حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: گذراندن یک دوره ۴۵ روزه آشنایی با واکسیناسیون دام، باعث علاقهمندی بیشتر یک نوجوان روستازاده به حوزه دامپزشکی شد تا امروز او را در جایگاه دانشیاری بخش فارماکولوژی دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران قرار دهد.
«دکتر علی رسولی» در سال ۵۹ که مصادف با تعطیلی دانشگاهها بود، دیپلم گرفت و مانند سایر دیپلمهها به دنبال کار و درس بود. سن او هنوز به شرایط لازم برای اعزام به خدمت سربازی نرسیده بود. در نتیجه مدتی در قالب یک هیات ۷ نفره به جهاد سازندگی رفت و به تدریج با مسائل کشاورزی و دامپزشکی آشنا شد. در ادامه از طرف جهاد سازندگی ساوه به تهران اعزام شد تا یک دوره کارآموزی ۴۵ روزه را در دانشکده دامپزشکی پشت سر بگذارد و بتواند بین روستاییان شهرستان ساوه کار واکسیناسیون دام را انجام دهد. وی همچنین در طول این دوره، آموزشهایی را در خصوص بیماریهای انگلی و عفونی دید و بیماریهای متداول در دامهای کوچک یا نشخوارکنندگان را شناخت. اینجا همان نقطه آغاز آشنایی علی با رشته دامپزشکی بود. وی در روستاها واکسنهای لازم را تزریق و سمپاشی آغلها برای مبارزه با انگلها را انجام میداد. مدتی به این شکل درگیر کار بود تا اینکه شرایط جهاد سازندگی تغییر کرد و از کارآموزان خواست که بدون حقوق و در راه خدا به ادامه کار بپردازند.
شرایط خانوادگی علی نوجوان به او اجازه قبول این پیشنهاد را نمیداد. وی تک فرزند بوده و پدر و مادر خود را از دست داده بود و لذا هیچ منبع درآمدی نداشت. علی حتی حاضر شد که تنها حقوق ماهیانه هزار تومان را قبول کند تا بلکه بتواند این پول را صرف هزینه ایاب و ذهاب خود از روستا تا شهر کند. اما جهاد حاضر به پرداخت این مبلغ نشد و لذا علی از ادامه کار انصراف داد و مدتی به کار کارگری ساختمان مشغول شد. بعد از یک سال به خدمت سربازی رفت. اگر چه در سال ۶۱ دانشگاهها باز شده بود، اما این خبر به گوش علی نرسیده بود. در نهایت بهمن ماه سال ۶۲ آموزگار حق التدریسی شد و قریب به ۶ ماه به جای یکی از همکاران غایب خود تدریس کرد. سال ۶۳ برای اولین بار در آزمون سراسری شرکت و ۱۲ رشته را انتخاب کرد که ۸ رشته نخست، پزشکی و رشته نهم دامپزشکی بود و در نهایت در همین رشته پذیرفته شد.
حکیم مهر: آقای دکتر، امروز چه میکنید؟
سال ۱۳۶۹ که فارغالتحصیل شدم، بخش فارماکولوژی برای عضویت هیات علمی آگهی استخدام داده بود که من هم جزء چند نفری بودم که مصاحبه دادم و به عنوان مربی بخش فارماکولوژی انتخاب شدم. عملاً از سال ۱۳۷۰ به صورت عضو هیات علمی و به شکل قراردادی مشغول به کار شدم. مدتی مربی بودم و ادامه تحصیل دادم و فارماکولوژی انسانی خواندم. همچنین اعزام به خارج برای ادامه تحصیل قبول شدم اما قسمت نشد که بروم. از سال ۱۳۷۳ به مدت ۶ سال همزمان با اینکه دانشجو بودم، در دانشگاه علوم پزشکی ایران ادامه تحصیل دادم و مدرک فارماکولوژی گرفتم. الان هم بهعنوان عضو هیات علمی و دانشیار، مشغول تحصیل و تدریس دامپزشکی هستم.
