حکیم مهر- محسن طاهرمیرزایی: حدود ساعت ۵ صبح روز ششم آبان بود که تلفن همراه «دکتر امید مرادی» متخصص جراحی دامپزشکی به صدا درآمد. پشت خط، «دکتر مجید درگی» دامپزشک محیط زیست استان البرز بود که خبر از تصادف یک خرس در یکی از فرعیهای جاده چالوس با یک خودروی زانتیا می داد. بدن نیمه جان خرسی که ماموران راهداری حدود ساعت ۳ و نیم همان روز آن را پیدا کرده و به ماموران پاسگاه محیط زیست جاده چالوس اطلاع داده بودند، در مقابل دکتر مرادی قرار گرفت. او از جزئیات درمان او میگوید:
حکیم مهر: آقای دکتر، شما چه ساعتی بر بالین خرس رسیدید و در آن لحظه حیوان چه حالی داشت؟
حدود ساعت ۶ صبح حیوان را دیدم که شرایط نامناسبی داشت. وضعیت او به شکلی بود که ماموران محیط زیست توانسته بودند او را با وانت حمل کنند. در بررسی و مشاهده اولیه مشخص شد که حجم قابل توجهی خونریزی روی سطح بدن و اطراف بینی و دهان او وجود دارد. حیوان خیلی خوب نفس نمیکشید و پیشبینی من این بود که حجم زیادی خون از دست داده و اگر او را بیهوش کنیم، از بین خواهد رفت. حیوان تقریباً بیحرکت بود و ناله میکرد. تصمیم گرفتیم سقفی در پشت وانت تعبیه کنیم. بعد از انجام این کار بررسی کردم که شرایط هوای آن محفظه استاندارد باشد و بعد بلافاصله حیوان را به بیمارستان مرکزی منتقل کردیم.
حکیم مهر: انتقال حیوان با وانت سخت نبود؟
در حمل و نقل حیواناتی که جثه بزرگ دارند، برخلاف حیواناتی که آنها را بیهوش میکنیم و مواظب هستیم دمای بدن آنها پایین نیاید، در این موارد حیوان بیحرکت باید چک شود که دمای بدنش افزایش پیدا نکند. لذا دمای بدن او را در کنترل داشتیم تا به بیمارستان برسیم. در جاده چالوس که بودم با دکتر رستمی که استاد من بود تماس گرفتم و خواهش کردم به رغم اینکه صبح زود بود، بر بالین حیوان حاضر شوند. ایشان پذیرفتند و همزمان با ما رسیدند. آنجا حیوان به لحاظ داخلی معاینه شد. من هم او را به لحاظ وضعیت اورتوپدیک و نورولوژیک معاینه کردم. مشخص بود که حیوان درد دارد، لذا یک آرامبخش ملایم به او تزریق کردیم که خطری افراد معاینه کننده را تهدید نکند. وقتی معاینات اولیه تمام شد، از حیوان نمونه خون و مدفوع گرفته شد تا نمونهگیریها کامل باشد. سپس در بخش تصویربرداری، آزمایشهای تصویربرداری هم انجام شد.
حکیم مهر: تفاوت معاینه حیوانات بزرگ جثه با سایر حیوانات چیست؟
در حیوانات بزرگ جثه مثل حیوانات خانگی، با ملامسه در ناحیه شکمی نمیتوانیم اطلاعات کامل به دست بیاوریم، لذا نیاز بود که همه ارگانهای حیوان را به لحاظ تصویربرداری بررسی کنیم و به همین خاطر مقداری این کار زمان برد اما همه ارگانها را به تفکیک چه ساختارهای بافت نرم و چه استخوانی بررسی کردیم.
حکیم مهر: نتیجه بررسیها چه بود؟
در تصاویری که گرفتیم نکته جدی از آسیب استخوانی به چشم نمیخورد و به نظر میآمد که در ریههای حیوان خونریزی وجود دارد که خیلی شدید به نظر نمیآمد. مطابق شرایطی که من از حیوان دیده بودم، سطح هوشیاری او پایینتر از این بود که مشکل ایجاد شده را یک شوک بدانیم. نیاز بود بررسی شود که ایا ساختارهای داخل جمجمه هم آسیب دیدهاند یا خیر؟ بحث خونریزی داخلی هم مطرح بود؛ به همین خاطر باید از روشهای تصویربرداری پیشرفتهتری مثل CT Scan کمک میگرفتیم تا شکهای خود را بررسی کنیم.
