کد خبر: ۸۲۷۸۷
تعداد نظرات: ۷ نظر
نگاه شما:
آموزش دامپزشکی در پهنه گیتی با ضرورت‌های فزاینده و پیچیده‌ای روبروست که دیگر نمی‌توان با اتکا به الگوهای سنتی تدریس و یادگیری به آنها پاسخ گفت ...

چارچوب و نقشه راه تحول راهبردی آموزش دامپزشکی ایران

دکتر مصطفی قلاوند

I. مقدمه: ضرورت تحول در آموزش دامپزشکی ایران

الف. محرک‌های جهانی برای اصلاحات در آموزش دامپزشکی و ارتباط آن با ایران

آموزش دامپزشکی در پهنه گیتی با ضرورت‌های فزاینده و پیچیده‌ای روبروست که دیگر نمی‌توان با اتکا به الگوهای سنتی تدریس و یادگیری به آنها پاسخ گفت. این ضرورت‌ها، که در ادامه به تفصیل مورد واکاوی قرار خواهند گرفت، نه تنها از پویایی‌های پارادایمیک جهانی و الزامات نوپدید و غیرقابل انکار مفهوم «سلامت واحد» – که بر ارتباط تنگاتنگ، پیچیده و ناگسستنی سلامت انسان، سلامت حیوانات اهلی و وحشی، و سلامت اکوسیستم‌های محیطی تأکید داشته و مستلزم همکاری‌های بین‌رشته‌ای و بین‌بخشی نظام‌مند برای مقابله با چالش‌های فراگیر و پیچیده‌ای نظیر بیماری‌های مشترک انسان و دام (زئونوزها)، مقاومت فزاینده ضدمیکروبی، و تهدیدات امنیت زیستی است – نشأت می‌گیرند، بلکه برای ایران، به عنوان کشوری با تنوع اقلیمی و دامی قابل توجه و مواجهه با چالش‌های خاص بهداشتی و اقتصادی، پاسخی استراتژیک، اجتناب‌ناپذیر و حیاتی به ضرورت تضمین امنیت و ایمنی غذایی پایدار در سطح ملی، کنترل موثر، کارآمد و اقتصادی بیماری‌های اندمیک و نوپدید دامی با پیامدهای اقتصادی گسترده (نظیر بروسلوز، تب برفکی، آنفلوانزای فوق حاد پرندگان، و تب کریمه کنگو که هم سلامت عمومی جامعه و هم بنیان‌های اقتصاد دامی کشور را به طور جدی تهدید می‌کنند)، و همچنین لزوم ارتقای استانداردهای رفاه حیوانات و پاسخگویی به انتظارات اجتماعی در حال تحول در این زمینه، محسوب می‌شوند. در این میان، با توجه به اهمیت مضاعف کنترل بیماری‌های مذکور و پیاده‌سازی رویکرد «سلامت واحد» برای ایران، مجموعه این عوامل و ضرورت‌ها، تحولی عمیق و سیستمی فراتر از مدل‌های آموزشی سنتی را الزامی می‌سازد.

محیط عملیاتی معاصر برای مؤسسات آموزش دامپزشکی با فشارهای تشدیدشونده و هم‌گرایی مشخص می‌شود که الگوهای آموزشی سنتی را به چالش می‌کشد. این مقدمه با برجسته ساختن این نکته که نیاز به اصلاحات در آموزش دامپزشکی یک پدیده جهانی است، زمینه را فراهم می‌کند. این نیاز، ناشی از عواملی مانند تمرکز فزاینده بر «سلامت واحد»، تغییر انتظارات عمومی در مورد مراقبت از حیوانات، و واقعیت‌های اقتصادی است. این امر، فراخوان برای تحول در ایران را با چارچوب‌بندی آن به عنوان بخشی از یک تکامل جهانی ضروری، مشروعیت می‌بخشد. ظهور و گسترش بیماری‌های مشترک بین انسان و دام، مانند ابولا، آنفولانزای زئونوتیک و کووید-۱۹، و همچنین تهدیدات ناشی از انتشار عمدی یا تصادفی پاتوژن‌های حیوانی، بر این وابستگی متقابل تأکید می‌کند. مفاهیمی چون «بوم‌سلامت» و «سلامت سیاره‌ای» نیز به عنوان چارچوب‌هایی برای درک و مدیریت این روابط پیچیده ظهور کرده‌اند. در این چشم‌انداز در حال تغییر، انتظارات جامعه از دامپزشکان فراتر از مراقبت‌های سنتی از حیوانات رفته و حوزه‌هایی چون بهداشت عمومی، ایمنی مواد غذایی، امنیت زیستی، واکنش به بلایا و حفاظت از محیط زیست را در بر می‌گیرد. این امر مستلزم تحول در فلسفه آموزشی است.

فشارهای جهانی شامل سلامت واحد، انتظارات اجتماعی، و محدودیت‌های مالی، پدیده‌هایی مجزا نبوده، بلکه محرک‌هایی به هم پیوسته هستند. برای ایران، این بدان معناست که به عنوان مثال، پرداختن مؤثر به بیماری‌های مشترک بین انسان و دام، که یکی از الزامات سلامت واحد است، مستلزم پرداختن به آگاهی و انتظارات عمومی در مورد سلامت و رفاه حیوانات نیز خواهد بود، و این کار باید در محیط‌های بالقوه محدود از نظر مالی انجام شود. یک رویکرد جزئی که تنها بر تغییرات برنامه درسی برای بیماری‌های مشترک تمرکز کند، بدون در نظر گرفتن ظرفیت هیئت علمی یا مشارکت عمومی، ناکافی خواهد بود. به عنوان مثال، اگر قرار باشد آموزش دامپزشکی برای مقابله با بیماری‌هایی نظیر آنفولانزای پرندگان بهبود یابد، باید به چگونگی ارتباط فارغ‌التحصیلان با کشاورزان، با در نظر گرفتن هنجارهای اجتماعی و سطح سواد آنها، و همچنین ظرفیت عملیاتی خدمات دامپزشکی کشور، از نظر نیروی انسانی متخصص و منابع مالی، برای اجرای اقدامات کنترلی و پیشگیرانه در سطح وسیع نیز توجه شود.

«تغییر بنیادین در انتظارات اجتماعی و پیوند انسان و حیوان» یک روند جهانی قابل توجه است. در حالی که ماهیت پیوند انسان و حیوان ممکن است در ایران در مقایسه با برخی زمینه‌های غربی از نظر تأکید متفاوت باشد، به عنوان مثال حیوانات همراه در مقابل دام، موضوع اساسی افزایش نظارت اجتماعی و انتظار برای صلاحیت و رفتار اخلاقی دامپزشکی، احتمالاً عاملی رو به رشد در ایران نیز هست، به ویژه در مورد ایمنی مواد غذایی و کنترل بیماری‌های مشترک بین انسان و دام. در ایران، ضمن اینکه نقش حیوانات همراه ممکن است در حال تحول باشد، اهمیت دام برای اقتصاد و امنیت غذایی بسیار زیاد است. تقاضای عمومی برای غذای سالم و کنترل مؤثر بیماری‌های قابل انتقال از حیوان به انسان مانند بروسلوز و تب برفکی، مستقیماً به انتظارات بالاتر از حرفه دامپزشکی ترجمه می‌شود. بنابراین، ماهیت تقاضای اجتماعی ممکن است ظرافت‌هایی داشته باشد، اما فشار برای استانداردهای بالاتر دامپزشکی و نقش اجتماعی گسترده‌تر برای دامپزشکان یک موضوع مشترک است. این باید یک ملاحظه اصلی برای اصلاح برنامه درسی و شکل‌گیری هویت حرفه‌ای در آموزش دامپزشکی ایران باشد. دوم، هنجارهای اجتماعی در حال تحول در خصوص رفاه حیوانات و تعمیق پیوند عاطفی انسان و حیوان، انتظارات عمومی از دامپزشکان را به فراتر از درمان صرف سوق داده و شامل پیشگیری، رفتارشناسی، و رعایت بالاترین استانداردهای اخلاقی در برخورد با حیوانات می‌شود. اگرچه ممکن است در ایران تأکید بر حیوانات همراه به اندازه برخی جوامع غربی نباشد، اما حساسیت نسبت به رفاه دام‌های تولیدی و ایمنی غذایی با منشأ دامی، و همچنین افزایش تدریجی نگهداری از حیوانات خانگی، ضرورت بازنگری در آموزش اخلاق حرفه‌ای و رفاه حیوانات را ایجاب می‌کند. گذار به سمت رویکردهای نتیجه‌محور و یادگیرنده‌محور، مانند آموزش دامپزشکی مبتنی بر شایستگی، با هدف اطمینان از اینکه فارغ‌التحصیلان «آماده برای کار» بوده و قادر به پاسخگویی به نیازهای حیوانات و انتظارات جامعه هستند، در حال شتاب گرفتن است.

سوم، فشارهای حاد ناشی از کمبود نیروی کار متخصص در برخی حوزه‌ها و محدودیت‌های مالی که مؤسسات آموزش دامپزشکی با آن دست به گریبان هستند، لزوم بهینه‌سازی فرآیندها و تربیت نیروهای کارآمدتر را بیش از پیش آشکار می‌سازد. محیط عملیاتی معاصر برای مؤسسات آموزش دامپزشکی با این فشارهای تشدیدشونده و هم‌گرا تعریف می‌شود که پارادایم‌های آموزشی سنتی را به چالش می‌کشد. این نیاز به اصلاحات، یک پدیده جهانی است و ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست. فشارهای جهانی، شامل سلامت واحد، انتظارات اجتماعی، و محدودیت‌های مالی، پدیده‌هایی مجزا نبوده، بلکه محرک‌هایی به هم پیوسته هستند. برای ایران، این بدان معناست که پرداختن مؤثر به بیماری‌های مشترک بین انسان و دام، مستلزم توجه همزمان به آگاهی و انتظارات عمومی در مورد سلامت و رفاه حیوانات است و این مهم باید در محیطی با محدودیت‌های مالی بالقوه صورت پذیرد. یک رویکرد جزئی که صرفاً بر تغییرات برنامه درسی برای بیماری‌های مشترک تمرکز کند، بدون در نظر گرفتن ظرفیت هیئت علمی یا مشارکت عمومی، ناکافی خواهد بود. به عنوان مثال، اگر هدف، بهبود آموزش دامپزشکی برای مقابله با آنفلوانزای پرندگان باشد، باید به چگونگی ارتباط مؤثر فارغ‌التحصیلان با پرورش‌دهندگان طیور و همچنین ظرفیت عملیاتی خدمات دامپزشکی کشور برای اجرای اقدامات کنترلی و پیشگیرانه در سطح وسیع نیز اندیشید.

ب. چشم‌انداز آموزش دامپزشکی ایران: چالش‌ها و فرصت‌های منحصر به فرد

تحلیل چشم‌انداز آموزش دامپزشکی در ایران مستلزم شناسایی دقیق چالش‌ها و فرصت‌هایی است که هرگونه چارچوب تحول باید به آنها پاسخ دهد. از جمله چالش‌های بالقوه که نیازمند بررسی و تأیید در گزارش نهایی برای ایران است، می‌توان به محدودیت منابع، اعم از مالی و زیرساختی، اشاره کرد که بر عملکرد مؤسسات آموزش دامپزشکی تأثیرگذار است و ممکن است حتی شدیدتر از میانگین‌های جهانی باشد، که خود را در قالب کاهش شدید بودجه عمومی، افزایش شهریه‌ها، و افزایش نسبت دانشجو به استاد نشان می‌دهد. این محدودیت‌ها خود را در قالب کاهش بودجه عمومی، افزایش احتمالی شهریه‌ها، و افزایش نسبت دانشجو به استاد نشان می‌دهد.

پدیده مهاجرت نخبگان یا دشواری در جذب و نگهداشت اعضای هیئت علمی متخصص و با انگیزه، به ویژه در رشته‌های بالینی فوق تخصصی، به دلیل عدم تناسب دریافتی‌ها با بخش خصوصی یا فرصت‌های جذاب‌تر بین‌المللی، چالشی دیگر است که مستقیماً از نابرابری‌های جبران خدمات نسبت به بخش‌های خصوصی نشأت می‌گیرد. اینرسی فرهنگی یا مقاومت در برابر تغییرات نوآورانه آموزشی در ساختارهای دانشگاهی سنتی و تثبیت‌شده، که از آن به عنوان اینرسی فرهنگی که مانع تحقق بهینه آنها می‌شود یاد شده، می‌تواند مانعی جدی بر سر راه اصلاحات باشد. برای غلبه بر این اینرسی فرهنگی، که پدیده‌ای شناخته‌شده، پیچیده و ریشه‌دار در سازمان‌های بزرگ و به‌ویژه در محیط‌های آکادمیک با سنت‌های تثبیت‌شده و ساختارهای قدرت دیرپا است، اتخاذ یک رویکرد مدیریت تغییر چندوجهی، نظام‌مند، صبورانه و مبتنی بر مشارکت، با الهام از مدل‌های نظری معتبر و تجارب موفق جهانی در زمینه تحولات سازمانی و آموزشی (نظیر مدل هشت مرحله‌ای تغییر سازمانی جان کوتر، یا سایر چارچوب‌های توسعه و بالندگی سازمانی)، امری حیاتی، بنیادین و اجتناب‌ناپذیر است. این رویکرد باید شامل مراحل دقیقی از جمله: ایجاد و ترویج درک مشترک، عمیق و فراگیر از فوریت، اهمیت حیاتی و منافع بلندمدت تغییر در میان تمامی سطوح و گروه‌های ذی‌نفعان کلیدی؛ تشکیل و تقویت ائتلاف‌های راهبری قدرتمند، مشروع، متعهد و تاثیرگذار در سطوح ملی و مؤسسه‌ای با حضور نمایندگان واقعی و فعال تمامی گروه‌ها؛ تدوین، تبیین و انتقال شفاف، مستمر و الهام‌بخش چشم‌اندازی روشن، واقع‌بینانه و در عین حال قانع‌کننده از آینده مطلوب نظام آموزش دامپزشکی و نقش هر یک از افراد در تحقق آن؛ توانمندسازی همه‌جانبه کنشگران و پیشگامان تغییر در تمامی سطوح از طریق آموزش مهارت‌های لازم، تفویض اختیار متناسب با مسئولیت، و ایجاد ساختارهای حمایتی و تشویقی؛ برنامه‌ریزی دقیق برای شناسایی، دستیابی و تجلیل از دستاوردهای سریع، ملموس و قابل مشاهده به منظور ایجاد انگیزه، جلب اعتماد، نمایش عملی بودن اصلاحات و خنثی‌سازی مقاومت‌های اولیه؛ و در نهایت، تلاش مستمر و هوشمندانه برای نهادینه‌سازی و تثبیت تغییرات موفق در بطن فرهنگ سازمانی، ساختارها، فرآیندها، آیین‌نامه‌ها، و نظام‌های ارزیابی عملکرد و پاداش، خواهد بود تا از بازگشت به الگوهای پیشین جلوگیری شده و پایداری تحول تضمین گردد. همچنین، اولویت‌های استراتژیک ملی، نظیر دستیابی به خودکفایی در تولید مواد غذایی و کنترل مؤثر بیماری‌های مشترک بومی، ایجاب می‌کند که نظام آموزش دامپزشکی به طور کامل با این اهداف همسو گردد. نقش و میزان نفوذ نهادهای متمرکز دولتی در فرآیندهای تصویب برنامه درسی و تخصیص منابع نیز عاملی تعیین‌کننده در پویایی و انعطاف‌پذیری سیستم آموزشی است. علاوه بر این، شکاف دیجیتالی یا دسترسی نابرابر به فناوری‌های نوین آموزشی در مؤسسات مختلف یا مناطق گوناگون کشور می‌تواند اجرای یکپارچه اصلاحات فناورانه را با مشکل مواجه سازد.

در کنار این چالش‌ها، فرصت‌های مغتنم و بالقوه‌ای نیز وجود دارد که باید برای ایران شناسایی و مورد بهره‌برداری قرار گیرند. سنت غنی و دیرینه دامپزشکی در ایران یا وجود حوزه‌های خاصی از تخصص که در سطح ملی یا حتی منطقه‌ای سرآمد هستند، می‌تواند نقطه قوتی برای شروع تحول باشد. جمعیت جوان کشور، که بخش قابل توجهی از آن بالقوه علاقه‌مند به تحصیل و فعالیت در حرفه دامپزشکی است، یک سرمایه انسانی ارزشمند به شمار می‌رود. همچنین، اگر دولت به اهمیت راهبردی خدمات دامپزشکی برای سلامت عمومی، امنیت غذایی و توسعه کشاورزی اذعان داشته باشد، این شناخت می‌تواند به حمایت سیاسی و مالی از برنامه‌های اصلاحی منجر شود. فرصت‌های بالقوه برای ایفای نقش رهبری یا توسعه همکاری‌های منطقه‌ای در زمینه ابتکارات سلامت واحد نیز می‌تواند به ارتقای جایگاه بین‌المللی دامپزشکی ایران کمک کند.

موضوع «ضرورت‌های مالی فراگیر» و «رشد نگران‌کننده بدهی دانشجویان دامپزشکی» که در سطح جهانی، به ویژه با ارقام دلار آمریکا، مطرح شده است، نیازمند یک ترجمه دقیق و بومی سازی با شرایط اقتصادی ایران است. در حالی که مقایسه مستقیم ارقام ارزی ممکن است گمراه‌کننده باشد، مسئله بنیادین یعنی پایداری اقتصادی حرفه دامپزشکی برای فارغ‌التحصیلان و تأثیر آن بر تمایل دانشجویان برای ورود به شاخه‌های مختلف این حرفه، به عنوان مثال انتخاب بین فعالیت در حوزه بهداشت عمومی و دامپزشکی روستایی با درآمد بالقوه کمتر در برابر فعالیت در کلینیک‌های حیوانات همراه در شهرهای بزرگ با درآمد بیشتر(؟)، یک عامل بسیار حیاتی است که باید در ایران به دقت بررسی و برای آن چاره‌اندیشی شود. این موضوع مستقیماً بر توزیع متوازن نیروی کار دامپزشکی در سراسر کشور و توانایی پاسخگویی به تمامی نیازهای ملی تأثیر می‌گذارد. بدیهی است که سازوکارهای مالی خاص مانند میزان شهریه‌ها، یارانه‌های دولتی، دسترسی به وام‌های دانشجویی و سطح حقوق اولیه در ایران با سایر کشورها متفاوت خواهد بود. با این حال، اصل اساسی مبنی بر اینکه چشم‌انداز اقتصادی بر انتخاب‌های شغلی تأثیرگذار است، در همه جا صادق است. اگر ایفای برخی از نقش‌های ضروری دامپزشکی، مانند ارائه خدمات به دامداران عشایر، نظارت بر بهداشت و ایمنی مواد غذایی، یا فعالیت در مناطق کمتر توسعه‌یافته، از نظر اقتصادی جذابیت کافی نداشته باشد یا مستلزم سرمایه‌گذاری شخصی قابل توجهی بدون چشم‌انداز بازگشت مناسب باشد، کشور در این حوزه‌ها با کمبود نیروی متخصص مواجه خواهد شد. بنابراین، برنامه‌های اصلاحات در آموزش دامپزشکی ایران باید علاوه بر تمرکز بر محتوای آموزشی، اکوسیستم اقتصادی را که فارغ‌التحصیلان پس از دانش‌آموختگی وارد آن می‌شوند، به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار داده و حتی‌الامکان از سیاست‌هایی حمایت کند که پایداری مالی مشاغل متنوع دامپزشکی را تضمین نماید. این امر، اصلاحات آموزش دامپزشکی را به برنامه‌ریزی‌های کلان اقتصادی و توسعه منابع انسانی در سطح ملی پیوند می‌زند. این شناخت، فراخوان برای تحول در ایران را با چارچوب‌بندی آن به عنوان بخشی از یک تکامل جهانی ضروری، مشروعیت می‌بخشد.

ج. انطباق چارچوب استراتژیک چهاربخشی برای زمینه ایرانی

در پاسخ به این نیازها، این مقاله یک چارچوب استراتژیک یکپارچه و متشکل از چهار رکن اساسی را برای هدایت تحول در نظام آموزش دامپزشکی ارائه می‌دهد: (۱) مدیریت استعداد جامع و همه‌جانبه، (۲) ایجاد و پرورش اکوسیستم دانش مشارکتی و پویا، (۳) توسعه ساختارهای سازمانی انطباقی و تقویت همکاری‌های جهانی، و (۴) یکپارچه‌سازی هدفمند، استراتژیک و اخلاقی فناوری‌های نوین. این چهار رکن، ساختار اصلی این گزارش را تشکیل می‌دهند. این چارچوب، با تأکید بر یکپارچه‌سازی صریح و عملیاتی مفاهیمی چون توسعه چرخه کامل عمر حرفه‌ای اعضای هیئت علمی، معماری‌های پیشرفته مدیریت دانش، اصول چابکی سازمانی و مدل‌های نوین حاکمیت انطباقی، و اتخاذ رویکردی استراتژیک و اخلاق‌محور در پذیرش و به‌کارگیری فناوری، گامی فراتر از مدل‌های پیشین اصلاحات آموزشی برمی‌دارد.

لازم به تأکید است که چارچوب مذکور به مثابه یک «طرح اولیه» یا یک نقشه راه کلی است که برای اثربخشی و موفقیت در زمینه خاص ایران، نیازمند انطباق دقیق، بومی‌سازی هوشمندانه، و توجه به ویژگی‌های منحصربه‌فرد فرهنگی، اقتصادی و آموزشی کشور است، و نه صرفاً یک تکرار یا تقلید مستقیم از مدل‌های خارجی. کانون اصلی این انطباق، عملیاتی‌سازی ارکان چهارگانه در چارچوب واقعیت‌های ملموس ایران خواهد بود.

قدرت و کارایی این چارچوب در ماهیت یکپارچه و درهم‌تنیده آن نهفته است. موفقیت در پیاده‌سازی و دستیابی به اهداف متعالی و چندوجهی هر یک از ارکان چهارگانه این چارچوب در بستر پیچیده ایران، به طور جدایی‌ناپذیر، سیستمیک و هم‌افزا به میزان پیشرفت و موفقیت همزمان و هماهنگ در سایر ارکان وابسته خواهد بود؛ اتخاذ این رویکرد یکپارچه و کل‌نگر، صرفاً یک انتخاب روش‌شناختی یا یک توصیه راهبردی فرعی نیست، بلکه اذعان به این واقعیت بنیادین است که هرگونه گسست، ناهماهنگی، اجرای جزیره‌ای یا کم‌توجهی به یکی از این ارکان در هم تنیده، نه تنها کل فرآیند تحول را در دستیابی به اهداف نهایی خود با چالش‌های جدی و بنیادین مواجه ساخته و از تحقق هم‌افزایی مورد انتظار ممانعت به عمل می‌آورد، بلکه می‌تواند منجر به اتلاف منابع محدود، ایجاد مقاومت‌های سازمانی و انسانی، و حتی ظهور چالش‌های جدید و پیش‌بینی‌نشده در مسیر اجرای اصلاحات گردد. به عنوان مثال، تلاش برای تحقق «مدیریت استعداد جامع» در ایران، که می‌تواند شامل آموزش اعضای هیئت علمی در به‌کارگیری روش‌های نوین تدریس باشد، بدون وجود یک «اکوسیستم دانش مشارکتی» که از به اشتراک‌گذاری بهترین تجارب و منابع آموزشی حمایت کند، یا بدون استقرار «ساختارهای سازمانی انطباقی» که انعطاف‌پذیری لازم برای اعمال تغییرات در برنامه درسی را فراهم آورد، با چالش‌های جدی مواجه شده و احتمالاً به نتایج مطلوب نخواهد رسید. ماهیت به هم پیوسته چالش‌های پیش روی آموزش دامپزشکی، اتخاذ یک رویکرد یکپارچه و جامع را الزامی می‌سازد. برای نمونه، اگر مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران درصدد اجرای آموزش دامپزشکی مبتنی بر شایستگی برآیند – که خود با رکن اول (مهارت‌های هیئت علمی در ارزیابی شایستگی)، رکن دوم (سیستم‌های مدیریت داده‌های شایستگی)، رکن سوم (ساختارهای حاکمیتی پشتیبان تغییر برنامه درسی) و رکن چهارم (فناوری برای ارزیابی و پایش شایستگی‌ها) در ارتباط است – اما به توسعه همزمان ظرفیت اعضای هیئت علمی در روش‌های ارزیابی آموزش دامپزشکی مبتنی بر شایستگی (رکن اول)، یا به ایجاد سیستم‌های کارآمد برای مدیریت داده‌های مربوط به پیشرفت شایستگی دانشجویان (ارکان دوم و چهارم)، یا به اصلاح ساختارهای حاکمیتی برای پشتیبانی از تغییرات لازم در برنامه درسی (رکن سوم) توجه کافی ننمایند، چنین ابتکاری به احتمال زیاد با شکست مواجه خواهد شد یا به اهداف خود دست نخواهد یافت. بنابراین، فرآیند انطباق چارچوب برای ایران باید این وابستگی‌های متقابل را به وضوح برجسته ساخته و از یک استراتژی اجرایی هماهنگ و چندوجهی، به جای اجرای پروژه‌های پراکنده و نامرتبط، حمایت نماید. این مهم، ضرورت وجود یک نهاد نظارتی استراتژیک در سطح کلان برای راهبری و پایش فرآیند تحول را بیش از پیش آشکار می‌سازد.

1. نقشه راه اجرایی برای تحول در آموزش دامپزشکی ایران

تحقق تحول در آموزش دامپزشکی ایران مستلزم یک نقشه راه اجرایی مدون، مرحله‌بندی شده و مبتنی بر اصول مدیریت تغییر است. این نقشه راه باید ضمن تعیین اهداف کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت، مسئولیت‌ها، منابع لازم و سازوکارهای پایش و ارزیابی را نیز مشخص نماید.

در چنین فرآیند تحولی پیچیده و چندوجهی، اتکای صرف بر سازوکارهای رسمی، بخش‌نامه‌ای یا تحمیلی برای تحقق اهداف، نه تنها ناکافی خواهد بود، بلکه ممکن است در عمل به تقویت مقاومت‌های پنهان و حفظ وضع موجود منجر شود. تجربه‌های موفق تحول آموزشی در سایر کشورها نشان داده است که نقطه عزیمتِ واقعی تغییر، اغلب از دل شبکه‌های کنشگران متعهد، خودجوش، و ساختارشکن برمی‌خیزد که پیش از آن‌که مأمور به اجرا باشند، «مالک معنوی تغییر» محسوب می‌شوند. در زمینه ایران، وجود چنین کنشگرانی در سطوح میانی و میدانی نظام آموزشی اعم از اعضای هیئت علمی پیشرو، مدیران میانی تحول‌طلب، و ائتلاف‌هایی از متخصصان جوان و دغدغه‌مند شرطی ضروری برای به حرکت درآوردن چرخه اجرایی تحول به‌شمار می‌آید. این افراد، به‌مثابه «شتاب‌دهندگان تحول»، نقشی کلیدی در عبور از سکون نهادی، ایجاد شتاب اولیه در اجرای پایلوت‌ها، خنثی‌سازی مقاومت‌های منفعل و تسهیل عبور از فاز طراحی به فاز اجرا ایفا خواهند کرد. بنابراین، شناسایی، توانمندسازی، و پشتیبانی ساختاری از چنین نیروهایی، حتی پیش از تثبیت کامل ساختارهای رسمی تحول، باید به‌عنوان یک راهبرد کلیدی و شتاب‌آفرین، در کانون توجه قرار گیرد تا از رهگذر آنان، منطق حرکت «از پایین به بالا» در اجرای سند به‌صورت هم‌افزا با مسیرهای رسمی، شکل گیرد و تحرک عملیاتی پایدارتری حاصل شود.

1.1. اصول راهنما و ملاحظات کلیدی

تدوین و اجرای نقشه راه تحول باید بر مبنای چندین اصل راهنما و ملاحظه کلیدی صورت پذیرد. همسویی با نیازهای ملی یک اصل بنیادین است، به گونه‌ای که تمامی اقدامات باید در راستای اولویت‌های ملی ایران، نظیر امنیت غذایی، کنترل بیماری‌های مشترک انسان و دام، توسعه پایدار بخش کشاورزی و دامپروری، و ارتقای سلامت عمومی باشد. مشارکت فراگیر ذی‌نفعان نیز برای موفقیت ضروری است؛ این امر مستلزم جلب مشارکت فعال و معنادار تمامی ذی‌نفعان کلیدی، از جمله مؤسسات آموزش دامپزشکی، اعضای هیئت علمی، دانشجویان، سازمان نظام دامپزشکی، وزارتخانه‌های مرتبط (علوم، تحقیقات و فناوری؛ بهداشت، درمان و آموزش پزشکی؛ جهاد کشاورزی)، کارفرمایان و بخش خصوصی است. این امر مستلزم ایجاد یک برنامه جامع ارتباطات و مشارکت و توانمندسازی آنان برای ایفای نقش در فرآیند تغییر است. رویکرد مبتنی بر شواهد ایجاب می‌کند که تصمیم‌گیری‌ها و اقدامات تا حد امکان مبتنی بر بهترین شواهد علمی موجود، تجارب موفق بین‌المللی و ارزیابی دقیق نیازهای بومی باشد. انعطاف‌پذیری و انطباق‌پذیری نیز در نقشه راه حیاتی است تا امکان تطبیق با تغییرات پیش‌بینی‌نشده و یادگیری مستمر از تجربیات فراهم گردد. مفهوم «عاملیت هیئت علمی» و «مسیرهای اجرایی انطباقی پاسخگو به زمینه‌های محلی» برای ایران بسیار مهم است؛ یک برنامه ملی از بالا به پایین و بیش از حد تجویزی بعید است که به طور کامل موفق شود. پایداری اصلاحات نیز باید مد نظر قرار گیرد، به گونه‌ای که تحولات به گونه‌ای طراحی و اجرا شوند که پایداری بلندمدت آن‌ها تضمین گردد، به ویژه از منظر تأمین منابع مالی و انسانی. در نهایت، رهبری و تعهد سیاسی، شامل حمایت و تعهد قاطع رهبران ارشد نظام دانشگاهی، وزارتخانه‌های مربوطه و سایر نهادهای سیاست‌گذار، شرط لازم برای موفقیت تحولات است.

1.2. مراحل اجرایی، زمان‌بندی و مسئولیت‌ها

یک رویکرد اجرایی مرحله‌ای برای تحول در آموزش دامپزشکی ایران پیشنهاد می‌شود. مرحله اول، بسترسازی و برنامه‌ریزی، طی ۱۸ تا ۲۴ ماه اولیه به اجرا در می‌آید. اقدامات کلیدی این مرحله شامل ارزیابی دقیق نیازها و وضعیت موجود در تمامی ابعاد (نیروی انسانی، برنامه درسی، زیرساخت‌ها، فناوری، قوانین و مقررات، منابع مالی) در سطح ملی و مؤسسه‌ای است. همچنین تدوین سیاست‌های کلان و دستورالعمل‌های ملی برای هر یک از ارکان چهارگانه تحول، تشکیل کمیته راهبری ملی تحول آموزش دامپزشکی با حضور نمایندگان تمامی ذی‌نفعان اصلی، و تشکیل کارگروه‌های تخصصی برای هر رکن در این مرحله صورت می‌پذیرد. اجرای پروژه‌های آزمایشی (پایلوت) در مقیاس کوچک در مؤسسات منتخب برای سنجش اثربخشی مدل‌های پیشنهادی با هدف دستیابی به "دستاوردهای سریع و ملموس" و تدوین برنامه جامع ارتباطات و جلب مشارکت ذی‌نفعان نیز از دیگر اقدامات این مرحله است. مسئولیت اصلی این مرحله بر عهده کمیته راهبری ملی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، وزارت جهاد کشاورزی، سازمان نظام دامپزشکی و دانشکده‌های دامپزشکی منتخب برای پایلوت‌ها خواهد بود.