حکیم مهر: چالشهای اصلی بخش داروهای دامپزشکی چه چیزهایی هستند؟
مشکلات در این زمینه فقط منحصر به داروی دامپزشکی نیست و داروهای انسانی هم کمابیش همین مشکلات را دارند. مساله این است که دارو توسط چه کسی تولید، عرضه، نسخه و مصرف میشود. مشکلات در طب انسانی و طب دامی موج میزند و متاسفانه یک نظم قابل قبول در رابطه با کاربرد دارو در حوزه دامپزشکی وجود ندارد.
مقدار کمی از داروهای دامپزشکی به شکل مستقیم وارد میشوند و قسمت اعظم آنها به شکل ماده اولیه وارد و اینجا فرموله میشوند. شرکتهای مختلف دارویی هستند که ماده اولیه دارو را وارد میکنند و در سطح کشور بهعنوان داروی دامی به فروش میرسانند. یکی از معضلات اصلی ما در زمینه تولید و توزیع، وجود نوعی رقابت ناسالم در این زمینه است. در صورتی که مصرف بسیاری از داروها باید برگرفته از تسلط فرد نسخه نویس باشد و نیست. یعنی گاهی اوقات عرضه و خرید دارو براساس منفعت شکل میگیرد و دقت نمیشود که این مهم، به دست چه کسی سپرده میشود.
حکیم مهر: یکی از معضلات داروهای انسانی این است که داروی بدون نسخه به دست مصرف کننده میرسد. فرقی هم ندارد که OTC باشد یا نباشد.
در داروهای دامی هم این وضعیت وجود دارد و برای اینکه داروخانه داروی خود را عرضه کند و سود بگیرد، رقابت ناسالم میکند.
حکیم مهر: به نظر میرسد یکی از اشکال این رقابت ناسالم تخفیفهای غیر منطقی است.
دقیقا به همین شکل است. سوال اینجاست که آقای داروخانهدار، مگر دارو را چقدر خریدی که آن را با ۶۰ درصد تخفیف عرضه میکنی؟ معلوم است که یا قیمت ناجور است یا به هر حال مسالهای وجود دارد. چون برخی مواقع داروها میتوانند با توجه به کیفیت، قیمتهای مختلف داشته باشند. همان طور که در هر جنسی درجه یک و دو داریم، در داروها هم بسته به فرمولاسیون، برند، کیفیت و خلوص مواد اولیه این مساله را داریم.
بنابراین برخی مواقع رقابتهای به اصطلاح «رو کم کنی» و القای مصرف دارویی وجود دارد. گرچه خود ما در پستی که هستیم، خیلی از نزدیک این مسائل را نمیبینیم. چون ما استاد داروهای دامپزشکی هستیم و هنر ما این است که دانشجویانی را که میخواهند در این دانشکده فارغالتحصیل شوند، با اصول فارماکولوژی و تشخیصی و کاربرد صحیح آشنا کنیم. در اینجا هم انگیزه دانشجو خیلی مهم است و این انگیزه باز میگردد به اینکه جامعه چقدر احترام برای دانشجو قائل باشد که اگر فارغالتحصیل شد چه جایگاهی داشته باشد. اینها مسائل به هم پیچیدهای است.
حکیم مهر: اشاره کردید که رقابتهای ناسالم در عرصه توزیع داروی دامپزشکی وجود دارد. در بخش انسانی اجرای طرح ژنریک تا حدی این مساله را کنترل کرد. در حوزه دامپزشکی طرح ژنریک قابلیت اجرا ندارد؟
یکی از مشکلات اساسی ما این است که برای هر نوع دارو، ۳۰ مدل مختلف و به اسامی گوناگون وجود دارد و انواع واردکنندهها، دارو را با برند خود عرضه میکنند. طرح ژنریک در حوزه دامپزشکی پیاده شد اما عملا به هم ریخته است. این طرح از یک نظر خوب است که مسائل مالی و قیمت داروها را با توجه به ژنریک بودن پایین میآورد. اما نظر متخصصین این است که برندها باید ابتکار عمل را به دست بگیرند. چون فرمولاسیونهایی که توسط شرکتهای مختلف تولید میشود، آن برابری کافی را ندارند. بنابراین اگر دارو از یک فراورده مربوط به یک شرکت به آن یکی منتقل شود، ممکن است اثربخشی آن تحت تاثیر قرار گیرد. البته بیشتر مواقع به این شکل نیست، اما همان ۱۰ درصد هم که باشد، دامپزشک به دامدار میگوید که از کدام داروخانه و کدام برند دارو تهیه شود: «اگر گرفتی اثر میکند و اگر نگرفتی اثر ندارد».
