سال 1378 بود و من دانشجوی سال آخر دامپزشکی در یکی از دانشکده های دامپزشکی بودم. با استاد بیماری های داخلی دام بزرگ دانشکده روابط خیلی دوستانه ای داشتم و استاد راهنمای پایان نامه ام هم ایشان بودند.
روزی برای مطالعه به کتابخانه دانشکده رفته بودم که این استاد بزرگوار بنده را دیدند و خواستند که در اخذ امتحان از دانشجویان دوره کاردانی کمکشان کنم ... دقیقاً به یاد دارم یکی از دانشجویان که نوبت امتحانش بود، از شدت اضطراب گوشی را داخل گوشش فرو نکرده و همانطور به گردنش گیر داده بود و داشت صداهای شکمبه را گوش کرده و برای استاد تشریح می نمود! بیچاره جزوه را هم آنقدر خوب خوانده بود که تمامی مراحل را مو به مو و مرحله به مرحله توصیف می کرد! در حالیکه من و استاد داشتیم از خنده روده بر می شدیم، این دانشجوی بیچاره هم با تصور اینکه در توضیح مطلب دچار اشکال شده هاج و واج ما رو نگاه می کرد!
خاطره ای از یکی از بینندگان محترم حکیم مهر
خدائیش این اتفاقات فقط در بین دامپزشکان اتفاق می افته و حتی یک بهیار (در گروه پزشکی) چنین اشتباه فجیعی را مرتکب نمیشه...
نه اينكه خودتان از روز اول دانشمند بودين
آره حتما توی گروه پزشکی اصلا از این اتفاقا نمیوفته!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
جرا اين قدر عحيب صف ارايي ميكنيد خيلى هم بامزه بود...
اشطباح!!!!!!!!!!!!!در هر جایی امکان داره
من هم خاطره اي تعريف كنم.براي سونوگرافي كبد يكي از بستگان رفتيم مركز راديولوژي.متخصص سونو هر چي ور رفت نتونست چيزي پيدا كنه.از من پرسيد مشكلش چيه؟گفتم: گرافو گم كرديم و در سونوي قبلي سنگ صفرا داشت.متخصص محترم نوشتند يك الي دو ميليمتر سنگ دارد.برگشتيم پيش پزشك،پزشك گفت كه از شما سابقه هم پرسيد؟گفتم:آره.خنديد و گفت بايد جاي معتبري بريد چون تو منطقه اينجوري مي پيچونند و بلد نيستند.
امان از این پزشکیا و کلا وزارت بهداشتیا که انگار آسمون باز شده فقط اینا افتادن پایین. والا تاثیر دامپزشکی تو جامعه کمتر از پزشکی نیست. از قدیم گفتن پیشگیری بهتر از درمان است. دامپزشکی هم در زمینه پیشگیری از امراض انسانی کار می کنه
دکتر که خدا نیست اشتباه نکنه...اون بنده خدا هم استرس داشت...خود دکتر هام بعضیاشون سر اولین جراحی غش می کنن این طبیعیه...اینقدر هم پزشک و دامپزشک نکنین هردو از مفاخر جامعه هستن...قدرشونو بدونید