مرحله دوم، اجرا و ظرفیت‌سازی، طی ۲۴ تا ۳۶ ماه بعدی انجام خواهد شد. در این مرحله، ابتکارات موفق آزمایشی به تدریج در سطح وسیع‌تر گسترش یافته و پیاده‌سازی می‌شوند. راه‌اندازی و توسعه پلتفرم ملی منابع آموزشی باز دامپزشکی به زبان فارسی، اجرای برنامه‌های توسعه هیئت علمی در مقیاس وسیع‌تر با تمرکز بر علوم تربیتی، روش‌های نوین تدریس و ارزیابی، و استفاده از فناوری، و سرمایه‌گذاری هدفمند در زیرساخت‌های فناورانه در مؤسسات آموزش دامپزشکی از جمله اقدامات کلیدی هستند. شروع فرآیند اصلاح ساختارهای حاکمیتی در مؤسسات برای افزایش چابکی و مشارکت، تقویت همکاری‌های ملی بین مؤسسات و همکاری‌های منطقه‌ای (به ویژه در حوزه سلامت واحد)، و توسعه و پیاده‌سازی برنامه‌های آموزش بین‌حرفه‌ای نیز در این مرحله پیگیری می‌شود. مسئولیت این مرحله با کمیته راهبری ملی، وزارتخانه‌های مرتبط، سازمان نظام دامپزشکی، کلیه دانشکده‌های دامپزشکی و مراکز ملی یا منطقه‌ای آموزش دامپزشکی پیشنهادی خواهد بود.

مرحله سوم، پایداری و بهبود مستمر، از سال پنجم به بعد و به صورت مستمر ادامه خواهد یافت. اقدامات این مرحله شامل ایجاد مکانیسم‌های دائمی برای بازنگری و به‌روزرسانی برنامه‌های درسی، استانداردهای آموزشی و مسیرهای شغلی، ادغام کامل شاخص‌های کلیدی عملکرد در نظام پایش و ارزیابی مستمر آموزش دامپزشکی، ترویج فرهنگ پژوهش در آموزش و حمایت از نوآوری‌های آموزشی مستمر، و حمایت از شبکه‌های حرفه‌ای و اجتماعات عملی برای یادگیری مادام‌العمر و به اشتراک‌گذاری تجارب است. ارزیابی دوره‌ای تأثیر اصلاحات بر کیفیت فارغ‌التحصیلان و خدمات دامپزشکی کشور و نهادینه‌سازی همکاری‌های بین‌المللی و منطقه‌ای نیز از دیگر اهداف این مرحله است. مسئولیت‌های اصلی در این مرحله بر عهده کمیته راهبری ملی با نقش نظارتی و مشورتی تکامل‌یافته، وزارتخانه‌های مرتبط، سازمان نظام دامپزشکی، دانشکده‌های دامپزشکی و نهادهای اعتباربخشی خواهد بود.

در تمامی این مراحل، در نظر گرفتن محدودیت‌های منابع و ظرفیت جذب سیستم آموزش دامپزشکی ایران برای اطمینان از واقع‌بینانه بودن برنامه‌ریزی و دستیابی به نتایج پایدار، حیاتی است. همچنین، فرآیند اجرای تحول باید با مدیریت تغییر مؤثر همراه باشد که شامل ارتباطات شفاف و مستمر، رسیدگی به نگرانی‌ها، و ایجاد انگیزه در میان ذی‌نفعان است.

۱.۲.۱. نظام ارزیابی و بازبینی مستمر در خدمت پایداری تحول

هر نقشه راه تحول، صرف‌نظر از جامعیت نظری یا دقت برنامه‌ریزی، بدون تعبیه‌ یک سازوکار پایش منظم و بازبینی ساختارمند، در معرض فرسایش تدریجی یا انحراف از اهداف اولیه قرار می‌گیرد. در زمینه تحول در آموزش دامپزشکی، که با تغییرات پیچیده چندسطحی در ساختار، فرهنگ، توانمندی‌ها و فناوری مواجه است، ضرورت استقرار یک نظام ارزیابی یکپارچه، هدف‌محور و بومی‌سازی‌شده، به‌مثابه ابزار اصلی پایش اثربخشی و هدایت مسیر تحول، بیش از پیش آشکار می‌گردد. این نظام ارزیابی باید با تمرکز بر رویکردهای مبتنی بر نتیجه (results-based evaluation) و تحلیل چرخه کامل اثربخشی، قادر باشد تحول را نه در سطح ورودی‌ها و فعالیت‌ها، بلکه در سطح خروجی‌های واقعی و تأثیرات معنادار مورد سنجش قرار دهد.

برای این منظور، تعریف و عملیاتی‌سازی مجموعه‌ای از شاخص‌های کلیدی عملکرد (Key Performance Indicators - KPIs)، که با مشارکت فعال و معنادار تمامی ذی‌نفعان کلیدی تدوین می‌شوند، امری ضروری است. این شاخص‌ها باید از یک‌سو، از منظر عددی و کمی، معیارهای مشخصی چون نرخ اشتغال فارغ‌التحصیلان، درصد اعضای هیئت علمی دارای گواهی توسعه آموزشی، تعداد منابع آموزشی بومی‌سازی‌شده، یا میزان مشارکت در پلتفرم‌های دانش باز را پوشش دهند ؛ و از سوی دیگر، از جنبه کیفی، متکی بر ابزارهایی مانند تحلیل بازخورد ذی‌نفعان، ارزیابی عملکرد تدریس، یا بررسی شکاف بین سطح شایستگی مورد انتظار و سطح واقعی باشند. طراحی این شاخص‌ها باید بر پایه‌ی اصول SMART (مشخص، قابل اندازه‌گیری، دستیافتنی، مرتبط، و زمان‌مند) و با در نظر گرفتن خط مبنا (baseline) و اهداف مرحله‌ای (milestones) که در صورت امکان با استانداردهای معتبر ملی و بین‌المللی محک زده می‌شوند، صورت گیرد، به‌گونه‌ای که بتوان به صورت دوره‌ای پیشرفت یا انحراف را رصد و تحلیل کرد.

به‌علاوه، داده‌های حاصل از این شاخص‌ها نباید صرفاً به‌عنوان ابزار گزارش‌دهی جهت اطلاع‌رسانی سطحی تلقی شوند، بلکه باید نقش محوری و محرک در بازنگری آگاهانه تصمیمات اجرایی، اولویت‌بندی هوشمندانه منابع، و طراحی مجدد و انطباقی مداخلات را ایفا کنند. به بیان دیگر، ارزیابی باید به‌مثابه موتور محرکه تطبیق‌پذیری و بهبود مستمر برنامه عمل کند، نه ابزاری برای نظارت ایستا و منفعل. تحقق چنین نظام ارزیابی پویایی مستلزم شکل‌گیری زیرساخت‌های کارآمد برای گردآوری داده‌های استاندارد و قابل اتکا، تربیت و توانمندسازی تحلیلگران ارزیابی ماهر، توسعه داشبوردهای مدیریتی تصمیم‌یار و قابل دسترس، تضمین گزارش‌دهی شفاف و منظم از نتایج به تمامی سطوح ذی‌نفعان، و نهادینه‌سازی حلقه‌های بازخورد دوسویه و سازنده میان سطوح اجرایی و ارزیابی است. این ارزیابی می‌بایست در سه سطح سازمانی (مؤسسات آموزش دامپزشکی)، ملی (کمیته راهبری تحول) و اجتماعی (از طریق بازخورد نظام‌مند ذی‌نفعان بیرونی و جامعه) طراحی و اجرا شود تا هم مشروعیت و مقبولیت، هم کفایت و دقت داده‌ها، و هم کارآمدی و اثربخشی اصلاحات تضمین گردد.

مهم‌تر آنکه، این نظام ارزیابی می‌بایست از همان مراحل آغازین پیاده‌سازی سند تحول، در بطن فرآیندهای تصمیم‌گیری راهبردی و عملیاتی ادغام شده و به مثابه بخشی جدایی‌ناپذیر از «DNA اجرایی» برنامه در نظر گرفته شود. این هم‌پیوندی عمیق، به جای افزودن یک لایه نظارتی زائد، قادر است نقش قطب‌نمای هدایتگر و بصیرت‌بخش تحول را ایفا کرده و از تبدیل شدن برنامه به مجموعه‌ای از اهداف پراکنده، آرمانی، یا دست‌نیافتنی جلوگیری نماید.

1.3. نهادهای راهبر و نظارتی

برای راهبری و پایش مؤثر فرآیند تحول، وجود یک نهاد نظارتی استراتژیک در سطح کلان ضروری است. پیشنهاد می‌شود «کمیته راهبری ملی تحول آموزش دامپزشکی ایران» با ترکیبی از نمایندگان عالی‌رتبه وزارتخانه‌های علوم، تحقیقات و فناوری، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، و جهاد کشاورزی، سازمان نظام دامپزشکی، رؤسای دانشکده‌های دامپزشکی، نمایندگان اعضای هیئت علمی و دانشجویان، و نمایندگان بخش خصوصی و کارفرمایان تشکیل شود. این کمیته مسئولیت تدوین سیاست‌های کلان، تخصیص منابع اولیه، نظارت بر پیشرفت برنامه‌ها، هماهنگی بین دستگاهی، و حل چالش‌های احتمالی را بر عهده خواهد داشت. این کمیته راهبری ملی، به منظور جلوگیری از اقدامات موازی و پراکنده، تضمین هم‌افزایی حداکثری میان نهادهای مختلف، و بهره‌برداری بهینه از ظرفیت‌های تخصصی و کارشناسی موجود در کشور، موظف است سازوکارهای ارتباطی، هماهنگی و همکاری ساختاریافته، شفاف و مستمری را با نهادهای سیاست‌گذار و اجرایی کلیدی کشور، از جمله شوراهای عالی مرتبط در وزارتخانه‌های علوم، تحقیقات و فناوری (به ویژه شورای گسترش و برنامه‌ریزی آموزش عالی و مرکز نظارت، ارزیابی و تضمین کیفیت)، بهداشت، درمان و آموزش پزشکی (خاصه دبیرخانه شوراهای تخصصی و هیئت‌های بورد)، و جهاد کشاورزی (به ویژه سازمان دامپزشکی کشور و سازمان تحقیقات، آموزش و ترویج کشاورزی)، و همچنین سازمان نظام دامپزشکی جمهوری اسلامی ایران، فرهنگستان علوم، هیئت‌های بورد تخصصی دامپزشکی، و سایر انجمن‌های علمی و حرفه‌ای مرتبط، ایجاد و عملیاتی نماید. این تعاملات باید شامل تعریف پروتکل‌های همکاری مشخص و مدون، تشکیل جلسات منظم و هدفمند مشترک برای هم‌اندیشی، تبادل اطلاعات، و اتخاذ تصمیمات هماهنگ و مبتنی بر اجماع، و همچنین بهره‌گیری فعال از ظرفیت‌های کارشناسی، مشورتی و اجرایی این نهادها در تدوین سیاست‌های تفصیلی، راهنماهای اجرایی تخصصی، و فرآیندهای نظارت، ارزیابی و اعتباربخشی برنامه‌های تحول در آموزش دامپزشکی باشد. رویکردهای «تحویل محور» که بر اهداف کلیدی تمرکز کرده و هماهنگی بین بازیگران ملی را بهبود می‌بخشند، می‌توانند برای این کمیته الهام‌بخش باشند. در کنار این کمیته ملی، هر یک از مؤسسات آموزش دامپزشکی نیز باید کمیته‌های تحول داخلی خود را با مشارکت فعال اعضای هیئت علمی و دانشجویان تشکیل دهند تا از تطبیق و اجرای مؤثر راهبردها در سطح مؤسسه اطمینان حاصل شود.

1.4. پروژه‌های آزمایشی و دستاوردهای سریع

اجرای پروژه‌های آزمایشی (پایلوت) در مؤسسات منتخب در مرحله اول نقشه راه، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این پروژه‌ها امکان آزمودن مدل‌های جدید مانند مسیرهای شغلی متمایز، پلتفرم‌های مدیریت دانش، یا ابزارهای نوین آموزشی را در مقیاس کوچک فراهم کرده و به شناسایی چالش‌ها و اصلاح رویکردها قبل از تعمیم سراسری کمک می‌کنند. دستیابی به «دستاوردهای سریع و ملموس» از طریق این پایلوت‌ها می‌تواند به ایجاد انگیزه، جلب اعتماد ذی‌نفعان و نشان دادن عملی بودن اصلاحات کمک شایانی نماید. به عنوان مثال، پیاده‌سازی موفق یک مسیر شغلی «مربی بالینی ارشد» در یک دانشکده و مشاهده بهبود کیفیت آموزش بالینی می‌تواند سایر مؤسسات را به پذیرش این مدل ترغیب کند. دانشجویان نیز با مشاهده تغییرات مثبت حتی در مقیاس کوچک، می‌توانند به آینده امیدوار شوند.

2. مطالعه تطبیقی و درس‌آموخته‌های بین‌المللی

تحول در آموزش دامپزشکی ایران نمی‌تواند در خلاء صورت پذیرد. بررسی تجارب سایر کشورها و سازمان‌های بین‌المللی در زمینه اصلاحات آموزش دامپزشکی و پزشکی، شناسایی روندهای جهانی، چالش‌های مشترک و راهکارهای موفق، می‌تواند درس‌آموخته‌های ارزشمندی برای ایران به همراه داشته باشد.

2.1. مروری بر روندهای جهانی در اصلاحات آموزش دامپزشکی

آموزش دامپزشکی در سطح جهان با چالش‌ها و فرصت‌های مشابهی روبروست که ایران نیز با آن‌ها دست به گریبان است. گذار به سمت آموزش مبتنی بر شایستگی یک روند جهانی غالب است که بر دستیابی فارغ‌التحصیلان به مجموعه‌ای از شایستگی‌های حرفه‌ای تعریف‌شده تأکید دارد. چارچوب‌هایی مانند چارچوب شایستگی انجمن دانشکده‌های دامپزشکی آمریکا و شایستگی‌های روز اول کالج سلطنتی جراحان دامپزشک بریتانیا و سازمان جهانی بهداشت دام نمونه‌هایی از این رویکرد هستند. اهمیت فزاینده مفهوم سلامت واحد و لزوم تربیت دامپزشکانی با توانایی همکاری بین‌رشته‌ای برای مقابله با بیماری‌های مشترک انسان و دام و مقاومت ضدمیکروبی، در برنامه‌های درسی و رویکردهای آموزشی بسیاری از کشورها منعکس شده است. افزایش حساسیت‌های اجتماعی نسبت به رفاه حیوانات، منجر به تقویت آموزش در این حوزه‌ها و تأکید بر رعایت بالاترین استانداردهای اخلاقی شده است. استفاده از شبیه‌سازها، واقعیت مجازی و افزوده، پلتفرم‌های یادگیری آنلاین، و هوش مصنوعی در آموزش دامپزشکی رو به گسترش است. آموزش مشترک دانشجویان دامپزشکی با سایر حرفه‌های سلامت برای تقویت کار تیمی و درک متقابل، مورد توجه قرار گرفته است. کمبود مربیان واجد شرایط، نابرابری درآمد با بخش خصوصی، و مسائل مربوط به بهزیستی و تعادل کار و زندگی اعضای هیئت علمی، چالش‌هایی جهانی هستند. همچنین، افزایش هزینه‌های تحصیل و بدهی دانشجویان دامپزشکی یک نگرانی عمده در بسیاری از کشورهاست که بر جذابیت حرفه و توزیع نیروی کار تأثیر می‌گذارد و مدل‌های آموزش توزیعی به عنوان یک جایگزین مقرون‌به‌صرفه مطرح شده‌اند.

2.2. مطالعات موردی منتخب

بررسی تجارب کشورهای مختلف در اصلاحات آموزش دامپزشکی می‌تواند برای ایران الهام‌بخش باشد. در ترکیه، آموزش دامپزشکی سابقه‌ای طولانی دارد و تحت تأثیر مدل‌های اروپایی تکامل یافته است. دانشکده‌های دامپزشکی دولتی تحت نظارت شورای آموزش عالی فعالیت می‌کنند و برنامه درسی معمولاً ۵ ساله است. ناهماهنگی بین برنامه‌های درسی دانشکده‌های مختلف یک چالش بوده و کمیته آموزش دامپزشکی شورای بین‌دانشگاهی برای رفع این مشکل تأسیس شد. برنامه آموزشی هسته دامپزشکی ترکیه (VUÇEP) با هدف استانداردسازی آموزش و همسوسازی با استانداردهای ملی و بین‌المللی تدوین شده و بر آموزش مبتنی بر نتیجه و شایستگی‌های فارغ‌التحصیلان تأکید دارد. اعتباربخشی توسط انجمن اروپایی مؤسسات آموزش دامپزشکی و نهاد ملی اعتباربخشی (VEDEK) نیز در برخی دانشکده‌ها انجام شده است. تجربه ترکیه در تدوین VUÇEP و تلاش برای هماهنگ‌سازی برنامه‌های درسی و همچنین فرآیندهای اعتباربخشی ملی و بین‌المللی می‌تواند برای ایران مفید باشد.

در مالزی، برنامه دکترای دامپزشکی معمولاً ۵ ساله و به زبان انگلیسی است. برنامه درسی دانشگاه پوترا مالزی مبتنی بر سیستم‌های آموزشی بریتانیا، کانادا، استرالیا و آمریکا است و هر ۵ سال یکبار بازنگری می‌شود. تأکید بر یادگیری مبتنی بر نتیجه و همسویی با الزامات نهادهای اعتباربخشی بین‌المللی وجود دارد و روش‌های یادگیری دانشجومحور مانند یادگیری مبتنی بر مسئله به کار گرفته می‌شوند. برنامه‌های دکترای دامپزشکی توسط شورای دامپزشکی مالزی اعتباربخشی می‌شوند. آموزش عملی گسترده در بیمارستان‌های دامپزشکی، کلینیک‌ها و مزارع ارائه می‌شود و کسب امتیازات توسعه حرفه‌ای مستمر برای تمدید سالانه گواهی فعالیت دامپزشکی الزامی است. تجربه مالزی در بازنگری منظم برنامه درسی با مشارکت صنعت، تأکید بر یادگیری دانشجومحور و مبتنی بر نتیجه، استانداردهای اعتباربخشی ملی قوی، و نقش محوری بیمارستان‌های آموزشی و برنامه‌های توسعه حرفه‌ای مستمر می‌تواند برای ایران الگو باشد.

در مصر، سازمان ملی تضمین کیفیت و اعتباربخشی آموزش، استانداردهای مرجع آکادمیک ملی برای دامپزشکی را منتشر کرده است. این استانداردها با هدف ارتقای کیفیت آموزش دامپزشکی و همسویی با نیازهای جامعه و استانداردهای جهانی تدوین شدند و ویژگی‌های فارغ‌التحصیلان و مهارت‌های آنها را تعریف می‌کنند. این سازمان مسئول اعتباربخشی مؤسسات و برنامه‌های آموزشی از جمله دامپزشکی است. با این حال، چالش‌هایی مانند کمبود تجربه عملی و آگاهی از رفاه حیوانات در بین فارغ‌التحصیلان و کمبود سرمایه‌گذاری در ابزارهای نوین آموزشی در آموزش دامپزشکی مصر گزارش شده است. تجربه مصر در تدوین و اجرای استانداردهای مرجع آکادمیک ملی و نقش نهاد ملی تضمین کیفیت در این زمینه می‌تواند برای ایجاد یک سیستم مشابه در ایران مفید باشد.

سایر تجارب بین‌المللی نیز قابل توجه هستند. در آمریکا، پیشنهادهایی برای بازنگری در فرآیندهای پذیرش دانشکده‌های دامپزشکی، مانند حذف آزمون GRE و کاهش ساعات کار داوطلبانه الزامی، برای کاهش موانع و افزایش تنوع مطرح شده است. توصیه شده است که دانشکده‌های دامپزشکی بخش بیشتری از برنامه درسی را به مسیرهای تخصصی اختصاص دهند. برنامه‌های راهنمایی ساختاریافته برای فارغ‌التحصیلان جدید، مانند برنامه توسعه فارغ‌التحصیلان دامپزشکی کالج سلطنتی جراحان دامپزشک بریتانیا، برای تسهیل انتقال به محیط کار و افزایش حفظ نیرو پیشنهاد شده است. در فرانسه، گزارشی بر حفظ شبکه دامپزشکی در خدمت دامپروری و بهداشت عمومی تأکید دارد و یک چارچوب روش‌شناختی منطقه‌محور و مبتنی بر مشارکت ذی‌نفعان ارائه داده است که می‌تواند برای برنامه‌ریزی نیروی انسانی دامپزشکی در ایران مفید باشد.

2.3. چارچوب‌های اعتباربخشی بین‌المللی و انطباق با استانداردهای جهانی

همسویی با استانداردهای بین‌المللی اعتباربخشی برای ارتقای کیفیت آموزش دامپزشکی ایران و افزایش اعتبار جهانی فارغ‌التحصیلان آن ضروری است. نهادهای اعتباربخشی می‌توانند به عنوان کاتالیزور یا محدودکننده نوآوری عمل کنند، بنابراین تعامل فعال و سازنده با آن‌ها حیاتی است.

انجمن اروپایی مؤسسات آموزش دامپزشکی (EAEVE) استانداردهایی را برای آموزش دامپزشکی در اروپا تعیین می‌کند و فرآیند ارزیابی و اعتباربخشی را از طریق سیستم ارزیابی آموزش دامپزشکی اروپا انجام می‌دهد. این انجمن به طور منظم رویه‌های عملیاتی استاندارد خود را بازنگری و بهبود می‌بخشد.

شورای آموزش انجمن پزشکی دامپزشکی آمریکا (AVMA COE) نهاد اعتباربخشی برنامه‌های دکترای دامپزشکی در ایالات متحده و کانادا است و استانداردهای یازده‌گانه‌ای را برای اعتباربخشی تعیین کرده است که حوزه‌هایی مانند سازمان، امور مالی، امکانات، منابع بالینی، منابع اطلاعاتی، دانشجویان، برنامه درسی، و ارزیابی نتایج را پوشش می‌دهد. استاندارد منابع اطلاعاتی به طور خاص بر لزوم اثبات شایستگی دانشجویان در بازیابی، ارزیابی و کاربرد اطلاعات تأکید دارد و استاندارد ارزیابی نتایج بر اندازه‌گیری، تحلیل و استفاده از نتایج برنامه برای بهبود آن تمرکز دارد.

کالج سلطنتی جراحان دامپزشک بریتانیا (RCVS) مسئول تعیین و نظارت بر استانداردهای مدارک دامپزشکی برای ثبت‌نام در حرفه در بریتانیا است. «شایستگی‌های روز اول» توسط این کالج تعریف شده‌اند که دانش، مهارت‌ها و ویژگی‌های مورد انتظار از فارغ‌التحصیلان دامپزشکی را برای اطمینان از آمادگی آن‌ها برای اولین نقش حرفه‌ای مشخص می‌کند.

سازمان جهانی بهداشت دام (WOAH) نیز توصیه‌هایی برای شایستگی‌های فارغ‌التحصیلان دامپزشکی در روز اول ارائه داده است تا اطمینان حاصل شود که متخصصان جوان دامپزشکی می‌توانند از خدمات دامپزشکی ملی کشور خود حمایت کنند. ابزار ارزیابی برای این شایستگی‌ها نیز توسعه یافته است.

2.4. درس‌آموخته‌ها برای ایران

مطالعه تطبیقی تجارب جهانی و چارچوب‌های اعتباربخشی بین‌المللی، درس‌آموخته‌های مهمی را برای ایران به همراه دارد. ضرورت تدوین یک چارچوب ملی شایستگی برای فارغ‌التحصیلان دامپزشکی ایران، مشابه مدل‌های موفق جهانی که نیازهای بومی و استانداردهای جهانی را منعکس کند، یک گام اساسی است. به عنوان مثال، در حالی که چارچوب‌های شایستگی بین‌المللی شناخته‌شده، نظیر «شایستگی‌های روز اول» (Day-One Competences) تعریف شده توسط کالج سلطنتی جراحان دامپزشک بریتانیا (RCVS) یا توصیه‌های سازمان جهانی بهداشت دام (WOAH) برای شایستگی‌های فارغ‌التحصیلان دامپزشکی در روز اول، مبنای نظری و تجربی ارزشمندی را برای شروع این فرآیند فراهم می‌کنند، تدوین چارچوب ملی شایستگی برای فارغ‌التحصیلان دامپزشکی ایران مستلزم فراتر رفتن از ترجمه صرف و انطباق سطحی این مدل‌ها خواهد بود. این فرآیند بومی‌سازی عمیق، باید با توجه ویژه به تلفیق شایستگی‌های بنیادین و کاربردی مرتبط با اولویت‌های ملی و منطقه‌ای، از جمله توانایی تشخیص، کنترل، پیشگیری و مدیریت بیماری‌های بومی و نوپدید دامی با اهمیت اقتصادی و بهداشت عمومی بالا در کشور (نظیر بروسلوز، تب برفکی، آنفلوانزای فوق حاد پرندگان، لمپی‌اسکین، و تب کریمه کنگو)، مهارت‌های ارتباطی موثر، همدلانه و متناسب با ساختار فرهنگی، اجتماعی و سطح سواد دامداران، پرورش‌دهندگان و سایر ذی‌نفعان ایرانی در مناطق مختلف شهری، روستایی و عشایری، و توانایی ارائه خدمات دامپزشکی کارآمد، اخلاق‌مدار و مبتنی بر شواهد در شرایط غالباً با منابع محدود و زیرساخت‌های متنوع و گاه نامتوازن، صورت پذیرد.

علاوه بر این، چارچوب بومی مذکور همچنین باید شایستگی‌های مرتبط با کارآفرینی، مدیریت کسب‌وکارهای نوین دامپزشکی، به‌کارگیری فناوری‌های دیجیتال در تشخیص و درمان، و درک و اجرای اصول اقتصاد درمان و مدیریت مالی در واحدهای دامپزشکی را نیز به طور مناسب در بر گیرد تا فارغ‌التحصیلان برای ورود موفق به بازار کار رقابتی و متنوع امروز آماده شوند. این چارچوب باید مبنای بازنگری برنامه‌های درسی و روش‌های ارزیابی قرار گیرد. اهمیت ایجاد یا تقویت یک نهاد اعتباربخشی ملی مستقل برای آموزش دامپزشکی، با استانداردهایی که بر نتایج یادگیری و شایستگی‌های فارغ‌التحصیلان تمرکز دارند، ضروری است و این نهاد باید با نهادهای بین‌المللی همکاری نزدیک داشته باشد. سرمایه‌گذاری در توسعه هیئت علمی یک چالش جهانی است و ایران باید برنامه‌های جامع و مستمر توسعه هیئت علمی را با الهام از مدل‌های موفق بین‌المللی طراحی و اجرا کند. تنوع‌بخشی به مسیرهای شغلی هیئت علمی، مانند مربی بالینی یا پژوهشگر آموزشی، که در سطح جهانی مطرح هستند، می‌توانند برای جذب و حفظ استعدادهای متنوع در ایران بومی‌سازی شوند.

بهره‌گیری از فناوری با رویکرد استراتژیک نیز اهمیت دارد و ایران باید یک برنامه استراتژیک ملی برای یکپارچه‌سازی فناوری در آموزش دامپزشکی تدوین کند. توجه به آموزش عملی و بالینی که یک دغدغه مشترک در بسیاری از کشورها از جمله ایران است، با تقویت بیمارستان‌های آموزشی، استفاده از شبیه‌سازها، و مدل‌های آموزش توزیعی می‌تواند بهبود یابد. همکاری‌های بین‌المللی و منطقه‌ای، به ویژه در زمینه سلامت واحد و تبادل تجربیات آموزشی، می‌تواند به ارتقای آموزش دامپزشکی در ایران کمک کند. در نهایت، توجه به مسائل اقتصادی و رفاهی، شامل هزینه‌های تحصیل، بدهی دانشجویان و جذابیت اقتصادی حرفه، باید به دقت در ایران بررسی و راهکارهایی برای آن اندیشیده شود.

ادغام آموزش آمادگی بحران و سلامت عمومی

با توجه به نقش فزاینده دامپزشکان در مدیریت بحران‌های مرتبط با سلامت حیوانات، بهداشت عمومی و امنیت غذایی، ادغام آموزش‌های مرتبط با دفاع مدنی و مدیریت بحران در برنامه‌های درسی آموزش دامپزشکی اهمیتی حیاتی یافته است. بلایای طبیعی، شیوع بیماری‌های فرامرزی حیوانات، حوادث بیوتروریستی و سایر بحران‌ها، نیاز به دامپزشکانی با مهارت‌های لازم برای مشارکت مؤثر در تلاش‌های دفاع مدنی و پاسخ به بحران را برجسته کرده است. نقش دامپزشکان در شرایط اضطراری و بلایا بسیار گسترده و حیاتی است و جنبه‌های مختلفی از سلامت حیوانات، سلامت عمومی و حفاظت از محیط زیست را در بر می‌گیرد. این نقش‌ها فراتر از درمان‌های بالینی فردی بوده و شامل مسئولیت‌های استراتژیک و عملیاتی در مقیاس وسیع‌تر می‌شود.

مراقبت‌های پزشکی اضطراری و تریاژ در زمان وقوع بلایا از وظایف اساسی دامپزشکان است. این شامل اولویت‌بندی درمان بر اساس شدت جراحت، تثبیت وضعیت حیوانات مجروح، و ارائه درمان‌های لازم در شرایط اغلب سخت و با منابع محدود است. تیم‌های تخصصی مانند تیم‌های ملی پاسخ دامپزشکی یا تیم‌های کمک پزشکی دامپزشکی برای ارائه مراقبت‌های تخصصی در محل حادثه، ایجاد بیمارستان‌های صحرایی دامپزشکی و پشتیبانی از جوامع دامپزشکی محلی سازماندهی شده‌اند.

پشتیبانی از عملیات جستجو و نجات نیز از دیگر وظایف است. سگ‌های جستجو و نجات و سایر حیوانات کاری نقش حیاتی در عملیات پس از بلایا دارند و دامپزشکان مسئولیت مراقبت‌های پزشکی این حیوانات را بر عهده دارند. در حوزه سلامت عمومی و بیماری‌های مشترک انسان و دام، دامپزشکان به عنوان خط اول دفاع عمل می‌کنند. آن‌ها در شناسایی، پیشگیری، کنترل و ریشه‌کنی بیماری‌هایی مانند هاری، آنفولانزای پرندگان و سایر بیماری‌های قابل انتقال بین حیوانات و انسان نقش دارند. در شرایط بحرانی که ممکن است جمعیت‌های انسانی و حیوانی در تماس نزدیک‌تری قرار گیرند، نظارت و کنترل بیماری‌های مشترک اهمیت ویژه‌ای پیدا می‌کند.

