در ترم اول دانشگاه یکی از واحدهای ما کالبد شناسی بود. یه جلسه درسمان تشریح زبان بود و زبان سگ را برایمان آماده کرده بودند. یکی - دوتا از بچه ها دیر اومده بودند و قرار شد یک زبان سگ را یواشکی ببریم خوابگاه و اونجا تشریح و تمرین کنیم. چون اون شب نشد، گذاشتیمش تو یخچال تا فردا. فردا دیدیم یکی از دزدان همیشگی خوابگاه اونو به جای زبان یا گوشت گوسفند دزدیده یا به قول بچه ها تک زده و لابد خورده!
خاطره ای از دکتر محمد کاظم کوهی، برگرفته از وبلاگ «بازمانده»