خیلی از مسائل دارو به تشخیص و مراقبت باز میگردد و مسائل مختلفی برای درمان وجود دارد. اما در این میان تنها دارو را مقصر جلوه میدهند. بنده به دانشجویانم هم میگویم که نزدیک به ۲۰ عامل وجود دارد که به شکست درمانی منجر میشود. تشخیص نادرست، تداخل دارویی، داروهای ضد میکروبی که مقاومت دارویی ایجاد میکنند، اندازه نادرست مصرف، پرستاری غیرصحیح و ... از این همه تنها یک علت ساب استاندارد بودن دارو یعنی کیفیت پایین آن است. اما نباید همه تقصیرها به گردن دارو باشد. به هر حال قرار نیست دارو صد درصد موثر باشد. همانطور که تشخیص صد درصد موثر نیست. باید این فرهنگ جا بیفتد که دارو با همه ویژگیهایی که دارد، قرار نیست در صد درصد مواقع موفق ظاهر شود. دارو هم اثر مفید دارد و هم اثر مضر. اما گاهی عارضه را بزرگ جلوه میکنند و اثر مفید را نادیده میگیرند.
حکیم مهر: خارج از بحث دارو، معضلات اصلی رشته دامپزشکی را در چه چیزهایی میدانید؟
تعداد دانشجو، اهمیت ندادن به جایگاه این رشته و فن از سوی مسئولین، مردم و خود اعضای این حرفه از مسائل اصلی است. گاهی ما ضربهها را از داخلیها میخوریم. یعنی به نوعی آن همکاری به شکل یک تیم ورک که باید باشد، نیست. در کشور ما مثلی هست که میگویند یک نفر ایرانی به اندازه ۱۰ نفر خارجی میداند اما ۱۰ نفر ایرانی به اندازه یک خارجی کار کرد و بازده ندارد. این بازمیگردد که همدیگر را کمتر تحمل میکنیم.
در دامپزشکی گرچه همکاری وجود دارد، اما این همکاری کم است. مسائل مختلف باعث میشود که جایگاه دامپزشکی مقداری تزلزل داشته باشد. در این زمینه همکاری لازم که بین صاحب نظران حرفه باید باشد، وجود ندارد و هر کس کار خود را دنبال میکند و به دنبال منفعتهای خود است. گرچه تلاشهایی برای همفکری صورت میگیرد اما آنقدر برونده ندارد. از بسیاری جهات ما مصرف کننده هستیم. آنجا هم که تولید داریم، دست تولید کننده گرفته نمیشود. تولید با حیوانی که هر لحظه احتمال دارد به بیماریهای مهلک دچار شود، مساله بیمه دام و ... به هم ریخته و ناخوشایند است.
حکیم مهر: بهعنوان حرف آخر ...
متاسفانه کسی باور ندارد که پیشیگری بهتر از درمان است، چون هزینهها برای پیشگیری انجام نمیشود. باورها علمی نیست و دامدارهای ما خیلی معتقد به علم نیستند. گرچه ممکن است برخی عمل کنند اما آنجا هم برمیگردد به اینکه بین اقتصاد، بهداشت و سود تعادلی برقرار شود که فکر عمیقتری میخواهد. دارو باید به جا و به موقع استفاده شود. نه کمتر نه بیشتر. باید این را هم بدانیم که در کنار اثرات مفید اثرات مضر هم دارد. هر چه بهتر تشخیص دهیم و به جا استفاده کنیم، اثر بد حداقل میشود. همه چیز به نظارت بستگی دارد که به خوبی دیده نمیشود.