امنیت و ایمنی غذایی یکی دیگر از مسئولیت‌های کلیدی دامپزشکان است. حفاظت از سلامت دام‌ها و نظارت بر فرآورده‌های دامی برای اطمینان از ایمنی زنجیره غذایی انسان، در زمان بحران شامل بازرسی منابع غذایی در پناهگاه‌ها، مدیریت دفع مناسب لاشه‌ها و جلوگیری از آلودگی منابع غذایی و آبی می‌شود. پاسخ به بیماری‌های فرامرزی حیوانات و بیوتروریسم نیز از وظایف محوری دامپزشکان است. برنامه‌های ملی آمادگی و پاسخ به این بیماری‌ها، چارچوب‌ها و رویه‌های عملیاتی استانداردی را تعریف می‌کنند که دامپزشکان در اجرای آن‌ها نقش کلیدی دارند. از آنجایی که بسیاری از عوامل بیوتروریستی بالقوه، بیماری‌های مشترک انسان و دام هستند، دامپزشکان و سیستم‌های نظارت دامپزشکی به عنوان سیستم‌های هشدار اولیه برای امنیت ملی عمل می‌کنند.

رفاه حیوانات و مدیریت جمعیت در طول بلایا، از جمله حیوانات خانگی، دام‌ها و حیات وحش، یک جنبه مهم از پاسخ دامپزشکی است. این شامل کمک به تخلیه، ایجاد پناهگاه‌های موقت، تأمین آب و غذا، و مدیریت حیوانات آواره یا بدون صاحب می‌شود. تصمیم‌گیری در مورد یوتانازی انسانی در موارد لزوم و مدیریت دفع لاشه‌ها نیز بخشی از این مسئولیت‌ها است. نهایتاً، هماهنگی و مدیریت حادثه ایجاب می‌کند که دامپزشکان با ساختار فرماندهی حادثه آشنا باشند و بتوانند در چارچوب آن با سایر سازمان‌ها و نهادهای دولتی و غیردولتی همکاری کنند.

این وظایف گسترده نشان می‌دهد که آموزش دامپزشکی مدرن باید فراتر از مهارت‌های بالینی سنتی رفته و شایستگی‌های لازم برای مدیریت بحران، سلامت عمومی، امنیت زیستی و همکاری بین‌بخشی را نیز در بر گیرد. نهادهای بین‌المللی و مدل‌های آموزشی نوین نقش مهمی در تعریف این شایستگی‌ها ایفا می‌کنند. انجمن اروپایی مؤسسات آموزش دامپزشکی مجموعه‌ای از شایستگی‌های روز اول را تعریف کرده است که شامل مهارت‌های مرتبط با مدیریت ریسک، کار تیمی، تصمیم‌گیری در شرایط اضطراری، شناسایی بیماری‌های قابل اعلان و امنیت زیستی است. سازمان جهانی بهداشت حیوانات نیز دستورالعمل‌های جامعی را برای مدیریت بلایا و کاهش خطر در رابطه با سلامت حیوانات، رفاه حیوانات و بهداشت عمومی دامپزشکی تدوین کرده است. این دستورالعمل‌ها بر رویکرد "همه خطرات"، ادغام برنامه‌های دامپزشکی در سیاست‌های ملی مدیریت بحران، و پیروی از چرخه مدیریت بلایا تأکید دارند.

در کشورهای مختلف، رویکردهای متفاوتی برای ادغام این مفاهیم در آموزش دامپزشکی اتخاذ شده است. در برزیل، به دنبال تجربیات عملی در بلایای بزرگ، شورای فدرال دامپزشکی "برنامه ملی اضطراری برای بلایای جمعی شامل حیوانات" را تصویب کرد، که نشان‌دهنده یک رویکرد سازمانی از بالا به پایین است. در چین، قانون امنیت زیستی به پیشگیری و کنترل بیماری‌های عفونی عمده یا ناگهانی و اپیدمی‌ها در حیوانات و گیاهان می‌پردازد و یک مکانیسم هماهنگی کار امنیت زیستی ملی ایجاد می‌کند. در ژاپن، آسیب‌پذیری بالا در برابر بلایای طبیعی محرک اصلی تمرکز بر این حوزه است و انجمن پزشکی دامپزشکی ژاپن تلاش‌های امدادی را هماهنگ می‌کند. همچنین سمپوزیوم‌ها و سخنرانی‌های مرتبط با پاسخ به بلایا در دانشگاه‌ها برگزار می‌شود. در ایتالیا، برنامه ملی اضطراری برای فوریت‌های اپیدمیک وجود دارد که شامل همکاری با حفاظت مدنی و سازمان‌های حرفه‌ای دامپزشکی است. قانون دفاع مدنی نیز شامل نجات و کمک به حیوانات در فوریت‌های غیر اپیدمیک است. در فرانسه، برنامه سازمان پاسخ امنیت مدنی (ORSEC) چارچوب ملی برای مدیریت حوادث بزرگ را فراهم می‌کند. در اسپانیا، اعتباربخشی انجمن اروپایی مؤسسات آموزش دامپزشکی، دانشکده‌ها را به سمت پوشش شایستگی‌های مرتبط با امنیت زیستی سوق می‌دهد.

این تجارب نشان می‌دهد که ادغام آموزش دفاع مدنی و مدیریت بحران می‌تواند از طریق چارچوب‌های سازمانی ملی یا گنجاندن مستقیم در برنامه‌های درسی دانشگاهی صورت گیرد. محرک‌های اصلی این ادغام شامل امنیت ملی، حفاظت از سلامت عمومی، ثبات اقتصادی، کاهش تأثیر بلایا و پیروی از استانداردهای بین‌المللی است. برای ایران، تدوین یک چارچوب ملی شایستگی که شامل این مهارت‌ها باشد و ایجاد سازوکارهای همکاری بین‌بخشی، گام‌های مهمی در جهت آماده‌سازی بهتر دامپزشکان برای مقابله با بحران‌ها خواهد بود.

II. رکن ۱: پیشبرد مدیریت استعداد جامع در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران

الف. طراحی مسیرهای شغلی دانشگاهی متمایز و همسو با فرهنگ برای اعضای هیئت علمی ایران

الگوهای سنتی ارتقا و تعریف نقش اعضای هیئت علمی در بسیاری از مؤسسات آموزش دامپزشکی، غالباً بر یک مسیر واحد و عمدتاً پژوهش‌محور تأکید دارند. این رویکرد با اصول نوین مدیریت استعداد استراتژیک که بر شناسایی نقش‌های کلیدی متنوع و ارائه حمایت‌های متمایز و متناسب با هر نقش تأکید می‌کند، همخوانی کاملی ندارد. برای پاسخگویی به این نیاز، مدل‌های جایگزینی مطرح شده‌اند. یکی از این مدل‌ها، «مدل پژوهش بویر» است که مفهوم پژوهش دانشگاهی را از تعریف سنتی «کشف» فراتر برده و سه حوزه حیاتی دیگر شامل «یکپارچه‌سازی»، «کاربرد»، و «تدریس و یادگیری» را نیز شامل می‌شود. ارزش‌گذاری برابر برای هر چهار حوزه می‌تواند به مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران کمک کند تا طیف وسیع‌تری از نیازهای آموزشی و خدماتی خود را پوشش دهند. علاوه بر این، «مسیرهای مربی بالینی» که بر برتری در تدریس بالینی، راهنمایی دانشجویان در محیط بیمارستان، و نوآوری در آموزش مهارت‌های عملی تمرکز دارند، و همچنین «چارچوب‌های مسیر شغلی متمایز» که به اعضای هیئت علمی اجازه می‌دهند در یک حوزه خاص به تخصص و سرآمدی دست یابند، جایگزین‌های ارزشمندی هستند. موفقیت این مسیرهای شغلی متنوع و متمایز، به طور جدایی‌ناپذیری به دستیابی به «شناخت برابر واقعی و برابری اعتبار» در تمامی این مسیرها در مقایسه با مسیر سنتی پژوهش‌محور وابسته است.

در زمینه ایران، ضروری است که ساختار کنونی مسیر شغلی اعضای هیئت علمی در مؤسسات آموزش دامپزشکی به دقت مورد بررسی قرار گیرد. آیا این ساختار عمدتاً بر شاخص‌های پژوهشی متمرکز است و آیا فعالیت‌های حیاتی مانند تدریس با کیفیت بالا، نوآوری در آموزش، و ارائه خدمات بالینی تخصصی و فوق تخصصی به اندازه کافی در فرآیندهای ارتقا و پاداش‌دهی مورد شناسایی و تقدیر قرار می‌گیرند؟ پیشنهاد می‌شود مدل‌هایی برای ایجاد مسیرهایی مانند «مربی بالینی ارشد»، «متخصص بهداشت عمومی و ترویج دامپزشکی»، و «نوآور پژوهشی و فناور» تطبیق داده شوند که به طور مستقیم با نیازهای ملی ایران، از جمله ارتقای مهارت‌های بالینی دامپزشکان آینده، تقویت خدمات دامپزشکی در مناطق روستایی و کمتر برخوردار، و انجام پژوهش‌های کاربردی برای حل مشکلات بومی صنعت دامپروری، همسو باشند.

راهکارهای عملیاتی برای ایران می‌تواند شامل تشکیل یک کارگروه ملی با نمایندگانی از مؤسسات آموزش دامپزشکی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت بهداشت، و سازمان نظام دامپزشکی ایران برای انطباق و توسعه مدل‌های مسیر متمایز باشد. اولین گام اجرایی و خروجی کلیدی مورد انتظار از این کارگروه ملی در فاز برنامه‌ریزی نقشه راه، انجام یک بازنگری دقیق، جامع و نقادانه بر تمامی آیین‌نامه‌ها، مقررات و شیوه‌نامه‌های موجود مرتبط با استخدام، انتصاب، ارتقاء، و جبران خدمات اعضای هیئت علمی در دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی دامپزشکی و ارائه پیشنهادهای اصلاحی مدون، مستدل و عملیاتی خواهد بود. این پیشنهادات باید با هدف ایجاد و نهادینه‌سازی مسیرهای شغلی متنوع و متمایز، گنجاندن شاخص‌های ارزیابی عملکرد عینی، شفاف، قابل اندازه‌گیری و متناسب با هر مسیر شغلی پیشنهادی (نظیر 'مربی بالینی ارشد'، 'متخصص بهداشت عمومی و ترویج دامپزشکی'، 'نوآور پژوهشی و فناور در آموزش'، یا 'مدیر آکادمیک تحول‌گرا') و تضمین اصل بنیادین و خدشه‌ناپذیر 'شناخت برابر واقعی و برابری اعتبار' (Parity of Esteem) برای تمامی این مسیرها در مقایسه با مسیر سنتی و غالباً پژوهش‌محور، تدوین گردند. این امر مستلزم تعریف دقیق و عملیاتی مصادیق برتری و سرآمدی در حوزه‌هایی نظیر تدریس و راهنمایی دانشجویان، نوآوری در طراحی و اجرای برنامه‌های درسی، ارائه خدمات بالینی تخصصی و فوق تخصصی با کیفیت بالا، فعالیت‌های ترویجی و انتقال دانش به جامعه، و بررسی و سنجش تاثیرگذاری این فعالیت‌ها بر نظام سلامت، صنعت دامپروری، و اقتصاد کشور است. علاوه بر این، تدوین راهنماهای دقیق برای مستندسازی فعالیت‌ها و دستاوردهای اعضای هیئت علمی در هر یک از این مسیرها و آموزش کمیته‌های ارزیابی و ارتقاء برای به‌کارگیری این شاخص‌های جدید از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.

چالش «شناخت برابر و برابری اعتبار» عمیقاً فرهنگی است. در ایران، اگر فرهنگ دانشگاهی سنتی به شدت پژوهش را بر تدریس یا خدمات بالینی ترجیح دهد، صرفاً ایجاد نام‌های جدید برای مسیرها کافی نخواهد بود. این امر نیازمند تلاشی هماهنگ، با حمایت رهبری ارشد، برای تغییر فرهنگ سازمانی، معیارهای ارزیابی، و سیستم‌های پاداش خواهد بود. بدون این تغییرات بنیادین، مسیرهای جدید در معرض خطر دیده شدن به عنوان «درجه دوم» قرار می‌گیرند و در جذب یا حفظ استعدادها در زمینه‌های حیاتی مانند آموزش بالینی شکست می‌خورند. در بسیاری از سیستم‌های دانشگاهی، از جمله احتمالاً ایران، انتشارات پژوهشی اغلب در ارتقاء وزن بیشتری نسبت به برتری تدریس یا نوآوری بالینی دارند. اگر مسیرهای جدید تدریس‌محور یا بالینی‌محور در ایران معرفی شوند اما ساختار پاداش زیربنایی شامل حقوق، اعتبار، منابع و سرعت ارتقاء همچنان به شدت به نفع مسیر پژوهشی باشد، این مسیرهای جدید جذاب یا پایدار نخواهند بود. بنابراین، اجرای مسیرهای متمایز در ایران مستلزم تلاشی موازی، و شاید چالش‌برانگیزتر، در تحول فرهنگی و اصلاح اساسی نحوه ارزش‌گذاری و پاداش‌دهی به مشارکت‌های علمی مختلف است. این ممکن است شامل رایزنی با نهادهای ملی تنظیم‌کننده معیارهای ارتقاء دانشگاهی باشد.

ب. اولویت‌های استراتژیک برای توسعه هیئت علمی و نوآوری آموزشی در ایران

توسعه هیئت علمی به معنای کلیه برنامه‌ها و فعالیت‌هایی که با هدف ارتقای دانش، مهارت‌ها و نگرش‌های اعضای هیئت علمی در تمامی ابعاد وظایف حرفه‌ای آنها انجام می‌شود، «سنگ بنای غیرقابل انکار» هرگونه استراتژی جامع برای مدیریت و پرورش استعدادها در نظام آموزش دامپزشکی محسوب می‌گردد. از این منظر، سرمایه‌گذاری هدفمند، مستمر و هوشمندانه در برنامه‌های جامع، طولی و مبتنی بر نیازسنجی دقیق برای توسعه همه‌جانبه اعضای هیئت علمی، فراتر از یک هزینه جاری یا یک اقدام رفاهی صرف، یک سرمایه‌گذاری استراتژیک بنیادین با بازده بلندمدت، پایدار و چندوجهی برای نظام سلامت، امنیت غذایی و اقتصاد کشور تلقی می‌شود. تربیت و توانمندسازی مربیان و اساتیدی خلاق، نوآور، مسلط به دانش روز رشته تخصصی خود، آشنا با اصول و فنون علوم تربیتی و فناوری‌های نوین آموزشی، و متعهد به ارزش‌های اخلاق حرفه‌ای، به طور مستقیم و غیرقابل انکاری به ارتقای کیفیت، عمق و پایداری یادگیری دانشجویان، کاهش چشمگیر نرخ افت تحصیلی و اتلاف منابع محدود آموزشی، افزایش انگیزه، رضایتمندی و مشارکت فعال دانشجویان در فرآیندهای آموزشی و پژوهشی، و در نهایت، تربیت نسلی از دامپزشکانی شایسته‌تر، نقادتر، کارآفرین‌تر، و آماده‌تر برای مواجهه با چالش‌های پیچیده و پویای حرفه‌ای در دنیای واقعی منجر خواهد شد. این امر خود به معنای کاهش هزینه‌های آتی ناشی از تشخیص نادرست، درمان‌های ناکارآمد، و ضعف خدمات دامپزشکی، بهبود بهره‌وری و پایداری در صنعت استراتژیک دامپروری، تقویت بنیان‌های نظام امنیت و ایمنی غذایی کشور، ارتقای شاخص‌های سلامت عمومی از طریق کنترل موثرتر بیماری‌های مشترک انسان و دام، و افزایش اعتبار و جایگاه علمی و حرفه‌ای دامپزشکی ایران در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی است که همگی از منافع کلان، درازمدت و غیرقابل چشم‌پوشی این سرمایه‌گذاری حیاتی و بنیادین محسوب می‌شوند.

نیاز به برنامه‌های توسعه هیئت علمی، به ویژه در حوزه علوم تربیتی و مهارت‌های آموزشی، بسیار فوری و حیاتی است. این برنامه‌ها باید طیف وسیعی از صلاحیت‌ها را پوشش دهند، از جمله راهبردهای متنوع و مؤثر تدریس متناسب با موقعیت‌های مختلف یادگیری؛ تسلط بر مدل‌های تدریس بالینی مبتنی بر شواهد مانند مدل یک دقیقه‌ای استاد راهنما، مدل SNAPPS و رویکرد چهار مرحله‌ای Peyton؛ مهارت در طراحی، اجرا و بازنگری برنامه درسی؛ آشنایی با روش‌های نوین ارزیابی دانشجو؛ توانایی ارائه بازخورد مشخص، سازنده و به موقع به فراگیران؛ صلاحیت لازم برای تسهیل فعالیت‌های آموزش بین‌حرفه‌ای؛ و توانایی بهره‌گیری استراتژیک و اخلاقی از فناوری‌های آموزشی. برنامه‌های توسعه هیئت علمی نباید به کارگاه‌های پراکنده و کوتاه‌مدت محدود شوند، بلکه باید به صورت طولی، زمینه‌محور، و کاملاً متناسب با مسیرهای شغلی متمایز اعضای هیئت علمی و الزامات خاص برنامه‌های آموزشی نوین مانند آموزش پزشکی مبتنی بر شایستگی طراحی و اجرا گردند.

آموزش پزشکی مبتنی بر شایستگی یک رویکرد آموزشی است که بر دستیابی فراگیران به مجموعه‌ای از شایستگی‌های از پیش تعریف‌شده تمرکز دارد و ارزیابی در آن بر اساس اثبات این شایستگی‌ها صورت می‌گیرد. این رویکرد نیازمند مهارت‌های خاصی در اعضای هیئت علمی برای مشاهده مستقیم عملکرد، ارائه بازخورد کوچینگ، و تصمیم‌گیری در مورد آمادگی فراگیر برای پذیرش مسئولیت‌های بیشتر است. ارزیابی دقیق شیوه‌های کنونی توسعه هیئت علمی در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران، برای سنجش میزان نظام‌مندی، اثربخشی و تمرکز آنها بر بهبود کیفیت آموزش، امری ضروری است. همچنین، زمینه‌های اولویت‌دار برای سرمایه‌گذاری در توسعه هیئت علمی باید بر اساس اهداف کلان ملی در حوزه آموزش دامپزشکی به دقت شناسایی شوند.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این حوزه می‌تواند شامل ایجاد یا تقویت مراکز ملی یا منطقه‌ای تخصصی آموزش دامپزشکی باشد که مسئولیت راهبری ابتکارات توسعه هیئت علمی، تولید و بومی‌سازی منابع آموزشی و اجرای برنامه‌های تربیت مربی را بر عهده گیرند. طراحی و ارائه برنامه‌های توسعه هیئت علمی مدولار و طولی، با تمرکز ویژه بر مهارت‌های عملی آموزشی، تکنیک‌های پیشرفته تدریس بالینی، روش‌های متنوع ارزیابی و اصول نوین توسعه برنامه درسی، که متناسب با مسیرهای شغلی مختلف اعضای هیئت علمی باشد، نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. ترویج و حمایت از تشکیل «اجتماعات عملی» در داخل و بین مؤسسات آموزش دامپزشکی می‌تواند به یادگیری همتایان و گسترش نوآوری‌های آموزشی کمک شایانی نماید. نهایتاً، مشارکت فعال در برنامه‌های توسعه هیئت علمی و دستاوردهای آموزشی باید به عنوان یکی از معیارهای مهم در فرآیندهای ارزیابی عملکرد و ارتقای اعضای هیئت علمی لحاظ گردد.

فراخوان برای توسعه هیئت علمی در زمینه «تخصص علوم تربیتی» به معنای یک تغییر پارادایم است: اعضای هیئت علمی دیگر تنها به عنوان متخصصان برجسته در رشته خود تلقی نمی‌شوند، بلکه باید به عنوان مربیان و تسهیلگران ماهر یادگیری نیز شناخته شوند. در ایران، این امر ممکن است مستلزم به چالش کشیدن این تصور رایج باشد که داشتن دانش عمیق بالینی یا پژوهشی به طور خودکار به توانایی تدریس مؤثر منجر می‌شود. سرمایه‌گذاری در توسعه هیئت علمی موفق، نهایتاً به یادگیری عمیق‌تر و معنادارتر دانشجویان خواهد انجامید، که این خود می‌تواند به ارتقای سطح شایستگی فارغ‌التحصیلان و در نتیجه، بهبود کیفیت خدمات دامپزشکی در سراسر کشور منجر شود. در بسیاری از محیط‌های دانشگاهی سنتی، اعضای هیئت علمی عمدتاً بر اساس تخصص رشته‌ای خود استخدام می‌شوند و صلاحیت‌ها و مهارت‌های تدریس آنها کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. این وضعیت احتمالاً در ایران نیز تا حدودی صادق است. سرمایه‌گذاری هدفمند در توسعه مهارت‌های آموزشی اعضای هیئت علمی در ایران، نشان‌دهنده آن است که مؤسسات آموزش دامپزشکی، تدریس را به عنوان یک فعالیت علمی اصلی و ارزشمند به رسمیت می‌شناسند. بهبود مهارت‌های تدریس، مانند استفاده از مدل SNAPPS برای تقویت استدلال بالینی دانشجویان یا ارائه بازخورد مشخص و عملی، مستقیماً بر میزان مشارکت، انگیزه و یادگیری دانشجویان تأثیر مثبت می‌گذارد. فارغ‌التحصیلانی که تحت نظر مربیان ماهرتر آموزش دیده‌اند، شایسته‌تر بوده و این امر به بهبود سلامت حیوانات، ارتقای بهداشت عمومی و افزایش ایمنی مواد غذایی در کشور کمک خواهد کرد، که همگی با اهداف کلان ملی همسو هستند. بدین ترتیب، یک اثر موجی مثبت از سرمایه‌گذاری در توسعه هیئت علمی آغاز شده و تا منافع گسترده اجتماعی امتداد می‌یابد.

ج. ارتقای بهزیستی، مشارکت و حفظ هیئت علمی در نظام ایران

بهزیستی اعضای هیئت علمی، مفهومی فراتر از سلامت جسمی و روانی صرف بوده و شامل رضایت شغلی، احساس تعلق، انگیزه و تعادل بین کار و زندگی است. این عامل، «عامل تعیین‌کننده حیاتی سرزندگی و حفظ هیئت علمی» در مؤسسات آموزش عالی محسوب می‌شود و جزء لاینفک هر نظام جامع مدیریت استعداد است. راهبردهای مؤثر برای ارتقای بهزیستی شامل گنجاندن آموزش شایستگی‌های مرتبط با بهزیستی در برنامه درسی دانشجویان و همچنین در برنامه‌های توسعه اعضای هیئت علمی است تا آنها هم برای مراقبت از خود و هم برای شناسایی و حمایت از دانشجویان و همکاران در معرض خطر توانمند شوند. ایجاد شبکه‌های حمایت همتایان، فراهم آوردن دسترسی آسان و محرمانه به منابع مشاوره و سلامت روان، و مهمتر از آن، شناسایی و کاهش عوامل استرس‌زای ساختاری در محیط کار مانند حجم کاری بیش از حد، عدم شفافیت در فرآیندها، و فشارهای نامتناسب ارزیابی، از دیگر اقدامات ضروری است. اتخاذ «نگاه عدالت‌محور» در تمامی این برنامه‌ها، به این معنا که نیازها و تجربیات متفاوت اعضای هیئت علمی بر اساس عواملی چون جنسیت، سن، سابقه کار، رتبه دانشگاهی یا نوع مسیر شغلی آنها شناسایی و مورد توجه قرار گیرد، از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است.

فرسودگی شغلی و خستگی شفقت از جمله مخاطرات جدی برای سلامت روان اعضای هیئت علمی دامپزشکی، به ویژه مربیان بالینی است که اغلب با مطالبات متعدد و رقابتی مواجه هستند. در زمینه ایران، ضروری است که عوامل استرس‌زای خاص و بالقوه برای اعضای هیئت علمی دامپزشکی، مانند حجم بالای وظایف آموزشی، کمبود منابع و تجهیزات، انتظارات فرهنگی خاص، و فشارهای اقتصادی، به دقت مورد بحث و بررسی قرار گیرند و شیوه‌های فعلی پرداختن به مقوله بهزیستی هیئت علمی در دانشگاه‌ها و دانشکده‌های دامپزشکی کشور ارزیابی شود.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این راستا می‌تواند شامل اجرای نظرسنجی‌های دوره‌ای و محرمانه برای ارزیابی سطح بهزیستی اعضای هیئت علمی و شناسایی دقیق عوامل استرس‌زای کلیدی در محیط‌های آموزشی دامپزشکی ایران باشد. بر اساس نتایج این ارزیابی‌ها، می‌توان برنامه‌های بهزیستی متناسب با فرهنگ و نیازهای بومی طراحی و اجرا کرد که شامل کارگاه‌های آموزشی مدیریت استرس و افزایش تاب‌آوری، ایجاد و تقویت شبکه‌های حمایت همتایان در سطح دانشکده یا دانشگاه، و ارائه خدمات مشاوره روانشناختی محرمانه و در دسترس باشد. همچنین، بررسی و اصلاح عوامل ساختاری که به فرسودگی شغلی و کاهش انگیزه اعضای هیئت علمی دامن می‌زنند، مانند توزیع نامناسب و ناعادلانه حجم کار، بارهای اداری غیرضروری، و عدم حمایت کافی از ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی، باید در دستور کار جدی قرار گیرد. ترویج فرهنگ ایمنی روانی و تقویت روحیه همکاری و همدلی در محیط کار نیز برای ایجاد فضایی حمایتی و سالم ضروری است.

توجه به بهزیستی هیئت علمی صرفاً یک اقدام بشردوستانه یا یک مسئله مربوط به حوزه منابع انسانی نیست؛ بلکه مستقیماً با کیفیت فرآیندهای آموزشی و پژوهشی و همچنین با ثبات و پایداری نیروی کار متخصص دانشگاهی در ارتباط است. در ایران، اگر اعضای هیئت علمی با فرسودگی شغلی، استرس مزمن یا بی‌انگیزگی دست و پنجه نرم کنند، توانایی و تمایل آنها برای مشارکت فعال در اجرای اصلاحات آموزشی پیچیده و زمان‌بر یا برای همکاری در یک اکوسیستم دانش پویا و زاینده، به شدت به مخاطره خواهد افتاد. بنابراین، سرمایه‌گذاری در بهزیستی هیئت علمی، در واقع سرمایه‌گذاری در موفقیت بلندمدت کل برنامه تحول آموزش دامپزشکی کشور است. علاوه بر این، پرداختن به مقوله بهزیستی با «نگاه عدالت‌محور» به معنای در نظر گرفتن این واقعیت است که چگونه عوامل استرس‌زا و همچنین دسترسی به منابع حمایتی ممکن است به طور نامتناسبی بر گروه‌های مختلف اعضای هیئت علمی تأثیر بگذارد. اعضای هیئت علمی که از نظر روانی و جسمی سالم، با انگیزه و مورد حمایت هستند، به احتمال زیاد معلمان نوآورتر، مربیان مؤثرتر، و پژوهشگران متعهدتری خواهند بود. از آنجا که اجرای تغییرات تحول‌آفرین نیازمند تلاش، زمان و مشارکت قابل توجه اعضای هیئت علمی است، اگر آنها با مشکلات مربوط به بهزیستی دست و پنجه نرم کنند، ظرفیت و انرژی کمتری برای این مسئولیت اضافی خواهند داشت. بنابراین، تلاش برای بهبود بهزیستی هیئت علمی در ایران یک اقدام جانبی یا «نرم» نیست، بلکه یک الزام اساسی و پیش‌نیاز برای دستیابی به اهداف گسترده‌تر اصلاحات در آموزش دامپزشکی است. نادیده گرفتن این مهم می‌تواند سایر سرمایه‌گذاری‌ها و تلاش‌ها را تضعیف نماید.

د. اجرای ارزیابی دقیق، منصفانه و مرتبط با زمینه در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران

نظام ارزیابی عملکرد اعضای هیئت علمی باید به گونه‌ای طراحی و اجرا شود که با مسیرهای شغلی متمایز تعریف‌شده و همچنین با چارچوب‌های آموزشی نوین مانند آموزش پزشکی مبتنی بر شایستگی کاملاً همسو و سازگار باشد. این امر مستلزم فراتر رفتن از اتکای صرف به معیارهای کمی ساده‌انگارانه و حرکت به سوی بهره‌گیری از یک رویکرد چندوجهی و جامع است که شامل بازخورد از منابع متعدد، مشاهده دقیق و ساختاریافته عملکرد آموزشی توسط همتایان، تدوین و ارزیابی پورتفولیوهای حرفه‌ای، و همچنین ارزیابی مهارت‌های خاص مورد نیاز برای اجرای موفق آموزش پزشکی مبتنی بر شایستگی می‌باشد. تحلیل دقیق و انتقادی شیوه‌های کنونی ارزیابی اعضای هیئت علمی در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران، به منظور سنجش میزان همسویی آنها با نقش‌ها و مسئولیت‌های متنوع اعضای هیئت علمی و همچنین توانایی این شیوه‌ها در ارائه بازخورد توسعه‌ای و کمک به رشد حرفه‌ای آنها، امری ضروری و اجتناب‌ناپذیر است.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این زمینه می‌تواند شامل تدوین و ابلاغ راهنماهای ارزیابی شفاف، مدون و اختصاصی برای هر یک از مسیرهای شغلی متمایز اعضای هیئت علمی باشد. این راهنماها باید ترکیبی متوازن از معیارهای کمی و کیفی را در بر گرفته و با اهداف و اولویت‌های کلان آموزش دامپزشکی در ایران همراستا باشند. اجرای برنامه‌های آموزشی جامع و مستمر برای تمامی افرادی که در فرآیند ارزیابی نقش دارند با تمرکز بر اصول ارائه بازخورد سازنده، روش‌های انجام ارزیابی منصفانه و عینی، و آگاهی‌بخشی در خصوص سوگیری‌های بالقوه و راه‌های مقابله با آنها، نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. معرفی و نهادینه‌سازی برنامه‌های مشاهده همتایان از تدریس، با تأکید بر جنبه‌های تکوینی و با هدف بهبود مستمر کیفیت آموزش، می‌تواند به ارتقای فرهنگ خودارزیابی و یادگیری متقابل در میان اعضای هیئت علمی کمک کند. همچنین، بررسی و ترویج استفاده از پورتفولیوهای تدریس به عنوان ابزاری برای مستندسازی نظام‌مند و ارائه شواهد مربوط به مشارکت‌های علمی متنوع و دستاوردهای آموزشی اعضای هیئت علمی، می‌تواند به غنای فرآیند ارزیابی و شناخت بهتر ابعاد مختلف فعالیت‌های آنها کمک نماید. در صورت پذیرش و پیاده‌سازی نظام آموزش مبتنی بر شایستگی، ادغام ارزیابی صلاحیت و عملکرد اعضای هیئت علمی در تسهیل و اجرای مؤثر این رویکرد آموزشی در نظام کلی ارزیابی عملکرد آنها، یک الزام اساسی خواهد بود.

