شنبه گذشته طرفای عصر بود که یکی از مراجعینم سگش رو آورد کلینیک. سگ بیچاره بشدت دچار استفراغ بود و خون تازه بالا می آورد. بهش سرم زدم و درمان معمول رو شروع کردم. کمی که گذشت وضعش بدتر شد و خون تازه رو هم دفع کرد. اسهال و استفراغ خونی و بشدت هم متعفن بود.
در همین موقع صاحب حیوان هزینه درمان رو پرداخت کرد، اما از بردن سگ خودداری نمود و دیگه سگ بیچاره رو نمی خواست؛ جرم سگه این بود که حالش وخیم بود و بوی نامطبوع می داد.
و متاسفانه توضیحات این خانم هم کافی نبود و من نتونستم در بین صحبتهای خانم دلیل این مسئله را کشف کنم.
هنوز هم نمی تونم باور کنم که فقط آوردن سگ را بلدند، اما مسئولیت نگهداری از او را درک نمی کنند.
خوشبختانه بیماری این حیوان درمان شد اما........
خاطره ای از دکتر فریبرز افروزی، برگرفته از وبلاگ «کلینیک دام کوچک»
دکترجان،هنوزمتوجه نشدی چراسگشوگذاشت رفت؟معلومه دیگه اون وهمه کسانی که سگ خونگی دارن برای خودنمایی ویاچشم وهم چشمی سگ میخرن! نه اینکه ازحیوان مراقبت وحفاظت کنند.
متاسفانه کارمون اصلا جایگاه اجتماعی نداره. تعویض روغنی بیشتر و با دردسر خیلی کمتری پول در میاره. تازه هیچوقت کسی هم ازشون گلایه نمیکنه!
جای تاسف داره که هنوز وقتی تو جامعه میگی دکتر دامپزشکی ،میگن دکتر خر و الاغ
دکتر جان باز هم جای شکرش باقیه که هزینه هارو پرداخت کرد.من هم کیس پاروو بسیار بدحال داشتم که صاحبش فرار کرد و هزینه هم پرداخت نکرد.ولی درمان رو ادامه دادم و خوشبختانه کیس درمان شد.متاسفانه مردم فکر میکنن دامپزشکی یک نهاد خیریه است.و دامپزشکان فتوسنتز کننده هستن.
عزیزم متاسف نباش در این رشته تحصیل کرده ایی همین الان برو درس دیگه ایی بخون ولی حالا که هستی سعی کن وجهه رشته ات را درست کنی نه متاسف باشی
خاطرات اين شكلي نشان دهنده بيكاري و بلاتشبيه ........... نويسنده است وگرنه خاطره بايد حاوي يك مطلب مهم و آموزنده و يا جالب و .... باشد. حيف است با اين مطالب هم وقت گرانبهاي خودتان را ميگيريد هم ديگران. موفق باشيد.