشگاههای تشخیصی منطقهای، تربیت نیروی متخصص در حوزه اپیدمیولوژی دامپزشکی و پیادهسازی سامانههای یکپارچه نظارت، میتواند به موفقیت برنامههای کنترل بیماری کمک شایانی نماید.
توصیههای کلیدی فائو و سازمان جهانی بهداشت دام برای همکاری منطقهای در کنترل تب برفکی
1. استفاده از مسیر کنترل پیشرونده (PCP-FMD): فائو و سازمان جهانی بهداشت دام چارچوبی به نام مسیر کنترل پیشرونده تب برفکی (PCP-FMD) توسعه دادهاند که کشورها را در مراحل مختلف کنترل بیماری هدایت میکند. این چارچوب تأکید دارد که همکاری منطقهای، بهویژه در مناطق مرزی، برای موفقیت در کنترل بیماری ضروری است.
2. ایجاد نهادهای هماهنگی منطقهای: در جنوب شرقی آسیا، گروه هماهنگی کنترل تب برفکی (SEACFMD) با حمایت فائو و سازمان جهانی بهداشت دام تأسیس شده است. این گروه جلسات سالانه برگزار میکند و برنامههای مشترک واکسیناسیون، نظارت و آموزش را در میان کشورهای عضو هماهنگ مینماید.
3. تبادل دادهها و اطلاعات اپیدمیولوژیک: فائو و سازمان جهانی بهداشت دام بر اهمیت تبادل سریع و شفاف دادههای بیماری، نتایج آزمایشگاهی و اطلاعات مربوط به سویههای ویروس بین کشورهای همسایه تأکید دارند تا از گسترش بیماری جلوگیری شود.
4. برنامهریزی واکسیناسیون هماهنگ: توصیه میشود که کشورهای همسایه برنامههای واکسیناسیون خود را هماهنگ کنند تا پوشش مؤثرتری در مناطق مرزی حاصل شود و از ورود مجدد ویروس جلوگیری گردد.
5. تقویت خدمات دامپزشکی: بر اساس استراتژی جهانی کنترل تب برفکی، تقویت خدمات دامپزشکی از طریق آموزش، تأمین منابع و بهبود زیرساختها برای اجرای مؤثر اقدامات کنترلی در سطح منطقهای ضروری است.
6 . اجرای قرنطینه و محدودیتهای جابه جایی دام در مرزها : جلوگیری از انتقال بیماری از طریق کنترل عبور و مرور دامها در مناطق مرزی.
7 . آموزش مشترک دامداران و کارکنان دامپزشکی : افزایش آگاهی و توانمندی افراد درگیر در حوزه دامداری و سلامت دام.
8 . هماهنگی در پایش و ردیابی بیماری : تبادل اطلاعات میان کشورها برای شناسایی و پاسخ سریع به شیوع بیماری.
9 . بهکارگیری فناوریهای نوین برای نظارت و گزارشدهی : استفاده از ابزارهای دیجیتال برای ثبت، تحلیل و اشتراکگذاری دادههای بیماری.
10 . همکاری در توسعه و بهروزرسانی برنامههای واکسیناسیون منطقهای : طراحی برنامههای واکسیناسیون یکپارچه و بهروز براساس اطلاعات و نیازهای مشترک منطقهای.
در پاسخ به این پرسش که "آیا با واکسیناسیون میتوان بیماری تب برفکی را کنترل کرد؟" باید گفت که واکسیناسیون، هرچند پایه و رکن اصلی استراتژی کنترل این بیماری محسوب میشود، اما به تنهایی کفایت نمیکند. کنترل پایدار تب برفکی مستلزم اجرای برنامهای جامع و چندبخشی است که واکسیناسیون مؤثر را در کنار پایش اپیدمیولوژیک، مدیریت جابه جایی دامها، اقدامات قرنطینهای، آموزش دامداران و همکاری میانبخشی دنبال کند . ابزارهایی مانند PVS Pathway می تواند نقشه راه موثری برای سیاست گذاران و مجریان باشد. بدون چنین همافزایی ساختاری، خطر طغیان بیماری همواره پابرجاست.
حتما واکسیناسیون موثر که ایمنی زایی قابل قبولی ایجاد کنه شرط کافی نیست
اما من گمان میکنم واکسن تحویلی در دو سال گذشته مطلقا ایمنی زایی حداقلی هم ایجاد نمیکند شواهد و دلایل زیاد است.
در صورت صحت این ادعا، از دو سال قبل، مطلقا دام زنده ای در کشور نباید وجود داشته باشد.