باید تأکید کرد که اجرای موفقیت‌آمیز «مسیرهای شغلی متمایز» به طور جدایی‌ناپذیری به ایجاد و استقرار سیستم‌های «ارزیابی دقیق و منصفانه» که کاملاً متناسب و همسو با این مسیرها باشند، وابسته است. اگر سیستم‌ها و معیارهای ارزیابی اعضای هیئت علمی در ایران بدون تغییر باقی بمانند و همچنان به طور عمده بر خروجی‌های پژوهشی سنتی متمرکز بوده و به آنها پاداش دهند، مسیرهای شغلی متمایزی که برای ارج نهادن به برتری در تدریس، نوآوری در آموزش، یا ارائه خدمات بالینی تخصصی طراحی شده‌اند، هرگز موفق به جلب توجه و استقبال اعضای هیئت علمی نخواهند شد. چرا که در چنین شرایطی، اعضای هیئت علمی مکانیسم روشن و قابل اعتمادی برای شناساندن، ارزیابی و دریافت پاداش متناسب با مشارکت‌های منحصر به فرد و ارزشمند خود در این مسیرها نخواهند دید. یک پیش‌نیاز اساسی برای عملکرد موفق و عادلانه یک سیستم مدیریت استعداد جامع که مبتنی بر نقش‌های متمایز و متنوع است، این است که روش‌ها و معیارهای ارزیابی اعضای هیئت علمی باید به صراحت و به طور دقیق متناسب با انتظارات، فعالیت‌ها و شاخص‌های عملکردی هر یک از این مسیرهای متمایز، طراحی و اجرا شوند.

به عنوان مثال، تصور کنید یک دانشکده دامپزشکی در ایران، «مسیر مربی بالینی» را برای اعضای هیئت علمی خود معرفی و تعریف می‌کند. اگر کمیته‌های ارتقا و ترفیع در آن دانشکده، در عمل همچنان عمدتاً تعداد مقالات پژوهشی و میزان درآمد حاصل از گرنت‌های تحقیقاتی را به عنوان شاخص‌های اصلی ارزیابی در نظر بگیرند و فاقد ابزارها، فرآیندها یا معیارهای قوی و معتبر برای سنجش و ارزیابی دقیق «برتری در تدریس بالینی»، «نوآوری در توسعه برنامه درسی»، یا «اثربخشی در مربیگری و راهنمایی دانشجویان» باشند، اعضای هیئت علمی که این مسیر را انتخاب کرده‌اند، در فرآیند ارتقا با مشکل مواجه شده و متضرر خواهند شد. این وضعیت، به طور طبیعی اعضای هیئت علمی را از انتخاب چنین مسیرهایی یا تلاش برای برتری در آنها دلسرد کرده و در نهایت، کل هدف از ایجاد تمایز و تنوع در مسیرهای شغلی را که همانا پاسخگویی بهتر به نیازهای چندگانه آموزش دامپزشکی است، تضعیف خواهد نمود. بنابراین، اصلاح و بازنگری اساسی در سیستم‌های ارزیابی عملکرد اعضای هیئت علمی در ایران، یک فعالیت جانبی یا اختیاری نیست، بلکه یک گام جدایی‌ناپذیر، ضروری و توانمندساز برای عملیاتی کردن، معنادار ساختن و تضمین موفقیت مسیرهای شغلی متمایز است.

ه. راهکارهای عملیاتی برای استخدام استراتژیک و رسیدگی به چالش‌های نیروی کار مربی در ایران

نظام آموزش دامپزشکی در بسیاری از کشورها، و احتمالاً ایران نیز، با چالش مداوم و گاه حاد کمبود مربیان و اعضای هیئت علمی واجد شرایط و با انگیزه دست و پنجه نرم می‌کند. این پدیده از عوامل متعددی نشأت می‌گیرد، از جمله رقابت شدید با بخش خصوصی، بار قابل توجه بدهی‌های تحصیلی، حجم بالای کار و مسئولیت‌های متعدد دانشگاهی، و نگرانی‌های فزاینده در مورد بهزیستی روانی و عدم تعادل بین کار و زندگی شخصی در میان دانشگاهیان. در چنین شرایطی، فرآیندهای سنتی و منفعل استخدام دیگر کارساز نبوده و نیازمند اتخاذ رویکردهای پویا، هدفمند و استراتژیک هستیم. این رویکردها شامل اقداماتی نظیر «برندسازی استعداد» است که در آن مؤسسات آموزش دامپزشکی خود را به عنوان یک کارفرمای جذاب و منتخب معرفی می‌کنند. «منبع‌یابی هدفمند» برای دستیابی به طیف وسیع و متنوعی از نامزدهای بالقوه نیز از اهمیت برخوردار است. اجرای ابتکارات خلاقانه «پرورش از درون»، مانند طراحی برنامه‌های رزیدنتی تخصصی با «مسیر مربیگری» می‌تواند به تربیت نسل آینده اعضای هیئت علمی از میان استعدادهای داخلی کمک کند. علاوه بر این، بازاریابی مؤثر «مزایای غیرجبرانی» یک شغل دانشگاهی می‌تواند در جذب افراد مناسب بسیار مؤثر باشد.

در کنار اینها، استراتژی‌های «حفظ» هیئت علمی نیز باید جامع باشند و شامل ارائه جبران خدمات رقابتی، ایجاد مسیرهای پیشرفت شغلی شفاف، سرمایه‌گذاری مستمر در برنامه‌های توسعه حرفه‌ای و مربیگری، و پرورش یک فرهنگ کاری حمایتی و فراگیر باشد. ارزیابی دقیق مقیاس، ماهیت و علل ریشه‌ای کمبود مربیان دامپزشکی در ایران و شناسایی رشته‌های خاصی که با کمبودهای بحرانی‌تری مواجه هستند، گام اولیه و ضروری است.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این حوزه می‌تواند شامل تدوین یک «برنامه ملی جامع نیروی کار آموزش دامپزشکی» باشد. ایجاد «انگیزه‌های مالی» هدفمند، مانند بورسیه‌های تحصیلی و برنامه‌های بخشودگی وام، می‌تواند در جذب و حفظ استعدادها مؤثر باشد. ایجاد و تقویت «برنامه‌های مربیگری ساختاریافته» برای اعضای هیئت علمی جوان نیز بسیار حائز اهمیت است. «مشارکت فعال با سازمان نظام دامپزشکی ایران و بخش خصوصی» برای ایجاد مسیرهای انتقال متخصصان باتجربه به محیط دانشگاهی می‌تواند به پر کردن برخی از شکاف‌ها کمک کند. ابتکارات «پرورش از درون»، مانند توسعه برنامه‌های تحصیلات تکمیلی تخصصی با آموزش در روش‌های تدریس، از اهمیت ویژه‌ای برای پایداری بلندمدت برخوردار است. نهایتاً، «برجسته کردن تأثیر اجتماعی و رضایت فکری» یک شغل دانشگاهی در کمپین‌های استخدامی می‌تواند در جذب افراد مناسب مؤثر واقع شود.

باید توجه داشت که «چالش نیروی کار مربی» یک گلوگاه حیاتی در مسیر هرگونه تحول آموزشی است. اگر ایران نتواند تعداد کافی از مربیان واجد شرایط را جذب، پرورش و حفظ نماید، تمامی برنامه‌های اصلاحات پیشنهادی دیگر در مرحله اجرا با مشکلات جدی مواجه خواهند شد. در این میان، ابتکارات «پرورش از درون» می‌تواند به ویژه برای ایران حیاتی و راهگشا باشد، چرا که از ایجاد یک خط لوله پایدار از اعضای هیئت علمی آشنا با زمینه فرهنگی و نیازهای بومی اطمینان حاصل می‌کند. این رویکرد، اگرچه نیازمند یک چشم‌انداز بلندمدت است، اما در نهایت به پایداری و خوداتکایی نظام آموزشی کمک خواهد کرد. کمبودهای مداوم مربیان واجد شرایط یک محدودیت اساسی است. اتکای صرف به جذب دانشگاهیان یا متخصصان تثبیت‌شده ممکن است در زمینه ایران ناکافی باشد. ابتکارات «پرورش از درون»، با پرورش اعضای هیئت علمی آینده از درون خود سیستم آموزش عالی ایران، به طور فعال و از ریشه به این مسئله می‌پردازد. این رویکرد نه تنها به پر کردن جای خالی‌ها کمک می‌کند، بلکه می‌تواند تعهد به پیشبرد آموزش دامپزشکی ایران را در میان این افراد القا نماید. این یک سرمایه‌گذاری استراتژیک و آینده‌نگرانه در سرمایه انسانی برای تضمین پایداری و کیفیت نظام آموزش دامپزشکی کشور است.

III. رکن ۲: پرورش اکوسیستم دانش مشارکتی برای آموزش دامپزشکی ایران

الف. تطبیق راهبردهای مدیریت و انتقال دانش برای زمینه آموزش دامپزشکی ایران

مدیریت دانش به مجموعه‌ای از فرآیندها، استراتژی‌ها و سیستم‌های نظام‌مند اطلاق می‌شود که یک سازمان یا مؤسسه برای شناسایی، کسب، سازماندهی، مستندسازی، ذخیره‌سازی، انتقال، به اشتراک‌گذاری، ایجاد مشترک و در نهایت کاربرد مؤثر دانش به کار می‌گیرد. این دانش نه تنها شامل اطلاعات صریح و مدون می‌شود، بلکه بینش‌های حیاتی، درک زمینه‌ای، تجارب عملی و دانش فنی و حرفه‌ای را نیز در بر می‌گیرد که همگی برای ارتقای کارکردهای اصلی یک مؤسسه آموزش دامپزشکی ضروری هستند. در مقابل، انتقال دانش به فرآیند پویاتر و تعاملی‌تری اشاره دارد که شامل تلخیص، تبادل و کاربرد عملی دانش برای بهبود نتایج و عملکرد است.

مدل‌های نظری متنوعی برای درک و پیاده‌سازی مدیریت دانش وجود دارد که می‌توانند در طراحی یک اکوسیستم دانش کارآمد برای مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران راهگشا باشند. از جمله مهمترین آنها می‌توان به «مدل SECI نوناکا و تاکوچی» اشاره کرد که بر تعامل پویا و فرآیند تبدیل مارپیچی بین دانش ضمنی و دانش صریح از طریق چهار حالت یا فرآیند کلیدی تأکید دارد: اجتماعی‌سازی، برونی‌سازی، ترکیب، و درونی‌سازی. علاوه بر این، «مدل‌های بلوغ مدیریت دانش» که مراحل تکاملی پیاده‌سازی مدیریت دانش را ترسیم می‌کنند، می‌توانند برای هدایت استراتژیک اجرای آن و محک‌زنی پیشرفت مورد استفاده قرار گیرند. «مدل‌های سرمایه فکری» نیز که دانش را به عنوان یک دارایی اصلی و نامشهود سازمانی چارچوب‌بندی می‌کنند، دیدگاه ارزشمندی را برای مدیریت استراتژیک دانش ارائه می‌دهند. نهایتاً، «مدل‌های فرآیندگرا» بر شناسایی، ترسیم و بهینه‌سازی فرآیندهای عملیاتی اصلی در چرخه مدیریت دانش تمرکز دارند.

یک چالش بسیار مهم و در عین حال رایج در آموزش دامپزشکی، اتکای عمیق به «دانش ضمنی» است – یعنی آن بخش از تخصص و مهارت که عمیقاً در تجارب عملی و سال‌ها کار بالینی، آموزشی و پژوهشی اساتید و متخصصان باتجربه ریشه دوانده و اغلب به سختی قابل بیان، کدگذاری یا انتقال به دیگران از طریق روش‌های سنتی است. از این رو، ارزیابی دقیق شیوه‌های کنونی مدیریت و انتقال دانش در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران، از جمله بررسی میزان نظام‌مندی فرآیندهای به اشتراک‌گذاری دانش، شناسایی و ارزیابی مخازن دانش موجود، و تحلیل چگونگی انتقال دانش بالینی و آموزشی ارزشمند، امری ضروری و مقدماتی است.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این حوزه شامل تطبیق و پیاده‌سازی یک «مدل بلوغ مدیریت دانش» مناسب برای محک زدن قابلیت‌ها و ظرفیت‌های فعلی مدیریت دانش در مؤسسات آموزش دامپزشکی کشور و بر اساس آن، توسعه یک نقشه راه اجرایی و مرحله‌بندی‌شده برای بهبود مستمر است. ترویج و نهادینه‌سازی راهبردهایی که به طور خاص بر تسهیل به اشتراک‌گذاری و انتقال «دانش ضمنی» تمرکز دارند، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. این راهبردها می‌تواند شامل ایجاد برنامه‌های مربیگری رسمی و غیررسمی، برگزاری منظم انجمن‌ها و جلسات بحث و بررسی موارد بالینی، پیاده‌سازی برنامه‌های مشاهده همتایان از تدریس همراه با ارائه بازخورد و گفتگوی تأملی، و برگزاری جلسات «درس‌های آموخته‌شده» باشد. توسعه سیاست‌ها، آیین‌نامه‌ها و سازوکارهای انگیزشی در سطح سازمانی که مشارکت فعال در فعالیت‌های مدیریت دانش و به اشتراک‌گذاری سخاوتمندانه آن را تشویق و تقدیر نماید نیز بسیار مؤثر خواهد بود. مهمتر از همه، پرورش یک «فرهنگ سازمانی مبتنی بر اعتماد و ایمنی روانی» که در آن اعضای هیئت علمی و کارکنان احساس امنیت و راحتی برای به اشتراک‌گذاری آزادانه تخصص، تجربیات و حتی اشتباهات خود داشته باشند، زیربنای موفقیت تمامی این راهبردها است.

تأکید مدل SECI بر فرآیند تبدیل دانش ضمنی به صریح و بالعکس، برای زمینه خاص ایران که در آن بسیاری از اساتید پیشکسوت و متخصصان بالینی باتجربه، گنجینه‌ای از دانش عملی و بومی‌شده را در سینه دارند، بسیار حیاتی است. بخش قابل توجهی از دانش دامپزشکی ارزشمند، به ویژه تخصص بالینی و مهارت‌های عملی مرتبط با بیماری‌ها و شرایط رایج در ایران، به عنوان دانش ضمنی در اختیار این افراد قرار دارد. بدون وجود مکانیسم‌های کارآمد و مؤثر برای «اجتماعی‌سازی» این دانش، «برونی‌سازی» آن، «ترکیب» و نظام‌مندسازی دانش برونی‌شده، و «درونی‌سازی» این دانش توسط نسل جدید، این تخصص گرانبها ممکن است به تدریج از بین رفته یا به طور ناقص و ناکارآمد منتشر شود و در نتیجه، مانع رشد و توسعه مطلوب نسل آینده دامپزشکان کشور گردد. به عبارت دیگر، عدم مدیریت فعال این چرخه تبدیل دانش ضمنی-صریح، منجر به کندی در فرآیند توسعه مهارت‌های حرفه‌ای و از دست رفتن بالقوه حافظه سازمانی و تجارب ارزشمند انباشته‌شده در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران خواهد شد.

ب. بهره‌گیری از منابع آموزشی باز (OER) و مفهوم OSVER: پتانسیل برای ایران

منابع آموزشی باز به مواد و محتواهای آموزشی، یادگیری و پژوهشی اطلاق می‌شود که به صورت رایگان و تحت مجوزهای باز در دسترس عموم قرار می‌گیرند و به کاربران اجازه استفاده مجدد، بازنگری، ترکیب با سایر منابع، و توزیع مجدد را می‌دهند. این منابع پتانسیل قابل توجهی برای تحول در آموزش دامپزشکی دارند، از جمله کاهش هزینه‌های تهیه مواد آموزشی، گسترش دسترسی به طیف وسیع و متنوعی از محتوای آموزشی، و توانمندسازی اعضای هیئت علمی برای انتخاب، تطبیق و سفارشی‌سازی مواد آموزشی. با این حال، بهره‌برداری مؤثر از آنها با چالش‌هایی نیز همراه است، از جمله دشواری در یافتن منابع مرتبط و با کیفیت، نگرانی در مورد صحت علمی و اعتبار محتوا، محدودیت زمانی اعضای هیئت علمی، و مسائل مربوط به رعایت حقوق مالکیت معنوی.

برای غلبه بر این چالش‌ها، به ویژه در زمینه تضمین کیفیت، مفهوم «منابع آموزشی دامپزشکی باز، مشترک و تأییدشده» (OSVER) مطرح شده است که بر ضرورت وجود یک فرآیند ارزیابی و تأیید برای کیفیت و ارتباط محتوای این منابع برای استفاده در آموزش دامپزشکی تأکید دارد. ارزیابی دقیق میزان استفاده فعلی از منابع آموزشی باز در نظام آموزش دامپزشکی ایران، شناسایی و بررسی مخازن ملی یا سازمانی موجود برای آنها، و تحلیل موانع و چالش‌های پیش روی پذیرش، ایجاد و به اشتراک‌گذاری این منابع توسط اعضای هیئت علمی و دانشجویان، گام‌های اولیه و ضروری برای تدوین یک استراتژی ملی در این زمینه است.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این حوزه می‌تواند شامل راه‌اندازی یک «ابتکار ملی» برای توسعه، گردآوری و مدیریت مجموعه‌ای از منابع آموزشی باز آموزش دامپزشکی با کیفیت بالا به زبان فارسی باشد. این ابتکار می‌تواند بر تطبیق و بومی‌سازی منابع آموزشی باز بین‌المللی موجود و همچنین تولید محتوای جدید با تمرکز بر حوزه‌های اصلی برنامه درسی دامپزشکی و اولویت‌های بهداشتی و دامی کشور متمرکز شود. عملیاتی‌سازی این ابتکار ملی و استقرار پلتفرم مذکور، به عنوان یکی از پروژه‌های کلیدی در مرحله بسترسازی و برنامه‌ریزی اولیه (همانطور که در فاز اول نقشه راه اجرایی، بخش 1.2.، به تفصیل پیش‌بینی شده است)، مستلزم تشکیل و راه‌اندازی یک کارگروه تخصصی و چند رشته‌ای با حضور نمایندگان منتخب و صاحب صلاحیت از دانشکده‌های دامپزشکی سراسر کشور، سازمان نظام دامپزشکی، وزارتخانه‌های مرتبط (به ویژه علوم، تحقیقات و فناوری؛ بهداشت، درمان و آموزش پزشکی؛ و جهاد کشاورزی)، متخصصان برجسته فناوری اطلاعات و ارتباطات، و کارشناسان علوم تربیتی و طراحی آموزشی خواهد بود. این کارگروه، در گام نخست، مسئولیت تدوین پیش‌نویس استانداردهای محتوایی، فنی و پداگوژیکی برای تولید، ارزیابی و به اشتراک‌گذاری منابع آموزشی باز، طراحی چارچوب دقیق، شفاف و مبتنی بر شواهد برای اعتبارسنجی کیفی این منابع (با الهام از مدل OSVER اما کاملاً منطبق بر نیازها و اقتضائات نظام آموزش دامپزشکی ایران)، و همچنین شناسایی و اولویت‌بندی حوزه‌های موضوعی بر اساس نتایج نیازسنجی ملی، تحلیل شکاف‌های دانشی موجود در برنامه‌های درسی فعلی، و اسناد بالادستی مرتبط با سلامت و امنیت غذایی کشور را بر عهده خواهد داشت.

ایجاد یک «سیستم ملی مشابه OSVER» برای ارزیابی، اعتبارسنجی و تأیید کیفیت منابع آموزشی باز آموزش دامپزشکی در ایران، با مشارکت هیئت‌های تخصصی متشکل از اساتید برجسته و نمایندگان نهاد قانونی حرفه دامپزشکی، نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. ارائه برنامه‌های آموزشی و ایجاد سازوکارهای انگیزشی برای اعضای هیئت علمی در ایران به منظور تشویق آنها به ایجاد، تطبیق، استفاده و به اشتراک‌گذاری منابع آموزشی باز، و همچنین تدوین و ابلاغ سیاست‌های سازمانی و ملی روشن و شفاف در مورد حقوق مالکیت معنوی و استفاده از مجوزهای باز برای مواد آموزشی تولید شده، از دیگر اقدامات ضروری و مکمل است.

یک ابتکار ملی OSVER در ایران می‌تواند به ابزاری قدرتمند برای استانداردسازی نسبی و ارتقای کیفیت آموزش دامپزشکی در سراسر کشور، به ویژه برای دانشکده‌ها و مؤسساتی که ممکن است با محدودیت بیشتری در دسترسی به منابع آموزشی به‌روز و متنوع مواجه باشند، تبدیل شود. علاوه بر این، چنین سیستمی می‌تواند به اشتراک‌گذاری دانش و تجربیات منحصر به فرد مرتبط با موضوعات دارای اهمیت ملی خاص را تسهیل نماید. این امر نه تنها به تقویت خوداتکایی علمی و ارتباط بیشتر آموزش با نیازهای بومی کمک می‌کند، بلکه با توجه به محدودیت‌های احتمالی منابع در ایران، می‌تواند از طریق کاهش هزینه‌های تهیه کتاب‌های درسی و سایر مواد آموزشی، به صرفه‌جویی قابل توجهی نیز منجر شود. یک سیستم OSVER ایرانی، که در آن منابع توسط کارشناسان و متخصصان برجسته ایرانی مورد بررسی و تأیید قرار می‌گیرند، می‌تواند به طور مؤثری به نگرانی‌های مربوط به کیفیت و ارتباط محتوا پاسخ دهد. چنین سیستمی نه تنها باعث صرفه‌جویی در هزینه‌ها می‌شود، بلکه به حصول اطمینان از دسترسی تمامی دانشجویان دامپزشکی در سراسر ایران به یک سطح پایه از مواد آموزشی با کیفیت بالا، به‌روز و مرتبط با زمینه محلی کمک کرده، عدالت آموزشی را ترویج داده و استانداردهای کلی آموزش را ارتقا می‌بخشد. این پلتفرم همچنین می‌تواند به مرکزی برای تبادل و به اشتراک‌گذاری دانش و تجربیات دامپزشکی منحصر به فرد و بومی ایران در سطح ملی و حتی منطقه‌ای تبدیل شود.

ج. بررسی فناوری‌های اعتبارسنجی امن و ساختاربندی مسیرهای یادگیری مادام‌العمر در ایران

فناوری‌های نوظهور، به ویژه فناوری دفتر کل توزیع‌شده یا «بلاک‌چین»، پتانسیل قابل توجهی برای ایجاد تحول در نحوه صدور، مدیریت، تأیید و قابلیت حمل اعتبارنامه‌های دانشگاهی و حرفه‌ای در اکوسیستم دانش آموزش دامپزشکی ارائه می‌دهند. بلاک‌چین به عنوان یک دفتر کل غیرمتمرکز، شفاف و تغییرناپذیر، می‌تواند زیربنای صدور اعتبارنامه‌های دیجیتال امن، از جمله مدارک تحصیلی، گواهینامه‌های تخصصی، و حتی «ریزاعتبارنامه‌ها» باشد که نشان‌دهنده کسب مهارت‌ها یا دستاوردهای یادگیری خاص و جزئی‌تر هستند. یکی از ویژگی‌های کلیدی این فناوری، امکان مالکیت و کنترل کامل فراگیر بر سوابق تأییدشده خود و به اشتراک‌گذاری آسان و امن آنها با کارفرمایان یا سایر نهادها است.

«ریزاعتبارنامه‌ها» به طور خاص، انعطاف‌پذیری لازم برای به رسمیت شناختن مسیرهای یادگیری متنوع و غیرسنتی، از جمله یادگیری غیررسمی یا مبتنی بر منابع آموزشی باز را فراهم کرده و می‌توانند به تسهیل پویایی شغلی و حتی دموکراتیزه کردن آموزش کمک کنند. این رویکرد نوین به اعتبارسنجی، کاملاً با نیاز به تضمین شایستگی مستمر و فراتر از رونوشت‌های تحصیلی سنتی، و همچنین با مفهوم «یادگیری مادام‌العمر» همسو است. در همین راستا، سیستم‌های مدیریت دانش نقشی حیاتی در پشتیبانی از فرآیندهای «توسعه حرفه‌ای مستمر» و یادگیری مادام‌العمر ایفا می‌کنند، اما این سیستم‌ها و برنامه‌های توسعه حرفه‌ای مستمر باید فراتر از صرف محاسبه ساعات مشارکت، به سمت اعتبارسنجی واقعی شایستگی‌های کسب‌شده و تأثیر آنها بر عملکرد حرفه‌ای حرکت کنند.

بررسی دقیق و همه‌جانبه سیستم فعلی صدور مجوز حرفه‌ای دامپزشکی و الزامات مربوط به توسعه حرفه‌ای مستمر در ایران، و همچنین ارزیابی نیاز بالقوه به سازوکارهایی برای به رسمیت شناختن دقیق‌تر و جزئی‌تر مهارت‌های تخصصی یا آموزش‌های فوق تخصصی که دامپزشکان در طول دوره فعالیت حرفه‌ای خود کسب می‌کنند، امری ضروری است.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این حوزه می‌تواند شامل انجام یک «مطالعه امکان‌سنجی» برای بررسی مزایا و چالش‌های بالقوه استفاده از فناوری‌های اعتبارسنجی دیجیتال امن در نظام آموزش دامپزشکی و سیستم توسعه حرفه‌ای مستمر در ایران باشد. بر اساس نتایج این مطالعه، می‌توان به سمت توسعه یک «چارچوب ملی برای توسعه حرفه‌ای مستمر دامپزشکی» حرکت کرد که در آن فعالیت‌های یادگیری به شایستگی‌های قابل اثبات و به طور بالقوه به ریزاعتبارنامه‌های قابل تأیید و قابل حمل پیوند داده شوند. «مشارکت نزدیک با سازمان نظام دامپزشکی ایران» برای بررسی چگونگی به رسمیت شناختن رسمی اینگونه اعتبارنامه‌ها برای اهداف ثبت‌نام اولیه، تمدید پروانه فعالیت، یا حتی برای اعطای امتیازات تخصصی، گام مهم دیگری در این مسیر خواهد بود. در کنار اینها، تمرکز بر ساخت و تقویت یک «سیستم مدیریت دانش قوی و ملی» که منابع آموزشی گردآوری‌شده، به‌روز و قابل دسترس را برای حمایت از نیازهای یادگیری متنوع و مستمر دامپزشکان در سراسر ایران فراهم آورد، نیز باید در اولویت قرار گیرد.

ایجاد یک هم‌افزایی مؤثر بین یک اکوسیستم مدیریت دانش قوی که منابع و فرصت‌های یادگیری را فراهم می‌کند، و بهره‌گیری از فناوری‌های نوین اعتبارسنجی امن مانند ریزاعتبارنامه‌ها برای تأیید رسمی و قابل استناد شایستگی‌های کسب‌شده، می‌تواند فرآیند توسعه حرفه‌ای مستمر در ایران را از یک فعالیت عمدتاً مبتنی بر انطباق با الزامات شکلی به یک سفر یادگیری مادام‌العمر پویاتر، شخصی‌سازی‌شده‌تر، هدفمندتر و قابل تأییدتر تبدیل نماید. این رویکرد کاملاً با روندهای جهانی به سمت حرفه‌هایی که به طور فزاینده‌ای بر شایستگی‌های قابل اثبات و عملکرد واقعی تأکید دارند، همسو است. برنامه‌های توسعه حرفه‌ای مستمر سنتی در بسیاری از کشورها اغلب بر اساس تعداد ساعات یا امتیازات اعتباری کسب‌شده ارزیابی می‌شوند، که این امر لزوماً یادگیری واقعی یا کسب شایستگی عملی را تضمین نمی‌کند. حال تصور کنید اگر ایران یک پلتفرم ملی مدیریت دانش قوی برای آموزش دامپزشکی و توسعه حرفه‌ای مستمر ایجاد کند، دامپزشکان در سراسر کشور به منابع لازم برای یادگیری مستمر و به‌روزرسانی دانش و مهارت‌های خود دسترسی خواهند داشت. اگر تکمیل موفقیت‌آمیز ماژول‌های یادگیری خاص یا کسب مهارت‌های تعریف‌شده بتواند با صدور یک ریزاعتبارنامه دیجیتال امن و قابل تأیید به رسمیت شناخته شود، این امر مدرک ملموس و قابل استنادی از توسعه حرفه‌ای مداوم و کسب شایستگی ارائه می‌دهد. این رویکرد، تمرکز را از صرفاً «حضور» در فعالیت‌های توسعه حرفه‌ای مستمر به «اثبات» شایستگی و توانمندی تغییر می‌دهد.

د. عملیاتی کردن به اشتراک‌گذاری و کاربرد مؤثر دانش در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران

اجرای موفقیت‌آمیز ابتکارات جامع مدیریت دانش در محیط‌های پیچیده دانشگاهی مانند مؤسسات آموزش دامپزشکی، به طور معمول با موانع و چالش‌های قابل توجهی مواجه می‌شود. این موانع را می‌توان به چند دسته اصلی تقسیم کرد: «موانع فرهنگی» مانند مقاومت در برابر به اشتراک‌گذاری دانش، وجود سیلوهای رشته‌ای، و فقدان درک صحیح از ارزش مدیریت دانش؛ «کمبودهای مربوط به رهبری و استراتژی» مانند فقدان یک چشم‌انداز روشن و مشترک؛ «چالش‌های فناورانه» شامل هزینه‌های تهیه، پیاده‌سازی و نگهداری سیستم‌های اطلاعاتی؛ «مشکلات فرآیندی»، به ویژه در زمینه شناسایی، کسب، مدون‌سازی و انتقال دانش ضمنی؛ «عوامل انسانی» مانند وجود شکاف‌های مهارتی یا کمبود انگیزه؛ و نهایتاً، تضمین «امنیت داده‌ها، حفظ حریم خصوصی افراد، و استفاده اخلاقی از اطلاعات».

برای کاهش این موانع و هموار ساختن مسیر پیاده‌سازی موفق مدیریت دانش در زمینه خاص ایران، اتخاذ یک رویکرد چندوجهی و جامع ضروری است. این رویکرد باید شامل «تعهد و حمایت قوی و مستمر رهبری»، اجرای «ابتکارات هدفمند برای تغییر فرهنگ سازمانی»، تدوین یک «استراتژی روشن و مدون برای مدیریت دانش»، «سرمایه‌گذاری استراتژیک در فناوری‌های مناسب و آموزش‌های لازم»، «تمرکز ویژه بر تسهیل به اشتراک‌گذاری دانش ضمنی»، «مشارکت گسترده و فعال تمامی ذینفعان»، و استفاده هوشمندانه از «پروژه‌های آزمایشی» باشد. اهمیت غلبه بر این موانع در زمینه خاص ایران و نقش محوری تعهد رهبری و ایجاد فرهنگ حمایتی باید مجدداً مورد تأکید قرار گیرد.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این بخش می‌تواند شامل «تأمین تعهد صریح و حمایت آشکار و عملی از سوی رؤسای دانشکده‌ها، مدیران دانشگاه‌ها و مقامات مسئول در وزارتخانه‌های مربوطه» برای تمامی ابتکارات مرتبط با مدیریت و به اشتراک‌گذاری دانش باشد. «اجرای پروژه‌های آزمایشی مدیریت دانش» در بخش‌ها، گروه‌های آموزشی یا دانشکده‌های پیشرو و پذیرا، به منظور نمایش مزایای ملموس و شناسایی چالش‌های عملیاتی در مقیاس کوچک، نیز بسیار راهگشاست. «توسعه و اجرای راهبردهای ارتباطی روشن و مؤثر» برای توضیح دقیق «چه، چرا، و چگونه» ابتکارات مدیریت دانش به تمامی اعضای هیئت علمی، کارکنان و دانشجویان، به منظور جلب مشارکت و کاهش مقاومت‌ها، ضروری است. در صورت امکان و با در نظر گرفتن ملاحظات فرهنگی و اجرایی، «ادغام مسئولیت‌های مرتبط با مدیریت دانش» در شرح وظایف رسمی و همچنین در معیارهای ارزیابی عملکرد سالانه اعضای هیئت علمی و کارکنان، می‌تواند به نهادینه‌سازی این فعالیت‌ها کمک کند. و در نهایت، «تجلیل، تقدیر و پاداش‌دهی» به افرادی که در به اشتراک‌گذاری دانش، همکاری‌های علمی و نوآوری‌های مبتنی بر دانش، عملکرد برجسته‌ای از خود نشان می‌دهند، به منظور تقویت رفتارهای مطلوب و ایجاد الگوهای مثبت در سازمان، لازم است.

IV. رکن ۳: پرورش ساختارهای سازمانی انطباقی و همکاری استراتژیک در آموزش دامپزشکی ایران

الف. ایجاد چابکی سازمانی در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران

چابکی سازمانی به یک «قابلیت سازمانی پویا و نهادینه‌شده» اطلاق می‌شود که به مؤسسه امکان می‌دهد تا به طور «پیشگیرانه تغییرات و روندهای محیطی» را شناسایی و درک کند، به طور «مؤثر و کارآمد به چالش‌ها و فرصت‌های نوظهور» پاسخ دهد، و به طور مستمر در فرآیند «یادگیری و بهبود سازمانی» مشارکت نماید. این قابلیت برای مؤسسات آموزش دامپزشکی که در یک چشم‌انداز پیچیده و دائماً در حال تغییر فعالیت می‌کنند – چشم‌اندازی که با پیشرفت‌های علمی سریع، انتظارات اجتماعی در حال تحول، شرایط اقتصادی پرنوسان، و الزامات بهداشت جهانی پیچیده‌ای مانند مفهوم «سلامت واحد» مشخص می‌شود – از اهمیت حیاتی برخوردار است.

عوامل متعددی به عنوان «توانمندسازهای کلیدی» برای پرورش چابکی سازمانی در سازمان‌های پیچیده شناسایی شده‌اند. این توانمندسازها شامل «رهبری بصیر، انطباقی و متعهد به تغییر»، پرورش یک «فرهنگ سازمانی چابک» که انعطاف‌پذیری، آزمایشگری و یادگیری از شکست را ارج می‌نهد، حفظ یک «تمرکز قوی بر محیط خارجی» و نیازهای ذینفعان از طریق پایش مستمر محیطی، برخورداری از «انطباق‌پذیری ذاتی در ساختارها و رویه‌های سازمانی»، داشتن «ظرفیت بالا برای همکاری مؤثر داخلی و خارجی»، «توانمندسازی افراد و تیم‌ها» در سطوح مختلف سازمان و تفویض اختیار مناسب به آنها، استقرار «مکانیسم‌های یادگیری سازمانی قوی» که به طور تنگاتنگی با سیستم‌های کارآمد مدیریت دانش مرتبط هستند، اعمال «انعطاف‌پذیری در تخصیص منابع» برای پاسخگویی سریع به نیازهای متغیر، «بهره‌برداری استراتژیک از فناوری» به عنوان یک اهرم کلیدی برای چابکی، و اجرای «ابتکارات آموزشی و توسعه هدفمند» با تمرکز بر ایجاد و تقویت شایستگی‌های مرتبط با چابکی در میان پرسنل است.

در این راستا، ارزیابی دقیق میزان چابکی کنونی مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران امری ضروری است. به عنوان مثال، این مؤسسات با چه سرعتی می‌توانند برنامه‌های درسی خود را با اولویت‌های بهداشتی نوپدید در سطح ملی یا با چالش ظهور بیماری‌های جدید و غیرمنتظره تطبیق دهند؟ آیا فرآیندهای تصمیم‌گیری در این مؤسسات به اندازه کافی پاسخگو، سریع و مبتنی بر شواهد هستند؟

راهکارهای عملیاتی برای ایران در جهت ایجاد و تقویت چابکی سازمانی می‌تواند شامل انجام یک «ارزیابی جامع از وضعیت چابکی سازمانی» در مؤسسات آموزش دامپزشکی کشور باشد. «سرمایه‌گذاری در برنامه‌های توسعه رهبری» با تمرکز ویژه بر مفاهیم و مهارت‌های رهبری انطباقی، مدیریت تغییر، و تفکر استراتژیک چابک برای رؤسای دانشکده‌ها، مدیران گروه‌های آموزشی و سایر مدیران ارشد دانشگاهی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. «پرورش یک فرهنگ سازمانی» که در آن آزمایشگری، نوآوری و یادگیری از شکست‌ها نه تنها تحمل، بلکه تشویق می‌شود، به ایجاد فضایی برای رشد و تطبیق کمک می‌کند. همچنین، «ساده‌سازی و بهینه‌سازی فرآیندهای اداری و تصمیم‌گیری» به منظور کاهش بوروکراسی‌های غیرضروری، افزایش شفافیت و بهبود سرعت و کیفیت پاسخگویی به نیازها، از دیگر اقدامات کلیدی است.

باید توجه داشت که چابکی سازمانی صرفاً به معنای سرعت عمل نیست؛ بلکه بیشتر به «تاب‌آوری» یعنی توانایی مقاومت در برابر شوک‌ها و بازگشت سریع به عملکرد عادی، و «ارتباط» یعنی حفظ همسویی با نیازهای متغیر محیطی، مربوط می‌شود. برای نظام آموزش دامپزشکی ایران، توسعه چابکی سازمانی به معنای ساختن مؤسساتی است که نه تنها می‌توانند در برابر بحران‌ها و چالش‌های غیرمنتظره مقاومت کنند، بلکه قادرند به طور مداوم و پیشگیرانه خود را برای خدمت بهتر به نیازهای در حال تحول جامعه، بخش کشاورزی و دامپروری، و نظام بهداشت عمومی کشور تطبیق دهند. ایران با چالش‌های پویای مختلفی از جمله پتانسیل ظهور بیماری‌های مشترک جدید، تغییرات در شیوه‌های کشاورزی و دامپروری، استانداردهای تجارت جهانی در حال تحول برای محصولات دامی، و نوسانات اقتصادی مواجه است. یک سیستم آموزش دامپزشکی که سفت و سخت، کند در ایجاد تغییر، و منفعل در برابر تحولات محیطی باشد، نمی‌تواند به طور مؤثر فارغ‌التحصیلانی را تربیت کند که برای فعالیت موفق در چنین محیط پویایی آماده باشند. بنابراین، پرورش ابعاد مختلف چابکی سازمانی در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران – به عنوان مثال، با ایجاد مکانیسم‌هایی برای به‌روزرسانی سریع و مبتنی بر شواهد برنامه‌های درسی یا با افزایش توانایی برای تخصیص مجدد و انعطاف‌پذیر منابع آموزشی و پژوهشی – کل سیستم آموزش دامپزشکی کشور را قوی‌تر، پاسخگوتر و در نهایت، قادرتر به کمک به تاب‌آوری و توسعه ملی خواهد ساخت.

ب. توسعه مدل‌های حاکمیتی انعطاف‌پذیر، پاسخگو و مشارکتی برای مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران

ساختارهای حاکمیتی سنتی که در بسیاری از مؤسسات دانشگاهی رایج هستند، اغلب با ویژگی‌هایی چون سلسله مراتب طولانی، بوروکراسی پیچیده، و کندی در فرآیندهای تصمیم‌گیری مشخص می‌شوند. چنین ساختارهایی مانع قابل توجهی برای دستیابی به سطح مطلوبی از چابکی سازمانی ایجاد می‌کنند. برای افزایش پاسخگویی، انطباق‌پذیری و نوآوری، مؤسسات آموزش دامپزشکی در ایران باید به طور جدی به بررسی، تطبیق و پیاده‌سازی مدل‌های حاکمیتی انعطاف‌پذیرتر و مشارکتی‌تر بیندیشند.

یکی از این مدل‌ها، «حاکمیت مشترک» است که بر مشارکت معنادار و فعال گروه‌های مختلف ذینفعان در فرآیندهای تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری تأکید دارد. عناصر کلیدی برای اثربخشی حاکمیت مشترک شامل ایجاد یک هدف سازمانی روشن و چشم‌انداز مشترک، تعریف شفاف نقش‌ها و مسئولیت‌ها، توسعه پروتکل‌های ارتباطی شفاف، استفاده از رویکردهای مبتنی بر اجماع‌سازی و ایجاد فرآیندهای روشن برای حل و فصل اختلافات است.

با این حال، برای دستیابی به سطح بالاتری از چابکی، ممکن است نیاز باشد که از مدل‌های سنتی حاکمیت مشترک نیز فراتر رفته و به سمت چارچوب‌های «حاکمیت انطباقی» یا «حاکمیت چابک» حرکت کنیم. این مدل‌ها به طور خاص برای مدیریت عدم قطعیت، ترویج یادگیری مستمر از تجربیات عملی، تسهیل پاسخ‌های سریع و مؤثر به شرایط متغیر محیطی، و توانمندسازی تصمیم‌گیری در سطوحی که به عملیات و اجرای واقعی نزدیک‌تر هستند، طراحی شده‌اند. اصول بنیادین حاکمیت انطباقی شامل عدم تمرکز استراتژیک، مشارکت فعال ذینفعان، فرآیندهای تصمیم‌گیری تکرارشونده و مبتنی بر بازخورد، توانمندسازی از طریق دسترسی به داده‌ها و اطلاعات، بازمهندسی فرآیندها، و نظارت و تنظیم مستمر استراتژی‌ها و اقدامات است. موفقیت در پیاده‌سازی چنین مدل‌هایی به شدت به ایجاد اعتماد متقابل و شفافیت در میان تمامی مشارکت‌کنندگان، تضمین دسترسی عادلانه به اطلاعات مرتبط، و حفظ وضوح و شفافیت در مورد نقش‌ها و مسئولیت‌ها بستگی دارد. علاوه بر این، باید توجه داشت که انطباق‌پذیری واقعی یک سازمان صرفاً به ساختارهای منعطف آن وابسته نیست، بلکه به «قابلیت‌های پویای» آن نیز متکی است – یعنی آن دسته از رویه‌ها، فرآیندها و شایستگی‌های سازمانی ریشه‌دار و نهادینه‌شده که به مؤسسه امکان می‌دهند به طور مؤثر تغییرات و روندهای محیطی را «درک» کنند، فرصت‌های جدید را «تصاحب» نمایند، و ساختارها، فرآیندها و شایستگی‌های موجود خود را «متحول» سازند.

تحلیل دقیق ساختارهای حاکمیتی کنونی در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران، از جمله بررسی میزان تمرکز یا مشارکتی بودن آنها، و ارزیابی پیامدهای این ساختارها بر میزان انطباق‌پذیری، نوآوری و پاسخگویی به نیازهای متغیر، امری ضروری است.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این زمینه می‌تواند شامل «بازنگری و اصلاح ساختارهای حاکمیتی» مؤسسات آموزش دامپزشکی با هدف افزایش مشارکت معنادار اعضای هیئت علمی، دانشجویان و سایر ذینفعان کلیدی در فرآیندهای تصمیم‌گیری مرتبط باشد. «آزمایش و پیاده‌سازی کارگروه‌ها یا تیم‌های کاری چابک» برای رسیدگی به چالش‌ها، فرصت‌ها یا پروژه‌های خاص، با تفویض اختیارات و قدرت تصمیم‌گیری روشن و متناسب به آنها، نیز می‌تواند به افزایش سرعت و اثربخشی در پاسخ به مسائل نوظهور کمک کند. «ترویج فرهنگ شفافیت» در تمامی فرآیندهای تصمیم‌گیری سازمانی و همچنین در نحوه تخصیص منابع، به ایجاد اعتماد و افزایش مشارکت کمک خواهد کرد. همچنین، «سرمایه‌گذاری در توسعه قابلیت‌های پویای سازمانی» از طریق برنامه‌های آموزش رهبری، بهبود سیستم‌های پایش محیطی، و ایجاد فرآیندهایی برای بسیج سریع و انعطاف‌پذیر منابع در مواقع لزوم، از دیگر اقدامات کلیدی است.

باید توجه داشت که حرکت به سمت مدل‌های حاکمیتی «مشارکتی» یا «انطباقی»تر در ایران، به طور بالقوه می‌تواند ساختارهای سلسله مراتبی سنتی و پویایی‌های قدرت موجود را به چالش بکشد. موفقیت در این مسیر، به میزان قابل توجهی به تمایل و اراده رهبران فعلی برای واگذاری بخشی از اختیارات، پذیرش دیدگاه‌های متفاوت، و توانمندسازی واقعی مشارکت‌کنندگان در سطوح مختلف بستگی خواهد داشت. این یک تغییر فرهنگی و سیاسی قابل توجه است و صرفاً با تغییر ساختارها و آیین‌نامه‌ها محقق نخواهد شد. بسیاری از نظام‌های دانشگاهی، از جمله احتمالاً در ایران، دارای سلسله مراتب تثبیت‌شده و مسیرهای تصمیم‌گیری متمرکز هستند. معرفی حاکمیت مشترک یا انطباقی به این معناست که تصمیماتی که پیش از این ممکن بود توسط تعداد معدودی از افراد در سطوح بالای مدیریتی اتخاذ شود، اکنون نیازمند مشارکت و همفکری طیف وسیع‌تری از ذینفعان بوده یا حتی به سطوح پایین‌تر سازمان تفویض گردد. این تغییر می‌تواند از سوی افرادی که به سیستم سنتی و میزان نفوذ خود در آن عادت کرده‌اند، به عنوان از دست دادن کنترل یا کاهش نفوذ تلقی شده و منجر به مقاومت گردد. بنابراین، پیاده‌سازی اصلاحات در نظام حاکمیتی در ایران، نه تنها نیازمند طراحی دقیق ساختارهای جدید است، بلکه مستلزم اجرای یک برنامه مدیریت تغییر هوشمندانه و دقیق، برقراری ارتباطات شفاف و مستمر در مورد مزایای این تغییرات، و مهمتر از همه، کسب تأیید و حمایت قاطع از بالاترین سطوح مدیریتی و سیاسی برای هدایت این فرآیند است.

ج. تقویت همکاری ملی و بین‌المللی عادلانه برای آموزش دامپزشکی ایران (با تأکید بر سلامت واحد و مشارکت‌های منطقه‌ای)

ماهیت جهانی بسیاری از چالش‌هایی که آموزش دامپزشکی با آنها روبروست ایجاب می‌کند که همکاری‌های بین‌المللی قوی و تقویت‌شده به عنوان یک ضرورت استراتژیک در دستور کار قرار گیرد. مدل‌های تعامل و همکاری جهانی در حوزه آموزش دامپزشکی متنوع هستند و می‌توانند شامل برنامه‌های تبادل اعضای هیئت علمی و دانشجو، ارائه دوره‌ها و برنامه‌های تحصیلی مشترک، اجرای پروژه‌های پژوهشی مشترک (به ویژه در چارچوب مفهوم «سلامت واحد»)، تشکیل کنسرسیوم‌ها و شبکه‌های چندجانبه، و بهره‌گیری از پلتفرم‌های جهانی برای به اشتراک‌گذاری منابع آموزشی باز باشند.

دستیابی به «برابری و عدالت» در مشارکت‌های بین‌المللی، به ویژه در همکاری‌های میان کشورهای شمال و جنوب، برای اجتناب از تکرار الگوهای تاریخی عدم تعادل قدرت، جلوگیری از استخراج یک‌طرفه دانش یا منابع، و اطمینان از منافع متقابل، از اهمیت حیاتی برخوردار است. این امر مستلزم رویکردهایی نظیر طراحی مشترک پروژه‌ها بر اساس نیازهای واقعی و اولویت‌های محلی کشور میزبان، ایجاد نظام مربیگری مشترک و دوطرفه، توسعه مشترک منابع و ظرفیت‌ها، تقسیم شفاف و عادلانه منافع حاصل از همکاری، و ایجاد روابط بلندمدت، پایدار و مبتنی بر اعتماد متقابل است. در این میان، پرورش «فروتنی فرهنگی» – که به معنای تعهد مادام‌العمر به خودارزیابی، شناخت و اصلاح عدم تعادل‌های قدرت، و برقراری مشارکت محترمانه و همدلانه با افراد و جوامع دارای فرهنگ‌ها و دیدگاه‌های متفاوت است – برای ایجاد و حفظ همکاری‌های مؤثر و اخلاقی، یک اصل اساسی به شمار می‌رود.

مفهوم «آموزش بین‌حرفه‌ای» و همچنین مفاهیم مرتبط با «سلامت واحد»، می‌توانند به عنوان یک کانون موضوعی قدرتمند و جذاب برای توسعه همکاری‌های بین‌المللی و بین‌رشته‌ای عمل نمایند. با این حال، باید توجه داشت که اجرای موفق آموزش بین‌حرفه‌ای نه تنها نیازمند برنامه‌ریزی دقیق لجستیک و ساختارهای آموزشی مناسب است، بلکه مستلزم پرداختن به «موانع روانی و سلسله مراتبی» بالقوه در میان اعضای تیم‌های بین‌حرفه‌ای می‌باشد. این موانع می‌توانند همکاری مؤثر را مختل کرده و باید به طور صریح از طریق آموزش‌های هدفمند، تمرین‌های گروهی و تسهیلگری ماهرانه مورد هدف قرار گیرند.

در زمینه ایران، ارزیابی دقیق وضعیت فعلی همکاری‌های بین‌المللی مؤسسات آموزش دامپزشکی، شناسایی نقاط قوت و ضعف موجود، و همچنین اولویت‌بندی فرصت‌های بالقوه برای «همکاری‌های منطقه‌ای» و «مشارکت‌های جنوب-جنوب»، با توجه به شرایط و ملاحظات ژئوپلیتیکی خاص ایران، از اهمیت بالایی برخوردار است. تأکید بر توسعه همکاری‌هایی که بر مسائل مرتبط با «سلامت واحد» و دارای منافع متقابل تمرکز دارند نیز باید در دستور کار قرار گیرد.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این حوزه می‌تواند شامل تدوین یک «استراتژی ملی برای بین‌المللی‌سازی آموزش دامپزشکی» در ایران باشد که با تمرکز بر ایجاد مشارکت‌های عادلانه، به دنبال ایجاد و تقویت ظرفیت‌های محلی و پاسخگویی به اولویت‌های ملی کشور باشد. «تسهیل مشارکت فعال مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران در شبکه‌های منطقه‌ای سلامت واحد» و همچنین در کنسرسیوم‌ها و پروژه‌های پژوهشی مشترک با کشورهای همسایه و منطقه، می‌تواند به تبادل دانش و تجربیات و حل مشکلات مشترک کمک کند. «ترویج برنامه‌های تبادل مجازی» و همچنین ابتکارات «یادگیری بین‌المللی آنلاین مشارکتی» می‌تواند به گسترش دسترسی به دیدگاه‌های جهانی و تجربیات بین‌فرهنگی برای طیف وسیع‌تری از دانشجویان و اعضای هیئت علمی کمک کند. «ارائه آموزش‌های منظم در زمینه شایستگی بین‌فرهنگی و فروتنی فرهنگی» برای تمامی اعضای هیئت علمی و دانشجویانی که در فعالیت‌های بین‌المللی مشارکت می‌کنند، ضروری است. در کنار اینها، «تقویت همکاری‌های ملی و بین‌دانشگاهی در داخل ایران» برای به اشتراک‌گذاری منابع کمیاب، تبادل تخصص و تجربیات موفق، و اجرای مشترک بهترین شیوه‌های آموزشی و پژوهشی نیز نباید نادیده گرفته شود. نهایتاً، «توسعه و اجرای برنامه‌های آموزش بین‌حرفه‌ای قوی و ساختاریافته» در تمامی مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران، با مشارکت فعال دانشکده‌های پزشکی، بهداشت عمومی، علوم محیطی و سایر رشته‌های مرتبط، به تربیت فارغ‌التحصیلانی که برای همکاری مؤثر در تیم‌های سلامت واحد آماده‌تر هستند، کمک شایانی خواهد کرد.

باید تأکید کرد که اگرچه «همکاری جهانی» به طور کلی مورد تشویق است، اما برای ایران، اتخاذ یک «تمرکز استراتژیک بر همکاری‌های منطقه‌ای» می‌تواند به طور خاص تأثیرگذار، عملیاتی و امکان‌پذیر باشد. این رویکرد از مزایای نزدیکی جغرافیایی، تشابهات اقلیمی و سیستم‌های اکولوژیکی و کشاورزی مشترک بهره می‌برد و می‌تواند به تقویت خوداتکایی جمعی در منطقه برای رسیدگی به مسائل حیاتی بهداشت حیوانات و سلامت عمومی منجر شود. واقعیت‌های ژئوپلیتیکی می‌توانند بر سهولت و ماهیت مشارکت‌های بین‌المللی تأثیرگذار باشند. ایران با چندین کشور که با چالش‌های دامپزشکی مشابهی دست و پنجه نرم می‌کنند، دارای مرزهای مشترک و یا مناطق اکولوژیکی همسان است. همکاری‌های منطقه‌ای در زمینه‌هایی مانند ایجاد برنامه‌های نظارت و مراقبت مشترک برای بیماری‌های دامی، تدوین و اجرای راهبردهای کنترل هماهنگ برای بیماری‌های فرامرزی، یا طراحی و ارائه ابتکارات آموزشی و پژوهشی مشترک برای دامپزشکان و متخصصان منطقه، مزایای مستقیم و ملموسی هم برای ایران و هم برای کشورهای همسایه به همراه خواهد داشت. این رویکرد نه تنها با مفهوم و الزامات «سلامت واحد» کاملاً همسو است، بلکه می‌تواند به ایجاد و تقویت تخصص و همبستگی منطقه‌ای کمک کرده و به طور بالقوه، پایدارتر و از نظر سیاسی و اجرایی، ساده‌تر از برخی همکاری‌های گسترده‌تر شمال-جنوب باشد.

د. هدایت اعتباربخشی و تضمین کیفیت در تحول آموزش دامپزشکی ایران

نهادهای اعتباربخشی، چه در سطح ملی و چه در سطح بین‌المللی، نقش بسیار مهم و تأثیرگذاری در شکل‌دهی به برنامه‌های درسی، تخصیص منابع، ساختارهای حاکمیتی، و به طور کلی، کیفیت و استانداردهای مؤسسات آموزش دامپزشکی ایفا می‌کنند. این نهادها می‌توانند به عنوان «کاتالیزور و تسهیل‌کننده» نوآوری و انطباق با نیازهای روز عمل کنند، یا برعکس، در صورت اتخاذ رویکردهای بیش از حد سنتی و انعطاف‌ناپذیر، به عنوان «محدودکننده و مانع» تغییرات مثبت ظاهر شوند. همواره یک «تنش ذاتی» می‌تواند بین نیاز به «استانداردسازی» و ضرورت «انعطاف‌پذیری» وجود داشته باشد. از این رو، «تعامل فعال، مستمر و سازنده» با نهادها و استانداردهای اعتباربخشی در طول تمامی مراحل فرآیند تحول آموزش دامپزشکی، امری حیاتی و اجتناب‌ناپذیر است.

در گام نخست، «شناسایی دقیق نهادهای کلیدی مسئول اعتباربخشی و تضمین کیفیت» برنامه‌های آموزش دامپزشکی در ایران و «تحلیل عمیق استانداردهای فعلی» آنها برای درک اینکه این استانداردها چگونه از تحولات و نوآوری‌های پیشنهادی در این چارچوب «حمایت» می‌کنند یا برعکس، «ممانعت» به عمل می‌آورند، یک اقدام اساسی و ضروری است.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این زمینه می‌تواند شامل «ایجاد یک گفتگوی مستمر و ساختارمند» بین رهبران و مجریان برنامه‌های اصلاحات در آموزش دامپزشکی و مسئولان و کارشناسان نهادهای اعتباربخشی در ایران باشد. هدف از این گفتگو باید اطمینان از این باشد که استانداردها و فرآیندهای اعتباربخشی به گونه‌ای تکامل یافته و به‌روز شوند که نه تنها مانعی برای نوآوری و اجرای چارچوب استراتژیک تطبیق‌یافته برای تحول ایجاد نکنند، بلکه به طور فعال از آنها «حمایت کرده و آنها را تشویق نمایند». «حمایت و پیگیری برای تدوین و تصویب استانداردهای اعتباربخشی» که اشکال متنوع پژوهش و فعالیت علمی را به رسمیت بشناسند، از برنامه‌های آموزش مبتنی بر شایستگی و نتایج یادگیری واقعی پشتیبانی کنند، و امکان انعطاف‌پذیری سازمانی و تنوع در رویکردها را برای دستیابی به نتایج آموزشی با کیفیت بالا فراهم آورند، نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. همچنین، «مشارکت دادن نمایندگان نهادهای اعتباربخشی در بحث‌ها و برنامه‌ریزی‌های مربوط به اجرای پروژه‌های آزمایشی» و ابتکارات جدید آموزشی از همان مراحل اولیه، می‌تواند به اطمینان از همسویی و هماهنگی، جلوگیری از اتلاف منابع، و تسهیل فرآیند اعتباربخشی نهایی کمک کند.

باید به صراحت اذعان داشت که موضع و رویکرد نهادهای اعتباربخشی در ایران، یک «عامل حیاتی و تعیین‌کننده» در موفقیت یا شکست نهایی برنامه‌های تحول در آموزش دامپزشکی خواهد بود. اگر استانداردهای اعتباربخشی همچنان سفت و سخت، انعطاف‌ناپذیر، و بیش از حد متمرکز بر معیارهای سنتی و شکلی باقی بمانند، این استانداردها می‌توانند به طور فعال مانع نوآوری، خلاقیت و پاسخگویی به نیازهای متغیر شوند. برعکس، اگر نهادهای اعتباربخشی خود را به عنوان «شریک و همراه» در فرآیند اصلاحات ببینند و به سمت پذیرش نتایج یادگیری مبتنی بر شایستگی، ارزیابی عملکرد واقعی، و مسیرهای انعطاف‌پذیر و متنوع برای دستیابی به کیفیت حرکت کنند، می‌توانند به «محرک‌های قدرتمند تغییر و بهبود مستمر» تبدیل شوند. مؤسسات آموزش دامپزشکی در ایران، همانند سایر نقاط جهان، برای اطمینان از مشروعیت، کیفیت و به رسمیت شناخته شدن برنامه‌ها و فارغ‌التحصیلان خود در سطح ملی و بین‌المللی، به شدت به رعایت استانداردها و کسب تأییدیه از نهادهای اعتباربخشی ذی‌صلاح سوق داده می‌شوند. به عنوان مثال، اگر یک دانشکده دامپزشکی در ایران بخواهد مسیرهای شغلی نوآورانه‌ای مانند «مربی بالینی متخصص» را برای اعضای هیئت علمی خود ایجاد و پیاده‌سازی کند، اما استانداردهای اعتباربخشی برای تعریف صلاحیت‌های اعضای هیئت علمی همچنان به شدت به نفع داشتن مدرک دکترای پژوهش‌محور سنتی و تعداد معینی از انتشارات در مجلات خاص باشد، این امر یک مانع جدی برای موفقیت مسیر جدید ایجاد خواهد کرد. به طور مشابه، اگر فرآیندهای اعتباربخشی، مؤسسات را ملزم به رعایت دقیق ساعات و محتوای درسی از پیش تعیین‌شده کنند، این امر می‌تواند چابکی لازم برای تطبیق سریع برنامه‌های درسی با نیازهای نوظهور را محدود سازد. بنابراین، تعامل فعال با نهادهای اعتباربخشی ایران برای نوسازی استانداردها به موازات تلاش‌های تحول آموزش دامپزشکی نه تنها توصیه می‌شود، بلکه برای ایجاد یک محیط توانمندساز برای اصلاحات ضروری است.

V. رکن ۴: امکان‌پذیر ساختن یکپارچه‌سازی استراتژیک و اخلاقی فناوری در آموزش دامپزشکی ایران

الف. فناوری به عنوان کاتالیزور استراتژیک برای نوسازی آموزش دامپزشکی ایران

ادغام فناوری در مؤسسات آموزش دامپزشکی باید فراتر از نقش متعارف آن به عنوان مجموعه‌ای از وسایل کمک آموزشی پراکنده یا تسهیلات اداری نگریسته شود و به عنوان یک ضرورت استراتژیک تلقی گردد که به دقت برنامه‌ریزی شده و عمداً با اهداف کلی سازمانی، فلسفه‌های آموزشی، و اهداف خاص بیان شده در سه رکن دیگر این چارچوب همسو شده است. حرکت از استفاده موردی از ابزارها به سمت یک رویکرد جامع که در آن فناوری به عنوان یک کاتالیزور برای تحول سیستمی عمل می‌کند، ضروری است. کاربردهای استراتژیک فناوری بسیار فراتر از کلاس درس گسترش می‌یابد و شامل ساده‌سازی گردش کارهای پیچیده اداری، تقویت زیرساخت‌های ارتباطی و همکاری داخلی و خارجی، بهبود دسترسی به موقع به داده‌های حیاتی برای تصمیم‌گیری، و زیربنای انعطاف‌پذیری عملیاتی، از جمله پشتیبانی از روش‌های کار یا یادگیری از راه دور است.

تحقق این پتانسیل استراتژیک نیازمند برنامه‌ریزی جامع سازمانی است که به پیش‌نیازهای حیاتی از جمله سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های فناورانه قوی و مقیاس‌پذیر، تعهد پایدار به توسعه حرفه‌ای مرتبط برای اعضای هیئت علمی و کارکنان جهت تضمین استفاده مؤثر، همکاری راهبردی با فروشندگان فناوری، پرورش فرهنگ سازمانی که آزمایشگری و نوآوری در استفاده از فناوری را تشویق کند، و یکپارچه‌سازی دقیق برنامه‌ریزی فناوری با فرآیندهای گسترده‌تر برنامه‌ریزی استراتژیک و چابک مؤسسه، رسیدگی کند. وضعیت فعلی زیرساخت و بهره‌برداری از فناوری در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران باید ارزیابی شود تا مشخص گردد آیا استفاده از فناوری به صورت استراتژیک برنامه‌ریزی شده است یا بیشتر ماهیتی واکنشی دارد.

راهکارهای عملیاتی برای ایران شامل توسعه یک برنامه استراتژیک ملی برای یکپارچه‌سازی فناوری در آموزش دامپزشکی ایران، همسو با چارچوب کلی تحول و سیاست‌های ملی فناوری اطلاعات و ارتباطات است. اولویت‌بندی سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های بنیادی مانند اینترنت قابل اعتماد، شبکه‌های سازمانی، و سخت‌افزار و نرم‌افزار پایه در صورت نیاز، و همچنین پرورش فرهنگ سواد دیجیتال و نوآوری در بین اعضای هیئت علمی و دانشجویان از طریق آموزش و پشتیبانی هدفمند، از دیگر اقدامات کلیدی است. نگاه به فناوری به عنوان «کاتالیزور استراتژیک» به معنای فراتر رفتن از صرفاً تهیه ابزارهای جدید است؛ برای ایران، این به معنای تفکر در مورد چگونگی بهبود اساسی کارایی، دسترسی، و کیفیت در آموزش دامپزشکی توسط فناوری است. به عنوان مثال، یک سیستم مدیریت یادگیری (LMS) ملی آموزش دامپزشکی می‌تواند میزبان منابع آموزشی باز باشد، توسعه هیئت علمی را تسهیل کند، از یادگیری از راه دور برای توسعه حرفه‌ای مستمر دامپزشکان روستایی پشتیبانی کند، و امکان جمع‌آوری داده‌ها را برای آموزش مبتنی بر شایستگی فراهم کند. در ایران، صرفاً تهیه لپ‌تاپ یا تخته‌های هوشمند بدون برنامه کافی نیست. یک رویکرد استراتژیک شامل شناسایی چالش‌های کلیدی در آموزش دامپزشکی ایران و سپس انتخاب و اجرای فناوری‌ها به طور خاص برای رسیدگی به این چالش‌ها خواهد بود. به عنوان مثال، به جای اینکه هر مؤسسه آموزش دامپزشکی نرم‌افزار شبیه‌سازی متفاوتی خریداری کند، یک استراتژی ملی ممکن است نیازهای اصلی شبیه‌سازی را شناسایی کرده و در مورد مجوزهای انبوه مذاکره کند یا مراکز شبیه‌سازی ملی مشترک ایجاد کند و استفاده از منابع و تأثیر را به حداکثر برساند. این نیازمند هماهنگی و چشم‌انداز مرکزی است.

ب. بهره‌گیری از هوش مصنوعی و تحلیل داده‌ها: فرصت‌ها، الزامات اخلاقی، و کاربردهای عملی در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران

هوش مصنوعی و روش‌های پیشرفته تحلیل داده‌ها پتانسیل قابل توجهی برای ارتقای تصمیم‌گیری آگاهانه از شواهد در جنبه‌های مختلف مدیریت و عملیات مؤسسات آموزش دامپزشکی، از جمله در پذیرش دانشجو، پیش‌بینی موفقیت تحصیلی، بهینه‌سازی برنامه درسی، و تخصیص منابع، ارائه می‌دهند. با این حال، پیاده‌سازی این ابزارها باید کاملاً با اصول تثبیت‌شده نظریه آموزشی و علوم یادگیری همسو باشد و تضمین کند که داده‌ها در درجه اول برای درک و بهینه‌سازی یادگیری استفاده می‌شوند، نه صرفاً برای اندازه‌گیری یا پیش‌بینی.

ایجاد چارچوب‌های حاکمیت داده قوی که به طور خاص به مسائل دامپزشکی، مانند حریم خصوصی و استفاده ثانویه مناسب از داده‌های حساس سلامت حیوانات از بیمارستان‌های آموزشی مورد استفاده در تحلیل‌های یادگیری، می‌پردازد، ضروری است. کاهش خطر ذاتی سوگیری الگوریتمی نیازمند اعتبارسنجی فنی دقیق و بررسی انتقادی چگونگی تداوم یا تشدید نابرابری‌های موجود توسط مدل‌های پیش‌بینی‌کننده در حوزه‌های پرخطر مانند پذیرش یا ارزیابی عملکرد است. تقویت سواد داده در میان همه ذینفعان، ایجاد مکانیسم‌های نظارت اخلاقی مستقل و شفاف، و حفظ فعالانه اعتماد از طریق همسوسازی پذیرش فناوری با ارزش‌های اخلاقی اصلی، از دیگر الزامات اساسی است. آمادگی مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران برای هوش مصنوعی و تحلیل داده‌ها، شناسایی داده‌های جمع‌آوری‌شده فعلی، کاربردهای بالقوه با دسترسی آسان، و نگرانی‌های کلیدی اخلاقی و حریم خصوصی در زمینه ایران، باید مورد بررسی قرار گیرد.

راهکارهای عملیاتی برای ایران شامل شروع با پروژه‌های آزمایشی برای هوش مصنوعی و تحلیل داده‌ها در زمینه‌های با ریسک کمتر، مانند تحلیل الگوهای استفاده از کتابخانه برای بهینه‌سازی تهیه منابع، یا متن‌کاوی بازخورد دانشجویان در مورد دوره‌ها برای بهبود کیفیت، با تضمین گمنامی است. توسعه دستورالعمل‌های ملی برای استفاده اخلاقی از هوش مصنوعی و داده‌های دانشجویی در آموزش دامپزشکی ایران، با در نظر گرفتن قوانین حریم خصوصی محلی و حساسیت‌های فرهنگی، نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. سرمایه‌گذاری در آموزش برای اعضای هیئت علمی و کارکنان در مورد سواد داده و تفسیر تحلیل‌های یادگیری، و همچنین تضمین نظارت انسانی در تمام تصمیم‌گیری‌های با کمک هوش مصنوعی، به ویژه در زمینه‌های پرخطر مانند پذیرش یا پیشرفت دانشجو، از دیگر اقدامات ضروری است. استفاده موفق و اخلاقی از هوش مصنوعی و تحلیل داده‌ها در آموزش دامپزشکی ایران به شدت به ایجاد «چارچوب‌های حاکمیت داده قوی» و «تقویت سواد داده» وابسته است. بدون قوانین روشن در مورد جمع‌آوری، ذخیره‌سازی، دسترسی، و حریم خصوصی داده‌ها، و بدون اینکه کاربران نحوه تفسیر صحیح و اخلاقی داده‌ها را درک کنند، این ابزارهای قدرتمند می‌توانند مورد سوءاستفاده قرار گیرند، منجر به تصمیمات مغرضانه شوند، یا اعتماد را از بین ببرند. به عنوان مثال، اگر داده‌های مورد استفاده برای شناسایی دانشجویان در معرض خطر ناقص یا مغرضانه باشند، پیش‌بینی‌ها نیز مغرضانه خواهند بود و ممکن است منجر به برچسب‌گذاری یا مداخلات ناعادلانه شوند. بنابراین، قبل از پذیرش گسترده هوش مصنوعی و تحلیل‌ها در ایران، کار اساسی قابل توجهی در ایجاد دستورالعمل‌های اخلاقی روشن، پروتکل‌های مدیریت داده، و برنامه‌های آموزشی مورد نیاز است.

ج. یکپارچه‌سازی فناوری در سراسر ارکان: حمایت از مدیریت دانش، توسعه هیئت علمی، و چابکی در ایران

یک اصل اساسی این رکن چهارم، اذعان به این نکته است که فناوری، شامل هوش مصنوعی و تحلیل داده‌ها، زمانی بیشترین تأثیر را دارد که به صورت مجزا در نظر گرفته نشود، بلکه به عنوان یک توانمندساز و یکپارچه‌ساز صریح تلقی گردد که به طور فعال از اهداف سه رکن استراتژیک دیگر حمایت کرده و آنها را تقویت می‌کند. پتانسیل هم‌افزایی چارچوب کلی زمانی به حداکثر می‌رسد که فناوری به طور استراتژیک برای تقویت مدیریت استعداد، تسهیل همکاری در دانش، و پشتیبانی از چابکی سازمانی به کار گرفته شود. نمونه‌های مشخصی از این یکپارچه‌سازی فراوان است. در چارچوب رکن دوم (اکوسیستم دانش مشارکتی)، فناوری پلتفرم‌های ضروری را برای مخازن، بحث‌های جوامع عملی، دسترسی به منابع آموزشی باز، و به طور بالقوه ابزارهای هوش مصنوعی برای کشف دانش فراهم می‌کند. سیستم‌های مدیریت یادگیری (LMS) مدرن می‌توانند به مراکز چندوجهی تبدیل شوند که از چندین رکن پشتیبانی می‌کنند. به طور مشابه، فناوری به طور قابل توجهی از رکن اول (مدیریت استعداد جامع) از طریق ارائه انعطاف‌پذیر توسعه هیئت علمی از طریق LMS، پلتفرم‌های ارزیابی تخصصی، تحلیل‌ها برای ردیابی تأثیر (با استفاده اخلاقی)، و ابزارهایی که کار انعطاف‌پذیر را امکان‌پذیر می‌سازند، پشتیبانی می‌کند.

پلتفرم‌های شبیه‌سازی پیشرفته، شامل مانکن‌های با وفاداری بالا، واقعیت مجازی (VR)، یا واقعیت افزوده (AR)، امکان تمرین و ارزیابی یکپارچه مهارت‌های پیچیده (مرتبط با رکن اول) را، اغلب با بازخورد مبتنی بر داده (مرتبط با رکن چهارم)، فراهم می‌کنند. با این حال، در حالی که شواهد نشان می‌دهد VR و AR می‌توانند عملکرد را در محیط شبیه‌سازی شده بهبود بخشند، سؤالات قابل توجهی در مورد انتقال و حفظ این مهارت‌ها به عمل بالینی در دنیای واقعی باقی می‌ماند و پژوهش قوی برای نشان دادن این انتقال قبل از اتکای بیش از حد به این فناوری‌ها حیاتی است. سیستم‌های پورتفولیوی الکترونیکی نمونه دیگری از یکپارچه‌سازی هستند که از مستندسازی شایستگی (مرتبط با رکن دوم) و مسیرهای یادگیری شخصی‌سازی‌شده (مرتبط با ارکان دوم و اول) پشتیبانی می‌کنند. در نهایت، فناوری زیرساخت حیاتی را برای رکن سوم (ساختارهای سازمانی انطباقی و همکاری جهانی) از طریق پلتفرم‌های ارتباطی، ابزارهای مدیریت پروژه، داشبوردهای داده، و محیط‌های همکاری مجازی فراهم می‌کند. به کارگیری استراتژیک فناوری، همسو با اهداف استعداد، دانش و چابکی، امری ضروری است.

راهکارهای عملیاتی برای ایران شامل اولویت‌بندی فناوری‌هایی است که مزایای بین‌رکنی ارائه می‌دهند، مانند یک LMS ملی قوی. توسعه یک مخزن ملی برای OSVERها و سایر منابع مدیریت دانش، قابل دسترس برای همه مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران، نیز پیشنهاد می‌شود. بررسی راه‌حل‌های شبیه‌سازی مقرون‌به‌صرفه، مانند مدل‌های با وفاداری پایین یا شبیه‌سازی‌های مجازی، قبل از سرمایه‌گذاری‌های بزرگ در VR یا AR با وفاداری بالا، و حمایت از پژوهش در مورد انتقال مهارت در زمینه ایران، از دیگر اقدامات مهم است. استفاده از فناوری برای حمایت از جوامع عملی در بین مربیان دامپزشکی ایران نیز می‌تواند به اشتراک‌گذاری دانش و نوآوری کمک کند. به عنوان مثال، استفاده از یک LMS برای ارائه ماژول‌های توسعه هیئت علمی هدفمند در مورد ارزیابی آموزش مبتنی بر شایستگی که خودشان منابع آموزشی باز هستند، و سپس استفاده از LMS برای جمع‌آوری داده‌های شایستگی دانشجو که تعدیلات چابک برنامه درسی را اطلاع‌رسانی می‌کند، نشان می‌دهد که چگونه فناوری می‌تواند چارچوب را به هم پیوند دهد و کل را در زمینه ایران بزرگتر از مجموع اجزای آن کند. هدف بهبود آموزش مهارت‌های بالینی در ایران را در نظر بگیرید. اعضای هیئت علمی به آموزش در روش‌های تدریس بالینی نیاز دارند (رکن اول) که می‌تواند از طریق ماژول‌های آنلاین در یک LMS ملی (رکن چهارم) ارائه شود. این ماژول‌ها می‌توانند به عنوان OSVER (رکن دوم) توسعه یابند و LMS همچنین می‌تواند میزبان مخزنی از ویدئوهای موارد بالینی باشد (رکن دوم). دانشجویان می‌توانند از نرم‌افزار شبیه‌سازی (رکن چهارم) برای تمرین مهارت‌ها استفاده کنند و داده‌های عملکرد آنها ردیابی شود. داده‌های عملکرد دانشجویی تجمیعی از LMS می‌تواند زمینه‌هایی را که برنامه درسی نیاز به تعدیل سریع دارد، برجسته کند (رکن سوم). این استفاده به هم پیوسته از فناوری، تأثیر ابتکارات در هر رکن را تقویت می‌کند.

د. مسیرهای عملیاتی برای پذیرش فناوری، شایستگی دیجیتال، و توسعه زیرساخت در ایران

پذیرش موفقیت‌آمیز فناوری به عنوان یک توانمندساز استراتژیک در مؤسسات آموزش دامپزشکی، مستلزم پرداختن پیشگیرانه به مجموعه‌ای از موانع بالقوه و ملاحظات اخلاقی پیچیده است. چالش‌های مهمی که اغلب با آن‌ها مواجه می‌شویم شامل مقاومت از سوی اعضای هیئت علمی و کارکنان (به دلیل شکاف‌های مهارتی، ترس از تغییر و غیره)، محدودیت‌ها و هزینه‌های زیرساختی، مسائل مربوط به داده‌ها (کیفیت، حریم خصوصی، امنیت، یکپارچه‌سازی)، کمبود تخصص داخلی کافی، نگرانی‌های عمیق اخلاقی (سوگیری، شفافیت، سوءاستفاده از داده‌ها)، و پتانسیل ایجاد یا تشدید شکاف دیجیتال است.

راهبردهای مؤثر کاهش این موانع نیازمند رویکردی سنجیده است، از جمله بیان یک چشم‌انداز روشن، تضمین مشارکت معنادار ذینفعان، ارائه توسعه حرفه‌ای و پشتیبانی فنی گسترده و مستمر – که به صراحت شامل راهبردهایی برای توسعه شایستگی دیجیتال لازم در میان اعضای هیئت علمی و دانشجویان و به طور بالقوه استفاده از مربیگری معکوس باشد – استفاده از پروژه‌های آزمایشی، ایجاد سیاست‌های قوی حاکمیت داده و دستورالعمل‌های اخلاقی روشن برای استفاده از فناوری، انجام سرمایه‌گذاری‌های استراتژیک، و پرداختن فعالانه به نگرانی‌های مربوط به برابری است. شناسایی مهم‌ترین موانع پذیرش فناوری در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران، چگونگی توسعه نظام‌مند شایستگی دیجیتال، و راه‌های رفع شکاف دیجیتال، از اهمیت بالایی برخوردار است.

راهکارهای عملیاتی برای ایران شامل انجام ارزیابی نیازهای ملی برای زیرساخت فناوری آموزش دامپزشکی و شایستگی دیجیتال است. توسعه یک برنامه مرحله‌ای برای ارتقاء زیرساخت، با اولویت‌بندی نیازهای بنیادی، نیز پیشنهاد می‌شود. اجرای برنامه‌های جامع سواد دیجیتال برای اعضای هیئت علمی و دانشجویان در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران، که نه تنها استفاده از ابزار، بلکه ارزیابی انتقادی اطلاعات آنلاین و رفتار اخلاقی دیجیتال را نیز پوشش دهد، از دیگر اقدامات ضروری است. بررسی مدل‌های «آموزش مربیان» و مربیگری معکوس برای ایجاد ظرفیت محلی برای پشتیبانی فناوری و آموزش دیجیتال، و همچنین اطمینان از اینکه برنامه‌های پذیرش فناوری شامل راهبردهایی برای حمایت از دانشجویان و اعضای هیئت علمی در مناطق یا مؤسسات با منابع کمتر برای جلوگیری از تشدید نابرابری‌ها باشد، نیز باید مورد توجه قرار گیرد.

تقویت و یکپارچه‌سازی فناوری‌های نوین آموزشی (بسط و تفصیل)

پیش‌نیاز اساسی برای بهره‌برداری مؤثر از فناوری‌های نوین، وجود زیرساخت فناورانه قوی و ارتقای سطح سواد دیجیتال در میان اعضای هیئت علمی و دانشجویان است. ارزیابی وضعیت فعلی زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات در مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران و تدوین یک برنامه مرحله‌ای برای ارتقای آن ضروری است. این برنامه باید با سیاست‌های ملی فناوری اطلاعات و ارتباطات همسو باشد. تجارب کشورهایی مانند تانزانیا در ارتقای زیرساخت فناوری اطلاعات و ارتباطات دانشکده‌های پزشکی می‌تواند راهنما باشد. برنامه‌های جامع و مستمر برای ارتقای سواد دیجیتال اعضای هیئت علمی و دانشجویان باید طراحی و اجرا شود. این برنامه‌ها باید شامل آموزش کار با نرم‌افزارهای آموزشی، پلتفرم‌های آنلاین، ابزارهای تولید محتوای دیجیتال، و همچنین اصول امنیت سایبری و اخلاق دیجیتال باشد.

سیستم‌های مدیریت یادگیری (LMS) می‌توانند به عنوان هسته مرکزی اکوسیستم یادگیری دیجیتال عمل کنند. یک LMS ملی یا مؤسسه‌ای برای آموزش دامپزشکی می‌تواند میزبان محتوای آموزشی، ابزارهای تعاملی، تکالیف، آزمون‌ها، و فضایی برای ارتباط و همکاری باشد. LMS می‌تواند از توسعه هیئت علمی، تسهیل یادگیری از راه دور برای توسعه حرفه‌ای مستمر، و جمع‌آوری داده‌ها برای آموزش مبتنی بر شایستگی پشتیبانی کند. انتخاب LMS مناسب باید بر اساس نیازسنجی دقیق و با در نظر گرفتن قابلیت‌هایی مانند پشتیبانی از استانداردهای آموزشی، امکانات گزارش‌دهی، و سهولت استفاده انجام شود.

منابع آموزشی باز (OER)، شامل کتب درسی، ماژول‌های آموزشی، ویدئوها، و نرم‌افزارهای رایگان و با مجوز باز، پتانسیل عظیمی برای کاهش هزینه‌ها، افزایش دسترسی به محتوای با کیفیت، و توانمندسازی اعضای هیئت علمی برای سفارشی‌سازی مواد آموزشی دارند. راه‌اندازی یک ابتکار ملی برای توسعه و گردآوری OER های با کیفیت بالا به زبان فارسی در حوزه دامپزشکی، با تطبیق منابع بین‌المللی موجود و تمرکز بر اولویت‌های ملی، یک اقدام کلیدی است. وب‌سایت‌هایی مانند eClinPath و کتاب‌های راهنمای رایگان در زمینه تغذیه دام یا بافت‌شناسی دامپزشکی نمونه‌هایی از OER های موجود هستند. ایجاد یک سیستم ملی مشابه OSVER برای تضمین کیفیت و تأیید OER های دامپزشکی در ایران، با مشارکت متخصصان دانشگاهی و سازمان نظام دامپزشکی، به اطمینان از اعتبار و مرتبط بودن محتوا کمک می‌کند. این سیستم می‌تواند به استانداردسازی و بهبود کیفیت آموزش در سراسر کشور، به ویژه برای مؤسسات با منابع کمتر، یاری رساند. ارائه آموزش و ایجاد انگیزه برای اعضای هیئت علمی جهت ایجاد، تطبیق و استفاده از OER، و تدوین سیاست‌های روشن در مورد مالکیت معنوی و مجوزهای باز برای مواد آموزشی ضروری است. مدل‌های مختلفی برای تأمین مالی پلتفرم‌های OER وجود دارد، از جمله بودجه داخلی مؤسسات، بودجه عمومی، کمک‌های مالی از بنیادها، یا مدل‌های عضویت برای مؤسسات.

فناوری‌های شبیه‌سازی، واقعیت مجازی (VR) و واقعیت افزوده (AR) امکان تمرین مهارت‌های بالینی و عملی را در یک محیط امن و کنترل‌شده، بدون نیاز به استفاده از حیوانات زنده در مراحل اولیه آموزش، فراهم می‌کنند. مانکن‌های با وفاداری بالا می‌توانند سناریوهای بالینی پیچیده را شبیه‌سازی کنند، در حالی که مدل‌های با وفاداری پایین برای تمرین مهارت‌های پایه مناسب هستند. مطالعات نشان داده‌اند که آموزش با شبیه‌سازها می‌تواند به اندازه آموزش سنتی یا حتی مؤثرتر در کسب دانش و مهارت‌های بالینی باشد. واقعیت مجازی با ایجاد محیط‌های سه‌بعدی همه‌جانبه، امکان تجسم آناتومی، تمرین جراحی‌های مجازی، و قرار گرفتن در سناریوهای بالینی متنوع را فراهم می‌کند. واقعیت افزوده با افزودن اطلاعات دیجیتال به دنیای واقعی، می‌تواند در آموزش آناتومی یا راهنمایی در حین انجام پروسیجرها مفید باشد. هزینه بالای تجهیزات VR/AR پیشرفته، نیاز به محتوای آموزشی اختصاصی، و آموزش اساتید برای استفاده مؤثر از این فناوری‌ها از جمله چالش‌ها هستند. همچنین، باید اطمینان حاصل شود که مهارت‌های آموخته‌شده در محیط شبیه‌سازی به خوبی به عمل بالینی واقعی منتقل می‌شوند.

هوش مصنوعی (AI) و تحلیل داده‌ها پتانسیل تحول‌آفرینی در جنبه‌های مختلف آموزش دامپزشکی را دارند. سیستم‌های تدریس هوشمند و یادگیری تطبیقی می‌توانند تجربیات یادگیری شخصی‌سازی‌شده را ارائه دهند. پلتفرم‌های یادگیری تطبیقی مبتنی بر هوش مصنوعی می‌توانند با تحلیل داده‌های عملکرد دانشجو، محتوا و سرعت آموزش را تنظیم کنند. به عنوان مثال، ChatGPT برای ایجاد موارد بالینی واقعی و ارائه بازخورد در آموزش استدلال تشخیصی استفاده شده است. هوش مصنوعی می‌تواند در تصحیح خودکار آزمون‌ها، تحلیل پاسخ‌های تشریحی، و ارائه بازخورد دقیق به دانشجویان کمک کند. همچنین می‌توان از AI برای ارزیابی مهارت‌های بالینی در محیط‌های شبیه‌سازی شده استفاده کرد. تحلیل داده‌های یادگیری می‌تواند به شناسایی دانشجویان در معرض خطر، بهینه‌سازی برنامه‌های درسی، و ارزیابی اثربخشی روش‌های تدریس کمک کند. آشنایی دانشجویان با کاربردهای هوش مصنوعی در تشخیص بیماری‌ها و مدیریت درمان، آن‌ها را برای استفاده از این ابزارها در آینده حرفه‌ای آماده می‌کند. استفاده از هوش مصنوعی و تحلیل داده‌ها مستلزم ایجاد چارچوب‌های حاکمیت داده قوی برای حفاظت از حریم خصوصی، کاهش خطر سوگیری الگوریتمی، و تضمین نظارت انسانی است.

فناوری بلاک‌چین پتانسیل قابل توجهی برای ارتقای امنیت، قابلیت تأیید، و قابلیت حمل اعتبارنامه‌های دانشگاهی و حرفه‌ای، از جمله مدارک تحصیلی، گواهینامه‌ها، و به‌ویژه ریزاعتبارنامه‌ها دارد. ریزاعتبارنامه‌ها، نشان‌دهنده کسب مهارت‌ها یا دستاوردهای یادگیری خاص هستند و می‌توانند مسیرهای یادگیری متنوع را به رسمیت بشناسند و از یادگیری مادام‌العمر حمایت کنند. ذخیره اعتبارنامه‌ها بر روی بلاک‌چین، آن‌ها را در برابر دستکاری و جعل مقاوم می‌سازد و امکان تأیید صحت آن‌ها را برای کارفرمایان و سایر نهادها به سادگی فراهم می‌کند. ابتکاراتی مانند شبکه اعتبار یادگیری دامپزشکی با هدف ایجاد یک چارچوب مبتنی بر بلاک‌چین برای مدارک یادگیری مبتنی بر شایستگی در دامپزشکی در حال شکل‌گیری است. بررسی امکان‌سنجی و مزایای بالقوه استفاده از اعتبارسنجی دیجیتال امن در سیستم آموزش دامپزشکی و توسعه حرفه‌ای مستمر ایران، و همکاری با سازمان نظام دامپزشکی برای به رسمیت شناختن این اعتبارنامه‌ها، می‌تواند گام مهمی در جهت نوسازی نظام صلاحیت‌سنجی باشد.

فناوری می‌تواند نقش مهمی در گسترش دسترسی به آموزش با کیفیت دامپزشکی، به‌ویژه برای دانشجویان و دامپزشکان شاغل در مناطق روستایی و کمتر برخوردار ایفا کند. مدل‌های آموزش از راه دور می‌توانند ظرفیت تسهیلات و اعضای هیئت علمی موجود را افزایش داده و امکان کسب دانش لازم را با هزینه کمتر برای دانشجویان فراهم کنند. مدل‌هایی که دوره‌های تعاملی مبتنی بر وب را با برنامه‌های حضوری کوتاه و فشرده ترکیب می‌کنند، می‌توانند برای بخش‌های تئوری دروس پیش‌دامپزشکی، دامپزشکی و تحصیلات تکمیلی استفاده شوند. آموزش ترکیبی می‌تواند انعطاف‌پذیری را افزایش داده و تجربیات یادگیری متنوعی را فراهم کند. مطالعات موردی در آموزش دامپزشکی نشان‌دهنده تأثیر مثبت یادگیری ترکیبی بر کسب دانش و ارزیابی مهارت‌های ارتباطی بین‌حرفه‌ای بوده است. استفاده از دوره‌های آنلاین باز انبوه (MOOCs) در چارچوب مدل‌های ترکیبی نیز می‌تواند به توسعه مهارت‌های نرم و یادگیری خودراهبر کمک کند. استفاده از فناوری‌های ارتباطی برای راهنمایی و آموزش از راه دور دانشجویان و دامپزشکان در مناطق دوردست (تله‌منتورینگ) و همچنین آموزش کاربرد تله‌مدیسین در ارائه خدمات دامپزشکی، می‌تواند به بهبود دسترسی به مراقبت‌های تخصصی و ارتقای مهارت‌های عملی کمک کند. دسترسی به اینترنت پایدار و پرسرعت، تجهیزات مناسب، و مهارت‌های دیجیتال لازم، از جمله چالش‌های آموزش از راه دور در مناطق کمتر برخوردار است.

در کنار مزایای فراوان، پیاده‌سازی فناوری‌های نوین آموزشی با چالش‌ها و ملاحظات اخلاقی نیز همراه است. شکاف دیجیتالی و دسترسی نابرابر به فناوری می‌تواند منجر به تشدید نابرابری‌های آموزشی شود. سیاست‌ها باید به گونه‌ای طراحی شوند که از تمامی دانشجویان و اعضای هیئت علمی، به‌ویژه در مناطق یا مؤسسات با منابع کمتر، حمایت کنند. مقاومت در برابر تغییر از سوی برخی از اعضای هیئت علمی و کارکنان ممکن است رخ دهد. ارائه آموزش کافی، پشتیبانی فنی مستمر، و جلب مشارکت آن‌ها در فرآیند تصمیم‌گیری و طراحی، می‌تواند به کاهش این مقاومت کمک کند. هزینه‌های سرمایه‌گذاری اولیه و هزینه‌های نگهداری و به‌روزرسانی فناوری می‌تواند قابل توجه باشد و نیازمند برنامه‌ریزی مالی دقیق و جستجوی راه‌حل‌های مقرون‌به‌صرفه است. حریم خصوصی و امنیت داده‌ها در پلتفرم‌های آموزشی و تحلیلی نگرانی‌هایی را ایجاد می‌کند و تدوین سیاست‌های روشن و چارچوب‌های حاکمیت داده قوی، و رعایت اصول اخلاقی در این زمینه الزامی است. صرف استفاده از فناوری، تضمین‌کننده بهبود کیفیت آموزش نیست؛ فناوری باید به طور هدفمند و در چارچوب یک طراحی آموزشی مناسب به کار گرفته شود و اثربخشی آن به طور منظم ارزیابی گردد. یکپارچه‌سازی موفق فناوری مستلزم یک چشم‌انداز روشن، رهبری متعهد، مشارکت ذی‌نفعان، سرمایه‌گذاری استراتژیک، و توجه به ابعاد انسانی و اخلاقی است.

3. ملاحظات اقتصادی و راهبردهای تأمین مالی

تحول در آموزش دامپزشکی بدون در نظر گرفتن ملاحظات اقتصادی و تدوین راهبردهای تأمین مالی پایدار، امکان‌پذیر نخواهد بود. این بخش به تحلیل هزینه-فایده اصلاحات، مدل‌های تأمین مالی، بودجه‌بندی برای زیرساخت‌ها و فناوری، و تأثیرات اقتصادی بر اعضای هیئت علمی و فارغ‌التحصیلان می‌پردازد.

3.1. تحلیل هزینه-فایده اصلاحات

اجرای اصلاحات پیشنهادی در آموزش دامپزشکی ایران مستلزم سرمایه‌گذاری اولیه قابل توجهی خواهد بود. هزینه‌ها می‌تواند شامل توسعه هیئت علمی، توسعه برنامه درسی، زیرساخت‌های فیزیکی و فناورانه، ایجاد و نگهداری پلتفرم ملی OSVER، و هزینه‌های مدیریتی و نظارتی باشد. در مقابل این هزینه‌ها، منافع بلندمدت اصلاحات بسیار قابل توجه خواهد بود: ارتقای کیفیت فارغ‌التحصیلان که منجر به ارائه خدمات دامپزشکی با کیفیت‌تر و در نتیجه بهبود سلامت و رفاه حیوانات، افزایش بهره‌وری در صنعت دامپروری، و تقویت امنیت غذایی می‌شود ؛ بهبود سلامت عمومی از طریق کنترل مؤثرتر بیماری‌های مشترک انسان و دام، کاهش مقاومت ضدمیکروبی، و بهبود ایمنی مواد غذایی ؛ توسعه اقتصادی از طریق افزایش بهره‌وری در بخش دامپروری، کاهش خسارات ناشی از بیماری‌ها، و ایجاد فرصت‌های شغلی جدید ؛ کاهش هزینه‌های بلندمدت با سرمایه‌گذاری در پیشگیری و کنترل بیماری‌ها ؛ و افزایش اعتبار بین‌المللی که می‌تواند منجر به افزایش همکاری‌های علمی و جذب دانشجویان خارجی شود. انجام یک تحلیل هزینه-فایده دقیق و کمی برای هر یک از اجزای برنامه اصلاحات، با در نظر گرفتن شرایط اقتصادی ایران، برای توجیه سرمایه‌گذاری‌ها و اولویت‌بندی اقدامات ضروری است.

3.2. مدل‌های تأمین مالی پایدار برای آموزش دامپزشکی

تأمین مالی پایدار برای آموزش دامپزشکی یک چالش جهانی است. در ایران، با توجه به محدودیت‌های بالقوه بودجه دولتی، اتکا صرف به منابع دولتی کافی نخواهد بود و نیازمند بررسی مدل‌های تأمین مالی متنوع هستیم. افزایش بودجه دولتی، با ارائه توجیهات قوی مبتنی بر تحلیل هزینه-فایده، یک راهکار است. مؤسسات آموزش دامپزشکی می‌توانند از طریق ارائه خدمات تخصصی در بیمارستان‌های آموزشی، برگزاری دوره‌های آموزشی کوتاه‌مدت و تخصصی، اجرای پروژه‌های تحقیقاتی کاربردی برای صنعت، و جذب کمک‌های مردمی و وقف، درآمدهای اختصاصی خود را افزایش دهند. مدل‌های مدیریتی که به مراکز مسئولیت انگیزه برای درآمدزایی می‌دهند، می‌توانند مفید باشند. جلب مشارکت مالی و حمایتی بخش خصوصی، صنایع دارویی و غذایی، و سازمان‌های دامپروری از طریق ایجاد صندوق‌های مشترک، حمایت از پروژه‌های تحقیقاتی، ارائه بورسیه‌های دانشجویی، و تجهیز آزمایشگاه‌ها و بیمارستان‌ها می‌تواند به تأمین منابع کمک کند. استفاده از فرصت‌های همکاری با سازمان‌های بین‌المللی برای دریافت کمک‌های فنی و مالی برای پروژه‌های خاص قابل بررسی است. بازنگری منطقی در نظام شهریه‌ها با در نظر گرفتن توان پرداخت دانشجویان و ارائه بورسیه‌ها و وام‌های دانشجویی هدفمند می‌تواند بخشی از منابع را تأمین کند. مدل‌های تأمین مالی مبتنی بر عملکرد نیز در برخی کشورها استفاده می‌شود. مدل‌های آموزش توزیعی، که در آن آموزش بالینی در شبکه گسترده‌ای از کلینیک‌ها و مزارع خصوصی مورد تأیید انجام می‌شود، می‌تواند هزینه‌های سرمایه‌گذاری و عملیاتی را به طور قابل توجهی کاهش دهد، هرچند تضمین کیفیت آموزش و نظارت مؤثر در این مدل‌ها چالش‌برانگیز است.

3.3. بودجه‌بندی برای توسعه زیرساخت‌ها و فناوری

توسعه زیرساخت‌های فیزیکی و فناورانه نیازمند بودجه‌بندی دقیق و اولویت‌بندی است. نوسازی و تجهیز بیمارستان‌های آموزشی موجود و در صورت لزوم، ساخت فضاهای جدید باید بر اساس نیازهای آموزشی و استانداردهای اعتباربخشی انجام شود. در صورت اتخاذ مدل‌های آموزش توزیعی، بخشی از این هزینه‌ها کاهش می‌یابد، اما هزینه‌های مربوط به ایجاد و حفظ شبکه همکاران بالینی و نظارت بر آن‌ها باید در نظر گرفته شود. توسعه و نگهداری یک پلتفرم ملی برای منابع آموزشی باز دامپزشکی (OSVER) نیازمند سرمایه‌گذاری اولیه و هزینه‌های مستمر است. مدل‌های تأمین مالی برای چنین پلتفرم‌هایی می‌تواند شامل بودجه دولتی، کمک‌های مالی از بنیادها، یا مدل‌های عضویت برای مؤسسات باشد. تهیه تجهیزات تخصصی واقعیت مجازی و افزوده می‌تواند پرهزینه باشد، اما استفاده از مدل‌های سه‌بعدی چاپ‌شده کم‌هزینه یا پلتفرم‌های شبیه‌سازی مبتنی بر وب می‌تواند گزینه‌های مقرون‌به‌صرفه‌تری ارائه دهد. ارزیابی هزینه-فایده این فناوری‌ها در مقایسه با روش‌های سنتی ضروری است. سرمایه‌گذاری در پهنای باند کافی، سرورها، نرم‌افزارهای LMS، و آموزش کارکنان برای پشتیبانی از یادگیری الکترونیکی و ترکیبی ضروری است. بودجه‌بندی برای فناوری باید یک فرآیند مستمر باشد و شامل هزینه‌های نگهداری، به‌روزرسانی و آموزش مداوم باشد.

3.4. ملاحظات اقتصادی مسیرهای شغلی متنوع اعضای هیئت علمی

ایجاد مسیرهای شغلی متمایز برای اعضای هیئت علمی پیامدهای اقتصادی نیز دارد. برای جذب و حفظ استعدادها در مسیرهای غیرپژوهش‌محور، نظام جبران خدمات باید رقابتی بوده و ارزش مشارکت‌های آموزشی و بالینی را به رسمیت بشناسد. این ممکن است مستلزم بازنگری در ساختارهای حقوق و دستمزد فعلی باشد. مطالعات نشان می‌دهد که در بسیاری از رشته‌های علوم، فناوری، مهندسی و ریاضیات، شکاف قابل توجهی بین درآمد بخش دانشگاهی و خصوصی وجود دارد. حمایت از توسعه حرفه‌ای اعضای هیئت علمی در مسیرهای جدید نیازمند تخصیص بودجه است. باید بررسی شود که آیا ایجاد مسیرهای متمایز و سرمایه‌گذاری در آن‌ها، از نظر بهبود کیفیت آموزش و دستیابی به اهداف ملی، هزینه-اثربخش است یا خیر. اگرچه استخدام اعضای هیئت علمی پاره‌وقت ممکن است هزینه‌های جبران خدمات آموزشی را کاهش دهد، اما ممکن است هزینه‌ها را به سایر بخش‌ها منتقل کند یا بر کیفیت تأثیر بگذارد. در برخی موارد، درآمد بالینی ایجاد شده توسط مربیان بالینی می‌تواند بخشی از هزینه‌های آن‌ها را پوشش دهد. تخصیص بودجه برای مسیرهای مختلف باید با اولویت‌های استراتژیک مؤسسه و نیازهای ملی همسو باشد.

3.5. تأثیر اقتصادی بر فارغ‌التحصیلان و حرفه دامپزشکی

اصلاحات در آموزش دامپزشکی باید اکوسیستم اقتصادی را که فارغ‌التحصیلان پس از دانش‌آموختگی وارد آن می‌شوند، به دقت مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. مسئله بدهی دانشجویان دامپزشکی و پایداری اقتصادی حرفه برای فارغ‌التحصیلان یک عامل بسیار حیاتی است. در آمریکا، میانگین بدهی تحصیلی فارغ‌التحصیلان دامپزشکی به طور قابل توجهی سریع‌تر از میانگین حقوق اولیه آن‌ها در حال افزایش است. این امر می‌تواند بر تمایل دانشجویان برای ورود به شاخه‌های مختلف حرفه، به‌ویژه بخش‌های با درآمد کمتر مانند خدمات به دامداران روستایی یا بهداشت عمومی، تأثیر منفی بگذارد. ارائه بورسیه‌های تحصیلی هدفمند، برنامه‌های بخشودگی وام برای خدمت در مناطق کمتر برخوردار یا حوزه‌های مورد نیاز ملی، و کنترل هزینه‌های تحصیل می‌تواند به کاهش بار مالی دانشجویان کمک کند. سیاست‌های آموزشی و اقتصادی باید به گونه‌ای طراحی شوند که توزیع متوازن نیروی کار دامپزشکی در سراسر کشور و در تمامی بخش‌های مورد نیاز را تضمین کنند. این امر مستلزم جذابیت اقتصادی مشاغل متنوع دامپزشکی است. در نظر گرفتن ملاحظات اقتصادی در تمامی مراحل برنامه‌ریزی و اجرای اصلاحات، برای موفقیت و پایداری بلندمدت آن ضروری است. شفافیت در تخصیص بودجه و گزارش‌دهی منظم به ذی‌نفعان نیز به ایجاد اعتماد و جلب حمایت کمک خواهد کرد.

VI. نقشه راه ترکیبی برای تحول: الزامات عملیاتی و اولویت‌های استراتژیک برای آموزش دامپزشکی ایران

الف. وابستگی‌های متقابل و هم‌افزایی‌ها: یک رویکرد یکپارچه برای ایران

قدرت چارچوب پیشنهادی برای تحول آموزش دامپزشکی در ایران، در وابستگی‌های متقابل و پتانسیل هم‌افزایی ارکان چهارگانه آن نهفته است. اصلاحات جداگانه و بدون در نظر گرفتن این ارتباطات، ناکافی خواهند بود و به نتایج مطلوب دست نخواهند یافت. توسعه هیئت علمی، به عنوان نمونه، یک سرمایه‌گذاری استراتژیک اصلی و جدایی‌ناپذیر است که موفقیت در سایر ارکان را امکان‌پذیر می‌سازد. موفقیت در پیاده‌سازی و دستیابی به اهداف هر یک از ارکان در ایران، به طور قابل توجهی به میزان پیشرفت و موفقیت در سایر ارکان وابسته خواهد بود. به عنوان مثال، تلاش برای تحقق «مدیریت استعداد جامع» در ایران، بدون وجود یک «اکوسیستم دانش مشارکتی» که از به اشتراک‌گذاری بهترین تجارب و منابع آموزشی حمایت کند، یا بدون استقرار «ساختارهای سازمانی انطباقی» که انعطاف‌پذیری لازم برای اعمال تغییرات در برنامه درسی را فراهم آورد، با چالش‌های جدی مواجه شده و احتمالاً به نتایج مطلوب نخواهد رسید.

بیمارستان آموزشی دامپزشکی به عنوان یک جهان کوچک و آزمایشگاهی حیاتی عمل می‌کند که در آن پتانسیل هم‌افزایی و پیچیدگی‌های ذاتی کل این چارچوب استراتژیک می‌تواند به صورت یکپارچه و همزمان پیاده‌سازی، آزمایش، و ارزیابی شود,. درک این نکته برای دانشجویان دامپزشکی که آینده این حرفه را رقم خواهند زد، بسیار حیاتی است؛ چرا که نشان می‌دهد تحول، یک فرآیند سیستمی است و موفقیت آن نیازمند نگاهی جامع و یکپارچه است.

ایجاد تعادل بین استراتژی متمرکز با تحقق عملیاتی غیرمتمرکز و تقویت عاملیت هیئت علمی برای موفقیت در زمینه ایران کلیدی است. مفهوم «عاملیت هیئت علمی» و «مسیرهای اجرایی انطباقی پاسخگو به زمینه‌های محلی» برای ایران بسیار مهم است؛ یک برنامه ملی از بالا به پایین و بیش از حد تجویزی بعید است که به طور کامل موفق شود. چارچوب باید جهت‌گیری استراتژیک را فراهم کند، اما مؤسسات آموزش دامپزشکی منفرد ایران به انعطاف‌پذیری و توانمندسازی برای تطبیق و اجرای راهبردها به روش‌هایی که به بهترین وجه با شرایط، منابع، و نقاط قوت خاص آنها سازگار است، نیاز دارند و مالکیت و نوآوری محلی را تقویت می‌کنند. ایران کشور بزرگی با چندین مؤسسه آموزش دامپزشکی است که هر کدام تاریخچه، منابع، و زمینه‌های محلی منحصر به فردی دارند. در چنین بستری که با تنوع قابل توجه مؤسسات و زمینه‌های محلی مشخص می‌شود، چارچوب ملی پیشنهادی برای تحول در آموزش دامپزشکی، نه به مثابه یک دستورالعمل تجویزی جزئی، متصلب، یکسان‌ساز و از بالا به پایین که ناگزیر منجر به نادیده گرفتن اقتضائات بومی و سرکوب خلاقیت و نوآوری‌های محلی گردد، بلکه به عنوان یک 'معماری کلان و توانمندساز' (Enabling National Architecture) و یک 'منشور راهنما' (Guiding Charter) عمل خواهد کرد. این چارچوب، ضمن تعریف و تبیین شفاف اصول بنیادین و خدشه‌ناپذیر تحول، استانداردهای حداقلی و کیفی مورد انتظار (نظیر چارچوب ملی شایستگی‌های حرفه‌ای، اصول اخلاقی بهره‌برداری از فناوری‌های نوین، یا استانداردهای اعتباربخشی مبتنی بر نتایج)، و اهداف راهبردی مشترک و همسو با نیازهای کلان ملی و اسناد بالادستی، فضایی تعریف‌شده، منعطف و در عین حال مسئولانه برای نوآوری، تطبیق خلاقانه، و اجرای ابتکارات بومی متناسب با نقاط قوت، ضعف، فرصت‌ها، تهدیدها و منابع در دسترس هر موسسه در اختیار مؤسسات آموزش دامپزشکی و اعضای هیئت علمی آن‌ها قرار می‌دهد. سازوکار تحقق این 'آزادی مسئولانه و هدایت‌شده در چارچوب' از طریق تفویض اختیار تصمیم‌گیری در مورد روش‌ها و تاکتیک‌های دستیابی به اهداف کلان به کمیته‌های تحول داخلی مؤسسات (با نظارت و پشتیبانی کمیته راهبری ملی)، ترویج و حمایت فعال از ایجاد و پویایی 'اجتماعات عملی' (Communities of Practice) و شبکه‌های یادگیری افقی در سطح ملی و منطقه‌ای برای به اشتراک‌گذاری تجارب موفق، درس‌آموخته‌ها و منابع در تطبیق راهبردها با زمینه‌های منحصر به فرد هر مؤسسه، و همچنین استقرار یک نظام پایش و ارزیابی مستمر، مشارکتی و نتیجه‌محور که بر پیامدهای واقعی و تأثیرگذاری اصلاحات به جای تمرکز صرف بر فرآیندها و ورودی‌ها تاکید دارد، محقق خواهد شد. این رویکرد، ضمن تضمین انسجام و هماهنگی ملی، 'عاملیت هیئت علمی' و مالکیت نهادی را به رسمیت شناخته و آن را به عنوان موتور محرکه اصلی و ضامن پایداری و تعمیق تحول در نظر می‌گیرد. یک برنامه تحول واحد و سفت و سخت که از بالا به پایین تحمیل شود، ممکن است به خوبی با همه مؤسسات آموزش دامپزشکی سازگار نباشد و می‌تواند ابتکار محلی را سرکوب کند. در حالی که هماهنگی ملی و اهداف مشترک ضروری هستند، توانمندسازی مؤسسات آموزش دامپزشکی منفرد و اعضای هیئت علمی آنها برای ایجاد مشترک راه‌حل‌ها و تطبیق راهبردها با نیازهای خاص خود، منجر به تغییر پایدارتر و مرتبط‌تر با زمینه خواهد شد. این بدان معناست که چارچوب ملی باید توانمندساز و راهنما باشد، نه بیش از حد محدودکننده، و «اجتماع عملی» را در بین مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران برای تحول تشویق کند.

ب. اولویت‌های استراتژیک کلیدی و ملاحظات اجرای مرحله‌ای برای مؤسسات آموزش دامپزشکی ایران

بر اساس انطباق چهار رکن، چندین اولویت استراتژیک کلی برای تحول آموزش دامپزشکی در ایران قابل شناسایی است. این اولویت‌ها می‌تواند شامل پرورش کادری از مربیان ارشد و متخصصان بالینی توانمند، از طریق مسیرهای شغلی متمایز و برنامه‌های توسعه هیئت علمی متمرکز بر علوم تربیتی و تدریس بالینی باشد؛ ساخت یک اکوسیستم دیجیتال ملی برای دانش و منابع آموزش دامپزشکی، شامل توسعه منابع آموزشی باز به زبان فارسی و ایجاد سیستم OSVER ایرانی برای تأیید کیفیت و تسهیل به اشتراک‌گذاری دانش ضمنی و نوآوری‌های آموزشی؛ و نوسازی حاکمیت آموزش دامپزشکی برای دستیابی به چابکی و پاسخگویی بیشتر، از طریق بازنگری ساختارهای حاکمیتی به سمت مدل‌های مشارکتی‌تر و چابک‌تر و تقویت همکاری‌های ملی و منطقه‌ای به ویژه در حوزه سلامت واحد.

یک رویکرد اجرای مرحله‌ای برای این تحول پیشنهاد می‌شود، که قبلاً در بخش نقشه راه اجرایی به تفصیل بیان شد,. مرحله اول، بسترسازی و برنامه‌ریزی (سال ۱-۲)، بر کار بنیادی شامل ارزیابی دقیق نیازها، توسعه سیاست‌های کلان، تشکیل کمیته راهبری و کارگروه‌های تخصصی، و اجرای پروژه‌های آزمایشی برای دستیابی به "دستاوردهای سریع و ملموس" تمرکز دارد. در مرحله دوم، اجرا و ظرفیت‌سازی (سال ۳-۵)، ابتکارات موفق به تدریج گسترش یافته و ظرفیت‌سازی در سطح وسیع‌تری صورت خواهد گرفت، شامل گسترش مسیرهای شغلی متمایز، راه‌اندازی پلتفرم ملی OSVER، اجرای برنامه‌های توسعه هیئت علمی، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های فناورانه، اصلاح ساختارهای حاکمیتی و تقویت همکاری‌ها. مرحله سوم، پایداری و بهبود مستمر (سال ۵ به بعد)، بر نهادینه‌سازی تغییرات، ایجاد مکانیسم‌های دائمی برای بازنگری و به‌روزرسانی، ادغام کامل شاخص‌های کلیدی عملکرد، ترویج فرهنگ پژوهش در آموزش و حمایت از شبکه‌های حرفه‌ای متمرکز خواهد بود. در تمامی این مراحل، در نظر گرفتن محدودیت‌های منابع و ظرفیت جذب سیستم آموزش دامپزشکی ایران برای اطمینان از واقع‌بینانه بودن برنامه‌ریزی و دستیابی به نتایج پایدار، حیاتی است,.

ج. تشریح نقش بیمارستان آموزشی دامپزشکی (VTH) به عنوان یک ریزسیستم کلیدی و آزمایشگاه تحول

بیمارستان آموزشی دامپزشکی نه تنها یک مرکز ارائه خدمات بالینی و آموزش عملی به دانشجویان است، بلکه به تعبیر دقیق‌تر، یک «جهان کوچک» یا «میکروکازم» است که در آن تمامی ابعاد چارچوب استراتژیک تحول می‌توانند به صورت یکپارچه و همزمان پیاده‌سازی، آزمایش، و ارزیابی شوند. این محیط پویا، آزمایشگاهی زنده برای یادگیری سازمانی و اصلاح راهبردهای کلان در بستر واقعی ایران است. البته، این نقش حیاتی و بی‌بدیل 'آزمایشگاه تحول' به محیط بیمارستان آموزشی به عنوان یک واحد بالینی و آموزشی متمرکز، محدود و منحصر نمی‌شود و سایر اجزای اکوسیستم گسترده و متنوع دامپزشکی کشور نیز می‌توانند و باید به فراخور ظرفیت‌ها، کارکردها، و زمینه‌های فعالیت تخصصی خود، در این فرآیند آزمون، اجرا، یادگیری سازمانی و بهبود مستمر مشارکت فعال و هدفمند نمایند. به عنوان مثال، شبکه‌های دامپزشکی دولتی و خصوصی فعال در مناطق روستایی و عشایری، تحت راهبری و نظارت سازمان دامپزشکی کشور و با همکاری تنگاتنگ و پژوهش‌محور دانشکده‌های دامپزشکی، می‌توانند بستری مناسب، واقعی و منحصربه‌فرد برای پیاده‌سازی آزمایشی، ارزیابی اثربخشی و بومی‌سازی مدل‌های نوین 'آموزش، ترویج و توسعه بهداشت و مدیریت گله مبتنی بر مشارکت فعال جامعه محلی و تلفیق دانش بومی با یافته‌های علمی جدید' یا 'استقرار و بهره‌برداری از نظام‌های هشدار سریع و پاسخ به بیماری‌های مشترک و فرامرزی با اتکا به فناوری‌های نوین ارتباطی و اطلاعاتی و ظرفیت‌سازی در بخش خصوصی و تعاونی‌ها' باشند. به همین ترتیب، آزمایشگاه‌های مرجع ملی و منطقه‌ای تشخیص بیماری‌های دامی می‌توانند در توسعه، اعتبارسنجی و به‌کارگیری پروتکل‌های نوین تشخیصی مولکولی و ایمونولوژیک، و همچنین در پیشبرد همکاری‌های تحقیقاتی بین‌المللی و انتقال فناوری‌های پیشرفته، نقش پیشگام ایفا نمایند.

در ادامه این نگاه به ظرفیت‌های ملی، و با نظر به مدل‌های بین‌المللی نظیر فعالیت‌های میدانی «دامپزشکان بدون مرز» (Vétérinaires Sans Frontières) که هدفشان گسترش خدمات دامپزشکی و آموزش در شرایط واقعی است، «اردوهای جهادی دامپزشکی» در ایران نیز شایسته بررسی به عنوان یک بستر بالقوه برای هم‌افزایی با اهداف این سند تحول هستند. این اردوها، که هم‌اکنون خدمات بهداشتی و درمانی را در مناطق دورافتاده و عشایری کشور ارائه می‌دهند ، در صورت بازنگری و تقویت هدفمند، می‌توانند از کارکرد صرفاً خدماتی فراتر رفته و به «محیط‌های یادگیری فعال و میدانی» برای دانشجویان و دامپزشکان جوان تکامل یابند. مواجهه با چالش‌های بهداشتی دام در این مناطق، که اغلب با محدودیت امکانات و زیرساخت‌ها همراه است، خود فرصتی کم‌نظیر برای پرورش مهارت‌های حیاتی همچون تصمیم‌گیری بالینی در شرایط دشوار، مدیریت منابع، و برقراری ارتباط مؤثر با جوامع محلی و دامداران با فرهنگ‌های متنوع ایجاد می‌کند. به‌علاوه، فعالیت در کانون‌های احتمالی بیماری‌های بومی یا مشترک، می‌تواند درک دانشجویان از اصول «سلامت واحد» و اهمیت اقدامات پیشگیرانه را در عمل تعمیق بخشد. برای آنکه این ظرفیت به نحو مؤثری در خدمت اهداف تحول آموزش دامپزشکی قرار گیرد، تدوین رهنمودهای آموزشی مشخص، ایجاد سازوکارهای حمایتی و ارزیابی متناسب با این نوع فعالیت‌های میدانی، و تلاش برای ایجاد پیوستگی آموزشی میان تجارب کسب‌شده در این اردوها و سرفصل‌های برنامه درسی بازنگری‌شده، ضروری به نظر می‌رسد. این رویکرد می‌تواند به شکل‌گیری دامپزشکانی با توانمندی‌های عملی گسترده‌تر، دیدگاه اجتماعی عمیق‌تر، و آمادگی بیشتر برای خدمت در مناطق نیازمند کشور یاری رساند.

افزون بر این، صنایع مرتبط با تولید خوراک دام و طیور، دارو و واکسن‌های دامی، و تجهیزات دامپزشکی نیز می‌توانند در تعریف دقیق نیازهای پژوهشی کاربردی، حمایت مالی و لجستیکی از پروژه‌های تحقیقاتی مشترک با دانشگاه‌ها، و فراهم آوردن عرصه برای کارآموزی و کسب تجربه عملی دانشجویان، نقش‌آفرینی کنند. اتخاذ این نگرش سیستمی و گسترده، فرآیند تحول را از محدوده دیوارهای مؤسسات آموزشی فراتر برده و آن را به یک حرکت ملی، همه‌جانبه و مشارکتی تبدیل می‌کند که خود تجلی‌بخش رکن دوم (پرورش اکوسیستم دانش مشارکتی) و کاملاً همسو با اهداف کلان و چندوجهی مفهوم «سلامت واحد» و راهبردهای توسعه پایدار بخش کشاورزی و امنیت غذایی کشور است.

در زمینه مدیریت استعداد جامع در بیمارستان آموزشی دامپزشکی، می‌توان مسیرهای شغلی متمایز برای اعضای هیئت علمی بالینی، مانند "مربی بالینی ارشد" یا "متخصص بالینی پژوهشگر"، را به صورت آزمایشی پیاده کرد. معیارهای ارزیابی آنها می‌تواند شامل کیفیت تدریس در محیط بیمارستان، مهارت در آموزش پروسیجرها، توانایی در ارائه بازخورد مؤثر به دانشجویان، و مشارکت در پژوهش‌های بالینی کاربردی باشد. برنامه‌های توسعه هیئت علمی متمرکز بر تدریس بالینی و ارزیابی‌های مبتنی بر محیط کار را می‌توان ابتدا در بیمارستان آموزشی دامپزشکی اجرا و ارزیابی کرد. بهزیستی اعضای هیئت علمی و کارکنان بیمارستان آموزشی دامپزشکی، با توجه به ماهیت پراسترس کار بالینی، می‌تواند کانون توجه ویژه‌ای برای اجرای برنامه‌های حمایتی باشد.

اکوسیستم دانش مشارکتی در بیمارستان آموزشی دامپزشکی می‌تواند با ایجاد و استفاده از یک سیستم مدیریت دانش بالینی تقویت شود. این سیستم می‌تواند شامل پایگاه داده‌ای از موارد بالینی جالب و آموزشی، پروتکل‌های درمانی استاندارد و بومی‌سازی شده، و دسترسی به منابع آموزشی باز مرتبط با تشخیص و درمان بیماری‌های رایج در ایران باشد. دانش ضمنی اساتید بالینی باتجربه در بیمارستان آموزشی دامپزشکی، گنجینه‌ای است که باید از طریق برنامه‌های مربیگری، جلسات منظم بحث و بررسی موارد، و مستندسازی تجارب به نسل جوان‌تر منتقل شود. ایجاد "اجتماعات عملی" در بین متخصصان رشته‌های مختلف در بیمارستان آموزشی دامپزشکی برای به اشتراک‌گذاری آخرین یافته‌ها و حل مشکلات بالینی پیچیده، می‌تواند به ارتقای کیفیت خدمات و آموزش کمک کند.

در خصوص ساختارهای سازمانی انطباقی و همکاری در بیمارستان آموزشی دامپزشکی، مدل‌های حاکمیتی چابک‌تر را می‌توان در اداره امور بخش‌های مختلف آزمایش کرد. به عنوان مثال، تفویض اختیار بیشتر به سرپرستان بخش‌ها یا ایجاد تیم‌های کاری موقت و چندتخصصی برای رسیدگی به چالش‌های خاص. بیمارستان آموزشی دامپزشکی محیطی ایده‌آل برای اجرای برنامه‌های "آموزش بین‌حرفه‌ای" است که در آن دانشجویان دامپزشکی در کنار دانشجویان سایر رشته‌های مرتبط به صورت تیمی بر روی موارد بالینی کار می‌کنند. این امر مستلزم پرداختن به موانع روانی و سلسله مراتبی احتمالی است. همکاری بیمارستان آموزشی دامپزشکی با سایر بیمارستان‌های آموزشی برای به اشتراک‌گذاری تجارب، پروتکل‌ها، و انجام پژوهش‌های مشترک، می‌تواند به ارتقای استانداردهای آن کمک کند.

یکپارچه‌سازی فناوری در بیمارستان آموزشی دامپزشکی می‌تواند با پیشگامی در استفاده از فناوری‌های نوین تشخیصی و درمانی و همزمان، بررسی چگونگی آموزش کار با این فناوری‌ها به دانشجویان، صورت پذیرد. سیستم‌های اطلاعات بیمارستانی و سیستم‌های بایگانی و تبادل تصاویر پزشکی می‌توانند به عنوان ابزارهای آموزشی و پژوهشی قدرتمند به کار گرفته شوند. استفاده از شبیه‌سازهای بالینی قبل از مواجهه دانشجویان با حیوانات زنده، می‌تواند هم به ارتقای مهارت آنها و هم به رعایت اصول رفاه حیوانات کمک کند. تحقیقات در مورد انتقال مهارت از محیط شبیه‌سازی به عمل بالینی واقعی در ایران باید مورد حمایت قرار گیرد. تحلیل داده‌های جمع‌آوری شده در بیمارستان آموزشی دامپزشکی می‌تواند به شناسایی الگوهای بیماری، ارزیابی اثربخشی درمان‌ها، و بهینه‌سازی فرآیندهای بیمارستانی کمک کند.

چالش‌های خاص اجرای این رویکرد در بیمارستان‌های آموزشی دامپزشکی ایران شامل محدودیت منابع مالی و تجهیزاتی، حجم بالای کار و فشار بر اعضای هیئت علمی بالینی، مقاومت در برابر تغییر، و یکپارچه‌سازی آموزش با ارائه خدمات است. راهکارهای غلبه بر این چالش‌ها شامل اولویت‌بندی سرمایه‌گذاری‌ها، جستجو برای منابع مالی جایگزین، بازنگری در توزیع حجم کار، رهبری قوی و متعهد، ارتباطات مؤثر، و طراحی دقیق برنامه‌های آموزشی در محیط بالینی است. برای دانشجویان، درک نقش بیمارستان آموزشی دامپزشکی به عنوان یک آزمایشگاه تحول به این معناست که آنها نه تنها در یک محیط بالینی واقعی آموزش می‌بینند، بلکه می‌توانند شاهد و حتی مشارکت‌کننده در فرآیند بهبود مستمر سیستم باشند و بازخوردهای آنها بسیار ارزشمند است.

د. توسعه و عملیاتی‌سازی شاخص‌های کلیدی عملکرد (KPIs) کمی و کیفی زمینه‌محور برای پایش و ارزیابی پیشرفت در ایران

برای اطمینان از اینکه فرآیند تحول آموزش دامپزشکی در ایران در مسیر درست حرکت می‌کند و به اهداف استراتژیک خود دست می‌یابد، استقرار یک نظام پایش و ارزیابی قوی مبتنی بر شاخص‌های کلیدی عملکرد کمی و کیفی که متناسب با زمینه ایران باشند، ضروری است,. این شاخص‌ها باید فراتر از فعالیت‌های سطحی رفته و پیشرفت واقعی به سمت نتایج مطلوب را اندازه‌گیری کنند,. چارچوب ارزیابی باید بر نتایج و تأثیرات اصلاحات متمرکز باشد و شامل اهداف روشن و قابل اندازه‌گیری، شاخص‌های متوازن کمی و کیفی، مشارکت ذی‌نفعان در تعریف شاخص‌ها، تعیین خط پایه و اهداف، سازوکارهای منظم جمع‌آوری و تحلیل داده‌ها، گزارش‌دهی شفاف و بازنگری منظم شاخص‌ها باشد.

برای رکن اول (مدیریت استعداد جامع)، شاخص‌هایی مانند درصد اعضای هیئت علمی که سالانه حداقل ساعات مشخصی از توسعه حرفه‌ای مستمر مرتبط با مسیر شغلی خود را تکمیل می‌کنند، می‌تواند مد نظر قرار گیرد. جمع‌آوری داده‌ها می‌تواند از طریق گزارش‌های سالانه توسعه هیئت علمی دانشکده‌ها، تأیید شده توسط مراکز ملی یا منطقه‌ای توسعه هیئت علمی پیشنهادی صورت گیرد. مسئولیت پایش با معاونت آموزشی دانشکده‌ها و نظارت کمیته راهبری ملی خواهد بود و گزارش‌دهی سالانه انجام می‌شود. اگر درصد پایین باشد، دلایل آن بررسی و راهکارهای تشویقی یا حمایتی ارائه می‌شود. شاخص کیفی تکمیلی می‌تواند انجام مصاحبه‌های کانونی با اعضای هیئت علمی برای سنجش کیفیت و ارتباط دوره‌های توسعه حرفه‌ای مستمر باشد. سایر شاخص‌های این رکن شامل نرخ موفقیت در تکمیل ظرفیت هیئت علمی، درصد اعضای هیئت علمی با مدارک تخصصی، نرخ ماندگاری، نتایج نظرسنجی رضایت شغلی، تعداد و درصد اعضای هیئت علمی شرکت‌کننده در برنامه‌های «پرورش از درون»، تعداد مربیان آموزش‌دیده، تعداد و درصد اعضای هیئت علمی در مسیرهای شغلی متمایز و نتایج نظرسنجی‌های دوره‌ای بهزیستی و فرسودگی شغلی است.

برای رکن دوم (اکوسیستم دانش مشارکتی)، شاخصی مانند تعداد منابع آموزشی بارگذاری‌شده در مخزن OSVER ملی یا معادل آن قابل استفاده است. داده‌ها از طریق پلتفرم ملی OSVER پیشنهادی جمع‌آوری شده و توسط تیم مدیریت پلتفرم با همکاری نمایندگان دانشکده‌ها پایش می‌شود. گزارش‌دهی فصلی و سالانه خواهد بود. اگر تعداد یا کیفیت منابع پایین باشد، برنامه‌های تشویقی برای تولید محتوا و کارگاه‌های ارتقای کیفیت برگزار می‌شود. شاخص کیفی تکمیلی، ارزیابی میزان استفاده و رضایت کاربران از منابع OSVER از طریق نظرسنجی و تحلیل داده‌های دانلود است. دیگر شاخص‌های این حوزه شامل سطح بلوغ مدیریت دانش در مؤسسات، تعداد و میزان مشارکت در اجتماعات عملی، تعداد و کیفیت منابع دانش ضمنی مستندسازی شده، و تعداد ریزاعتبارنامه‌های صادر شده و میزان پذیرش آنهاست.

برای رکن سوم (ساختارهای انطباقی و همکاری)، شاخصی مانند تعداد پروژه‌های مشترک جهانی یا منطقه‌ای (به ویژه با کشورهای همسایه یا عضو اکو) با مؤسسات آموزش دامپزشکی می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. داده‌ها از طریق گزارش‌های معاونت‌های بین‌الملل دانشکده‌ها و وزارتخانه‌های مربوطه جمع‌آوری و توسط کمیته راهبری ملی با همکاری بخش بین‌الملل وزارتخانه‌ها پایش می‌شود. گزارش‌دهی سالانه خواهد بود و در صورت کم بودن تعداد پروژه‌ها، موانع همکاری شناسایی و رفع می‌شود. تسهیل ارتباط بین محققان ایرانی و همتایان منطقه‌ای نیز مفید خواهد بود. شاخص کیفی تکمیلی، ارزیابی تأثیر و پایداری این همکاری‌ها از طریق گزارش‌های پیشرفت پروژه و مصاحبه با مشارکت‌کنندگان است. سایر شاخص‌ها شامل امتیازات حاصل از ارزیابی‌های دوره‌ای چابکی سازمانی، میانگین زمان لازم برای تطبیق برنامه‌های درسی، میزان مشارکت ذی‌نفعان در تصمیم‌گیری، و تعداد مؤسسات دریافت‌کننده اعتبارنامه ملی یا بین‌المللی است.

برای رکن چهارم (یکپارچه‌سازی فناوری)، شاخصی مانند درصد برنامه‌هایی که از LMS با ابزارهای ردیابی فراگیران به صورت اخلاقی و هدفمند استفاده می‌کنند، قابل تعریف است. داده‌ها از طریق گزارش‌های مدیران سیستم‌های LMS در دانشکده‌ها و بررسی نمونه‌ای از نحوه استفاده، جمع‌آوری و توسط مراکز فناوری اطلاعات دانشکده‌ها با نظارت کمیته راهبری ملی پایش می‌شود. گزارش‌دهی هر ترم انجام می‌شود و در صورت استفاده کم یا غیراخلاقی، آموزش‌های لازم و دستورالعمل‌های روشن تدوین می‌گردد. شاخص کیفی تکمیلی، نظرسنجی از دانشجویان و اساتید در مورد میزان رضایت و اثربخشی درک شده از LMS است. دیگر شاخص‌ها شامل درصد پوشش اینترنت پرسرعت، سطح سواد دیجیتال، تعداد و تنوع شبیه‌سازها و ابزارهای واقعیت مجازی و افزوده، میزان استفاده از ابزارهای هوش مصنوعی و تعداد دانشجویان شرکت‌کننده در برنامه‌های آموزش از راه دور یا ترکیبی، به ویژه از مناطق کمتر برخوردار است.

همچنین، شاخص‌های ارزیابی کیفیت برنامه درسی و تدریس شامل همسویی برنامه درسی با چارچوب شایستگی ملی، به‌روز بودن و مرتبط بودن محتوای درسی، استفاده از روش‌های نوین تدریس و یادگیری فعال، نتایج ارزیابی تدریس توسط دانشجویان و همتایان، و کیفیت مواد آموزشی است. شاخص‌های ارزیابی صلاحیت فارغ‌التحصیلان شامل عملکرد در آزمون‌های جامع ملی، دستیابی به شایستگی‌های روز اول، آمادگی برای ورود به بازار کار، نرخ اشتغال و موفقیت در دوره‌های تحصیلات تکمیلی است. شاخص‌های رضایت‌مندی ذی‌نفعان نیز از طریق نظرسنجی از دانشجویان، اعضای هیئت علمی، کارفرمایان و سازمان نظام دامپزشکی سنجیده می‌شود.

برای جلوگیری از سوگیری‌های اندازه‌گیری، باید بر نتایج به جای صرف فعالیت‌ها تمرکز کرد، از ترکیبی از شاخص‌های کمی و کیفی استفاده نمود، ذینفعان را در تعریف شاخص‌ها مشارکت داد، شاخص‌ها را به طور منظم بازنگری و تطبیق کرد، و در جمع‌آوری و گزارش‌دهی داده‌ها شفافیت داشت.

سازوکار پایش، گزارش‌دهی و بهبود مستمر شامل تشکیل یک کمیته تخصصی پایش و ارزیابی، استفاده از داشبوردهای مدیریتی، تهیه گزارش‌های پیشرفت سالانه، انجام بازنگری‌های دوره‌ای جامع، و ایجاد حلقه‌های بازخورد برای بهبود مستمر برنامه‌ها و فرآیندها خواهد بود. استقرار یک نظام ارزیابی قوی و شفاف، نه تنها به سنجش موفقیت اصلاحات کمک می‌کند، بلکه فرهنگ پاسخگویی، یادگیری و بهبود مستمر را در نظام آموزش دامپزشکی ایران نهادینه خواهد کرد. برای دانشجویان، اهمیت پایش مستمر و تصمیم‌گیری مبتنی بر شواهد به این معناست که برنامه تحول یک مسیر از پیش تعیین‌شده و ثابت نیست، بلکه یک فرآیند یادگیری پویا است و آنها خود می‌توانند با ارائه بازخوردهای دقیق و مشارکت در نظرسنجی‌ها، به این فرآیند پایش کمک کنند.

ه. نقش حیاتی رهبری، مدیریت تغییر، و مشارکت ذینفعان در ایران (شامل نقش دانشجویان)

اجرای تغییرات سیستمی و عمیق در آموزش دامپزشکی با چالش‌هایی مانند مقاومت فرهنگی، نیاز به منابع، پیچیدگی، و اضطراب هیئت علمی مواجه است. کاهش این چالش‌ها شامل ایجاد و انتقال یک روایت قانع‌کننده، مشارکت گسترده و معنادار ذینفعان، رسیدگی مستقیم به ترس‌ها و عدم قطعیت‌ها، ظرفیت‌سازی از طریق برنامه‌های توسعه جامع، اجرای تدریجی یا آزمایشی تغییرات، حفظ ارتباطات مستمر، و تعهد آشکار و حمایت عملی از سوی رهبری ارشد سازمانی و وزارتخانه‌های مربوطه است.

تأکید می‌شود که تحول آموزش دامپزشکی در ایران یک ابتکار تغییر عمده است که نیازمند رهبری قوی و آشکار از سوی مقامات وزارتخانه، رؤسای دانشکده‌ها، و اعضای هیئت علمی ارشد است. اصول کلیدی مدیریت تغییر، با در نظر گرفتن ویژگی‌های فرهنگ دانشگاهی ایران، باید به دقت تشریح و به کار گرفته شوند. شناسایی گروه‌های ذینفع کلیدی در ایران شامل مؤسسات آموزش دامپزشکی، اعضای هیئت علمی، دانشجویان، نهاد قانونی دامپزشکی، وزارتخانه‌های مرتبط، کارفرمایان دامپزشکان، و صنعت دامپروری، و تدوین راهبردهای مناسب برای مشارکت فعال و مؤثر آنها در فرآیند تحول، از اهمیت حیاتی برخوردار است.

راهکارهای عملیاتی برای ایران در این زمینه شامل تشکیل یک کمیته راهبری ملی سطح بالا برای تحول آموزش دامپزشکی در ایران، با نمایندگی از همه گروه‌های ذینفع کلیدی، به منظور هدایت و نظارت بر اجرای چارچوب است. توسعه یک برنامه جامع ارتباطات و مشارکت برای ایجاد آگاهی، درک، و جلب حمایت برای اصلاحات در میان تمامی ذینفعان نیز ضروری است. سرمایه‌گذاری در آموزش مدیریت تغییر برای رهبران و قهرمانان اصلاحات در مؤسسات آموزش دامپزشکی به منظور تجهیز آنها به مهارت‌های لازم برای هدایت فرآیند تغییر، و همچنین ایجاد مکانیسم‌های بازخورد روشن برای نظارت بر فرآیند اجرا و رسیدگی به موقع به نگرانی‌ها و چالش‌های نوظهور، از دیگر اقدامات کلیدی خواهد بود.

در این میان، دانشجویان دامپزشکی در تمامی مقاطع تحصیلی، به مثابه آینده‌سازان این حرفه، سرمایه‌های انسانی در حال رشد نظام آموزش عالی، و ذی‌نفعان اصلی و نهایی هرگونه برنامه تحول آموزشی، جایگاهی محوری و نقشی فراتر از گیرندگان منفعل خدمات آموزشی یا صرفاً مشارکت‌کنندگان در ارزیابی‌های دوره‌ای ایفا می‌نمایند. چارچوب حاضر، با درک عمیق این جایگاه استراتژیک، بر ضرورت ارتقای نقش آنان به 'همکاران فعال، پژوهشگران جوان، و عوامل تسهیل‌گر تغییر در فرآیند راهبردی تحول' تاکید می‌ورزد. مشارکت فعال، هدفمند، ساختاریافته و آگاهانه آنان در تمامی چرخه‌های این تحول، از مراحل اولیه نیازسنجی و تحلیل وضعیت موجود، تا فرآیندهای پیچیده طراحی و تدوین راهکارهای نوآورانه، پیاده‌سازی آزمایشی این راهکارها، و در نهایت، ارزیابی نقادانه و مستمر اثربخشی و پیامدهای برنامه‌های جدید، می‌تواند به پویایی، دقت، ارتباط بیشتر با نیازهای واقعی، و در نهایت، اثربخشی و پایداری فرآیند تحول کمک شایانی نماید. بدین منظور، طراحی و پیاده‌سازی سازوکارهای مشخص، شفاف و کارآمدی برای تضمین این مشارکت معنادار اجتناب‌ناپذیر است؛ از جمله این سازوکارها می‌توان به تضمین حضور نمایندگان منتخب، آگاه و فعال دانشجویی (از مقاطع مختلف تحصیلی و با توجه به تنوع جنسیتی و قومیتی) با حق رای و اظهار نظر کارشناسی در تمامی کمیته‌های راهبری و کارگروه‌های تخصصی مرتبط با فرآیند تحول در سطح ملی و مؤسسه‌ای، به ویژه در شوراهای آموزشی، پژوهشی، کمیته‌های بازنگری و تدوین برنامه درسی، و هیئت‌های تضمین کیفیت و اعتباربخشی، اشاره نمود تا دیدگاه‌ها، نیازها، انتظارات و دغدغه‌های نسل آینده دامپزشکان کشور به طور مستقیم، موثر و به هنگام در فرآیندهای تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری لحاظ شود.

علاوه بر این، ایجاد و تقویت کانال‌های ارتباطی و بازخورد مستمر، رسمی و چندوجهی، فراتر از ارزیابی‌های سنتی پایان ترم، شامل برگزاری منظم جلسات هم‌اندیشی با نمایندگان دانشجویی، تشکیل گروه‌های کانونی دانشجویی با تسهیلگری حرفه‌ای و بی‌طرفانه، استقرار سامانه‌های نظرسنجی آنلاین هدفمند و محرمانه، و ایجاد صندوق‌های پیشنهاد دیجیتال و فیزیکی با قابلیت پیگیری، برای دریافت منظم و تحلیل عمیق دیدگاه‌های دانشجویان در مورد تمامی ابعاد کیفیت تدریس، محتوای آموزشی، امکانات و زیرساخت‌ها، روش‌های ارزیابی، خدمات پشتیبانی دانشجویی، و به ویژه اثربخشی و چالش‌های اجرای برنامه‌های جدید تحول، ضرورت تام دارد. حیاتی است که دانشجویان به وضوح شاهد باشند که به بازخوردها و پیشنهادات آنان به طور جدی، مسئولانه و شفاف رسیدگی شده و این مشارکت منجر به اقدامات اصلاحی ملموس و بهبود مستمر در سیستم می‌شود.

همچنین، حمایت فعال از مشارکت دانشجویان، به ویژه در دوره‌های تخصصی و تحصیلات تکمیلی، در پروژه‌های پژوهشی و کاربردی تحول‌محور، از طریق تعریف و پشتیبانی مالی و معنوی از پایان‌نامه‌ها، رساله‌ها و طرح‌های تحقیقاتی که مستقیماً به یکی از ابعاد این چارچوب تحول (مانند ارزیابی اثربخشی یک روش نوین تدریس در آموزش دامپزشکی، توسعه و اعتبارسنجی یک منبع آموزشی باز بومی، تحلیل موانع فرهنگی و سازمانی همکاری بین‌رشته‌ای در نظام سلامت، یا بررسی نیازهای بازار کار برای شایستگی‌های نوین دامپزشکی) می‌پردازند، از دیگر اقدامات کلیدی است که نتایج این پژوهش‌ها باید به طور نظام‌مند گردآوری، تحلیل و در فرآیند تصمیم‌گیری، سیاست‌گذاری و بهبود مستمر برنامه‌های تحول مورد استفاده قرار گیرد.

در ادامه این مسیر، توانمندسازی و حمایت از تشکل‌های قانونی، انجمن‌های علمی و کانون‌های فرهنگی دانشجویی به عنوان بازوهای اجرایی، مشورتی و ترویجی در فرآیند تحول، از طریق تخصیص منابع کافی، برگزاری کارگاه‌های آموزشی مهارت‌افزایی، و دعوت از آنان برای مشارکت فعال و مسئولانه در اجرای پروژه‌های آزمایشی، برنامه‌های آگاهی‌بخشی و ترویج فرهنگ تغییر و نوآوری در میان جامعه دانشجویی، باید به طور جدی مد نظر قرار گیرد. نهایتاً، ترویج فرهنگ یادگیری خودراهبر، مسئولیت‌پذیری فردی و اجتماعی دانشجویان نسبت به فرآیند یادگیری خود و آینده حرفه‌ای، تشویق آنان به جستجوی فعال دانش و منابع فراتر از کلاس درس، مشارکت نقادانه و سازنده در بحث‌های علمی، و ارائه ایده‌های نوآورانه و جسورانه برای بهبود فرآیندهای آموزشی و پژوهشی، که همگی همسو با اهداف آموزش مبتنی بر شایستگی، یادگیری مادام‌العمر و تربیت شهروندان حرفه‌ای مسئولیت‌پذیر است، به همراه شفاف‌سازی مستمر، صادقانه و ارتباط موثر و دوسویه با عموم دانشجویان در مورد اهداف، ضرورت‌ها، مراحل، چالش‌ها، و دستاوردهای برنامه تحول، و تبیین اینکه چگونه این تغییرات بنیادین به ارتقای کیفیت آموزش آنان، افزایش شایستگی‌های حرفه‌ای و شهروندی، و بهبود چشم‌انداز آینده شغلی و نقش‌آفرینی اجتماعی آنان کمک خواهد کرد، از ارکان اساسی این مشارکت راهبردی و ضامن موفقیت و پایداری تحول خواهد بود. هنگامی که دانشجویان احساس کنند که صدایشان به درستی شنیده می‌شود، در فرآیند تغییر به عنوان یک شریک واقعی و ارزشمند نگریسته می‌شوند، و به آینده حرفه‌ای خود امیدوارتر هستند، نه تنها با انگیزه و اشتیاق بیشتری از آن حمایت کرده و در برابر چالش‌ها و سختی‌های مسیر مقاوم‌تر خواهند بود، بلکه حس مالکیت، تعلق خاطر و تعهد عمیقی نسبت به فرآیند تحول و اهداف آن پیدا می‌کنند که ضامن پایداری و موفقیت آن در درازمدت خواهد بود. این مشارکت فعال و مسئولانه، خود تجربه‌ای گرانبها و بی‌بدیل در زمینه مسئولیت‌پذیری، همکاری تیمی، تفکر انتقادی، مهارت‌های ارتباطی، و اصول رهبری برای آنان فراهم می‌آورد که فراتر از دوران تحصیل، در تمامی شئون زندگی حرفه‌ای و اجتماعی آینده آنان مفید، راهگشا و تعیین‌کننده خواهد بود.

VII. نتیجه‌گیری: پیشبرد آموزش دامپزشکی ایران برای تأثیر ملی و جهانی

چارچوب استراتژیک چهاربخشی ارائه شده، پس از انطباق دقیق با زمینه منحصر به فرد ایران، پتانسیل ایجاد تحولی بنیادین در نظام آموزش دامپزشکی کشور را داراست,. قدرت این چارچوب یکپارچه در وابستگی‌های متقابل و پتانسیل هم‌افزایی ارکان آن نهفته است؛ موفقیت در پیاده‌سازی هر یک از این ارکان، به پیشرفت در سایر ارکان وابسته است و اجرای اصلاحات به صورت جزیره‌ای و نامرتبط، نتایج مطلوبی به همراه نخواهد داشت.

مزایای بالقوه یک سیستم آموزش دامپزشکی متحول‌شده برای ایران گسترده و چندوجهی است و شامل ارتقای سلامت و رفاه حیوانات، تقویت بهداشت عمومی و امنیت غذایی از طریق کنترل مؤثرتر بیماری‌های مشترک و بهبود کیفیت فرآورده‌های دامی، کمک به توسعه اقتصادی پایدار از طریق افزایش بهره‌وری در صنعت دامپروری و ایجاد فرصت‌های نوآوری، و پیشبرد جایگاه علمی ایران در عرصه دامپزشکی در سطح منطقه و جهان می‌شود,.

تحقق این چشم‌انداز بلندپروازانه مستلزم تعهد پایدار، همکاری تنگاتنگ میان تمامی ذینفعان، رهبری قوی، و سرمایه‌گذاری استراتژیک و هدفمند در تمامی ارکان این چارچوب جامع است,. تصویب و اجرای نقشه راه ملی توسط کمیته راهبری ملی، تدوین چارچوب ملی شایستگی همسو با استانداردهای بین‌المللی، تأمین مالی پایدار و متنوع، ایجاد زیرساخت ملی فناوری و منابع آموزشی باز، و استقرار نظام جامع پایش و ارزیابی، از جمله پیشنهادات کلیدی برآمده از این تحلیل گسترده برای عملیاتی کردن این تحول است.

تحول موفقیت‌آمیز آموزش دامپزشکی در ایران، با هدایت این چارچوب تطبیق‌یافته، نه تنها توانایی‌های حرفه دامپزشکی ایران را برای پاسخگویی به نیازهای ملی افزایش می‌دهد، بلکه می‌تواند ایران را به عنوان یک الگو و رهبر در آموزش دامپزشکی و ابتکارات سلامت واحد در منطقه خود مطرح سازد. این امر نه تنها به غرور ملی، بلکه به ثبات و امنیت بهداشتی منطقه‌ای نیز کمک شایانی خواهد کرد. تحقق این چارچوب جامع و نقشه راه راهبردی برآمده از آن، در چشم‌اندازی نه چندان دور و با همت، عزم و خرد جمعی تمامی دلسوزان، متخصصان و کنشگران این عرصه، به ظهور، رشد و بالندگی نسلی نوین و متمایز از دامپزشکان ایرانی منجر خواهد شد؛ متخصصانی که نه تنها به آخرین دستاوردهای دانش فنی روز، مهارت‌های بالینی پیشرفته و مبتنی بر شواهد، و توانایی استفاده بهینه از فناوری‌های نوین مجهزند، بلکه با برخورداری از تفکر انتقادی نظام‌مند و تحلیلی، توانایی حل مسئله خلاقانه، چندوجهی و اخلاق‌مدار در شرایط پیچیده، پویا و نامطمئن، تعهد عمیق و عملی به اصول خدشه‌ناپذیر اخلاق حرفه‌ای و مفهوم بنیادین، یکپارچه و جهان‌شمول «سلامت واحد»، و قابلیت ممتاز رهبری تحول‌آفرین، مدیریت کارآمد، و همکاری موثر، سازنده و همدلانه بین‌رشته‌ای و بین‌بخشی، قادر خواهند بود نقش محوری، بی‌بدیل و تاریخی خود را در تضمین و ارتقای سلامت و رفاه حیوانات به عنوان سرمایه‌های ملی و موجوداتی ذی‌حق، پایداری و بالندگی نظام امنیت و ایمنی غذایی کشور به عنوان یکی از ارکان اساسی استقلال و اقتدار ملی، و اعتلای مستمر شاخص‌های بهداشت عمومی جامعه و سلامت پایدار زیست‌بوم ایران و منطقه، با صلابت، افتخار، مسئولیت‌پذیری و نوآوری ایفا نمایند. این، میراثی است گرانبها و ماندگار که نظام آموزش دامپزشکی متحول‌شده، پویا و پاسخگوی ایران اسلامی، برای نسل‌های حال و آینده این مرز و بوم به یادگار خواهد گذاشت و پرچم‌دار تعالی، پژوهش، نوآوری و سرآمدی در عرصه علوم دامپزشکی در منطقه و در میان ملل جهان خواهد بود.

اجرای موفقیت‌آمیز این اصلاحات جامع، کیفیت و ارتباط آموزش دامپزشکی در ایران را به طور قابل توجهی ارتقا خواهد داد و با تولید دامپزشکان شایسته‌تر که برای مقابله با چالش‌های ملی بهتر مجهز هستند، به نفع ایران است. فراتر از مزایای ملی، یک سیستم آموزش دامپزشکی تقویت‌شده ایرانی می‌تواند تجربیات و تخصص خود را با کشورهای همسایه، به ویژه در مورد مسائل مرتبط با منطقه، به اشتراک بگذارد و این امر جایگاه ایران را در جامعه دامپزشکی و علمی بین‌المللی ارتقا داده و به آن امکان می‌دهد نقش مهم‌تری در ابتکارات بهداشتی منطقه‌ای و جهانی ایفا کند.

 

انتشار یافته: ۷
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۳
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۰
0
6
مطلبی بسیار طولانی و خسته کننده با استفاده از انواع کلمات و عبارات بدیع و نامانوس بدون هیچ گونه ارائه نقشه راه واضح و شسته و رفته.

وقتی برنامه ریزان و طراحان نقشه هم اینقدر خسته کننده و پر از شاخ و برگ غیرضروری باشند دقیقا مثل سیستم آموزشی فعلی، نتیجه اش هم این میشه که سیستم آموزشی تحول پیدا نمیکنه فقط اسم و عنوانش عوض میشه. مثال. تبدیل پراید به نام های پر زرق و برقی مثل ساینا و کوییک و تیبا! درحالیکه ذاتا همون پراید هستن!
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۳۵ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۰
0
1
جانم دامی نمانده که آموزش بخواهد.
آب د هاون کوبیدن است
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۵۲ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۲
0
1
.......... من که وقت خواندنش را ندارم. بهتر بود خلاصه ای از آن را چاپ می کردید
دکتر وحید عطارد
|
United States of America
|
۰۱:۴۶ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۳
0
1
من‌ که حوصله خواندنش را نداشتم فقط به پاراگراف اخر قناعت کردم انهم جهت اطلاع میگویم که « دامپزشک تربیت میکنند .. تولید نمی کنند » . دامپزشک در ابتدا کودک خردسالیست که توسط پدر و مادرش تولید شده و در جامعه تربیت یافته و دامپزشک شده است.
همکار متخصص داخلی دام بزرگ
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۲:۴۷ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۳
0
4
با کمال احترام به آقای دکتر قلاوند، یکی از طولانی ترین، کسل کننده ترین و فلسفی ترین مقالات منتشر شده از سوی حکیم مهر، بدون هیچگونه نتیجه گیری منسجم و ارائه راهبرد مشخص عملیاتی!!! کمتر کسی، حتی زحمت خواندن تمام آن را، حتی برای یکبار، به خود می دهد!.
مصطفی قلاوند
|
United Kingdom of Great Britain and Northern Ireland
|
۱۳:۰۵ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۷
0
0
وقتی نمی‌خوانی، نقد نکن. وقتی نمی‌فهمی، دهانت را باز نگذار
ناآگاهی در موضع قضاوت، آغاز فروپاشی است
انتشار نسخه‌ی له شده سند راهبردی تحول آموزش دامپزشکی ایران، با حجمی حدود ۲۷هزار واژه از متن کامل ۴۳۵هزار کلمه‌ای، صرفاً یک گزارش مدیریتی نبود بلکه کوششی بود برای آن‌که در لحظه‌ای که فروپاشی آرام و خزنده‌ی نظام آموزش تخصصی در حال وقوع است، بتوان پیش‌نویس مقاوم‌سازی آینده را روی میز بازگرداند.
اما آن‌چه در برابر این سند شکل گرفت، بیش از آن‌که نقد باشد، بازتابیبست از سه بحران در هم تنیده: اول ناتوانی مزمن در مطالعه‌ی تحلیلی، دوم سقوط سواد سیاست‌گذاری در نخبگان رسم و رواج "قضاوت بدون شناخت" به عنوان سبک غالب در مدیریت ایرانی!
در میان بسیاری از نقدهای سطحی، مشترک یک چیز به وضوح نمایانگر بود، منتقدان، نه سند را خوانده بودند، نه با ساختار آن آشنا بودند، و نه توان یا میل درک آن را داشتند. از خیلی طولانی بود گرفته، تا چیزی نگفته، تا فلسفی و خسته‌کننده، تا آن عزیز که نوشتند من فقط پاراگراف آخر را خواندم
دقیقاً همین یک جمله، سند ا‌ست از مصیبتی عمیق‌تر حکمرانی با ذهن‌هایی که حتی یک متن را نمی‌خوانند، ولی بر آن حکم می‌دهند.
نقدی که از دل نخواندن برآید، نه ارزش خوانده شدن دارد، نه ارزش پاسخ دادن

اما ما پاسخ می‌دهیم نه برای آن‌که ایشان را قانع کنیم بلکه برای آن‌که مخاطب واقعی این سند، متوجه عمق گسست بین گفتمان "تحول" و ذهنیت "حکمرانی سطحی" شود.

این سند با واژگانی چون شایستگی چندسطحی، سکوی دانش باز، مدل حکمرانی انطباق‌پذیر و معماری مسیر حرفه‌ای نوشته شده، نه برای مخاطبی که هنوز واژه‌ی "سند راهبردی" را با برنامه‌ی ترم تابستان یکی می‌بیند. وقتی شما نمی‌دانید شایستگی فقط به نمره و مدرک مربوط نیست، بلکه به چرخه تصمیم‌سازی حرفه‌ای گره خورده، طبیعیی است که در مواجهه با چنین سندی، دچار خارش فکری شوید. اما این سند برای خاراندن شما نوشته نشده. برای درمان شکستگی زیر پوست نظام دامپزشکی ایران نوشته شده.
در ساختاری که از مجلس شورای اسلامی تا مجامع دانشگاهی، نماینده‌ای می‌تواند بدون خواندن یک صفحه، اظهار نظر کند، چرا تعجب کنیم از دامپزشکی که نمی‌خواند، ولی نقد می‌نویسد؟ فرقی نمی‌کند کجای نظام ایستاده باشید، وقتی نقدتان بر اساس ذهن آماده‌ی تحلیل نیست، بیش از آن‌که نقد بر سند باشد، بیانیه‌ای‌ست علیه خودتان.
دوستان، اگر این سند برایتان سنگین بود به‌خاطر وزن آن نیست، به‌خاطر ضعف عضلات فکری شماست.
این سند از بازطراحی زیرساخت‌های تصمیم‌سازی، مدل‌های تربیت حرفه‌ای، لایه‌های سنجش عملکرد و تحول نقش هیئت علمی سخن می‌گوید نه از انتخاب رنگ رپوش و افزایش سهمیه رزیدنسی
شما از طولانی بودن نوشتید بله، این سند قرار نبود مثل پست اینستاگرام مصرف شود. این سند، ابزار تصمیم‌سازی است، نه سرگرمی فکری در سالن انتظار مطب
شما از فلسفی بود نوشتید، بله، چون آموزش دامپزشکی بدون فلسفه، همانی است که امروز دارید حرفه‌ای پراکنده، بی‌پشتوانه، فرسوده، درمانگر اما نه درمان‌شونده
آن همکار محترمی که فرمودند این سند فقط اسم عوض کرده ذات همان است، شاید هنوز درک نکرده‌اند که وقتی ساختار در حال ترک برداشتن و نشست پنهان است، رنگ‌آمیزی سقف دیگر کار نمی‌کند.
این سند برای همان لحظه‌ای نوشته شده که سقف نم‌کشیده‌ی نظام آموزشی، در سکوت دارد فرو می‌ریزد و آن‌که باید هشدار را ببیند، حتی سرش را بالا نمی‌آورد.
این نه از بی‌اطلاعی است، نه از کم‌سوادی.. این همان انکار دفاعیست که ذهن برای فرار از دردِ آگاهی به کار می‌گیرد و این نقطه، جاییست که نادیدن دیگر فقط ضعف نیست بلکه هم‌دستی با سقوط است
وقتی مخاطب عزیزی با افتخار می‌نویسد که تنها پاراگراف آخر را خوانده‌ام، ما دیگر با مشکل حجم یا سبک نگارش روبه‌رو نیستیم بلکه با سقوط دردناکِ سواد تأمل و خواندن مواجهیم.
این سطح از بی‌صبری تحلیلی، اگر در فضای عمومی یک حرفه عادی شود، هیچ متنی، حتی اگر خلاصه خلاصه خلاصه باشد، دیگر خوانده نمی‌شود بلکه فقط مصرف می‌شود.
یک نکته‌ی تاریخی خدمت عزیزان عرض کنم، شما وارث آموزش عالی‌ای هستید که از زمان تاچر و کارتر، به‌سمت خصوصی‌سازی کور و بازارزده‌کردن دانشگاه‌ها رفت. همان جریانی که اکنون، با همان منطق، در سیاست‌گذاری ایرانی بازتولید می‌شود. در مجلس، در شوراهای تخصصی، و در ذهن‌هایی که تنها یک مهارت دارند: خواندن نگرفته‌اند، اما در گفتن زیاده‌روی می‌کنند.
این چارچوب بازخوانی صحبت‌های رهبری در ضرورت حکمرانی علمی بر زیربناهای ملی است. ما آن را نوشتیم تا کسانی که تصمیم‌گیرند ولی بی‌خبر، بدانند چه چیزی در راه است. نه برای رضایت آنان که دنبال رقیق‌سازی حقیقت‌اند، بلکه برای آن‌که سندی بماند که روزی بتوان گفت: ما هشدار دادیم. شما نخواندید. و آن‌چه رخ داد، تقصیر ما نبود
اگر سند را نفهمیدید، ایرادی نیست. اگر نخواندید، باز هم قابل گذشت است. اما اگر نخواندید و نقد کردید، و به‌جای تأمل، فقط صدا تولید کردید بدانید که نه تنها مفید نبودید، بلکه دقیقاً همان ابزاری هستید که دشمن برای فروپاشی از درون، روی آن حساب باز کرده است.
ما هنوز می‌نویسیم چون اگر نماند، تاریخ از ما نخواهد پرسید که چرا ندانستید، بلکه خواهد پرسید چرا نگفتید
ناشناس
|
United States of America
|
۲۳:۴۷ - ۱۴۰۴/۰۴/۱۷
0
2
حکیم‌ مهر بسیار برایت متاسفم که نظر توهین امیز دکتر قلاوند را منتشر می کنی‌ و نظرات انتقادی دیگران را نه. دکتر قلاوند عزیز ای کاش کمی و فقط کمی حس انتقاد پذیری داشتی و یاد می گرفتی که محترم باشی. و همچنین ای کاش حکیم مهر همچنان زیر نظر دکترلطفی زاده اداره می‌شد که حداقل منصف بود و برای نظر مخاطب احترام قایل بود. افسوس و صد افسوس!
نظر شما
ادامه