نظر دکتر رستمی این بود که حتما یک CT scan سریع بگیریم که زمان را از دست ندهیم و اگر نیاز به مداخله اورژانس است، زمان داشته باشیم. با رئیس بخش تصویربرداری رادیولوژی دانشکده دامپزشکی تماس گرفتم و خواهش کردم که این کیس به صورت اورژانس پذیرش شود و آنجا بررسی از جمجمه و کل بدن به صورت CT Scan انجام شود تا نکتهای را از دست نداده باشیم. دکتر رستمی هم زحمت کشیدند و خودشان به دانشکده تشریف بردند که روی روند کار حیوان نظارت داشته باشند. یکی از کارشناسان سازمان محیط زیست هم بودند و هماهنگ کردند که یک ماشین قفسدار از پارک پردیسان آمد که حمل و نقل حیوان در سازه استانداردتری انجام شود تا حیوان آسیبی به خود و خودرو نزند. در نهایت حیوان به دانشکده دامپزشکی انتقال داده شد. در دانشکده نهایت همکاری برای پذیرش این کیس صورت گرفت و بیشتر این قضایا آنجا به صورت CT Scan بدون ماده حاجب و با ماده حاجب انجام شد. بررسیها تا زمانی که جواب آن به دست من برسد، حدود ۲ ساعت طول کشید که میتوان گفت به نسبت جثه و کاری که آنجا انجام شده بود، خیلی سریع بود.
حکیم مهر: نتیجه چه بود؟
تفسیر CT scan این بود که با یک خونریزی مغزی مواجه هستیم که نیمکره سمت راست را تحت تاثیر خود قرار میدهد و علاوهبر آن ریه حیوان همانطور که در رادیوگرافی مشخص بود، یک خونریزی در بافت خود داشت. همچنین یک سری شکستگیهای کوچک در جمجمه و فک راست حیوان در کوندیل استخوان فک پایین بود. شکستگیها به شکلی نبودند که نیاز باشد جراحی کنیم. همه آنها با حداقل جابجایی بودند و هیچ یک در ادامه منجر به این نمیشدند که حیوان یک کارآیی را از دست بدهد. بنای ما این بود که حداقل میزان بیهوش کردن حیوان را پیش ببریم که بتوانیم شرایط را بعداً کنترل کنیم. اقدامات درمانی حاصل مشورت، همفکری و شبه کمیسیون تلفنی بین بنده، دکتر رستمی و دکتر درگی بود.
حکیم مهر: تصمیم نهایی این کمیسیون چه بود؟
استراتژی درمان بر این قرار گرفت که در ابتدا سعی کنیم خونریزی را متوقف کنیم. یعنی از داروهایی استفاده کنیم که خونریزی را کنترل کند. از آنجاکه این خونریزی میتوانست طی روزهای آینده منجر به ایجاد فشار روی ساختار نرم مغز شود، باید کنترل و مانیتور میشد تا از این واقعه پیشگیری و از داروهایی که فشار جمجمه را کاهش میدهند، استفاده کنیم. در کنار آن، این حیوان نیاز داشت که با توجه به خونریزی، مایع درمانی شود و چون به دلیل وجود لخته خیلی مستعد به عفونت بود، باید از این پیشامد پیشگیری میکردیم تا بافتهای آسیب دیده، عفونی نشود. چون حیوان بیهوش بود و خیلی راحت میشد به او سرم و داروهای مورد نیاز را تزریق کرد، سعی ما این بود از داروهایی استفاده کنیم که طول اثر آنها زیاد است. چرا که در حیوانات وحشی نمیتوان داروهایی تجویز کرد که با فاصله کوتاه نیاز به تکرار داشته باشند. این اقدام انجام شد و مهم این بود که این حیوان به کجا انتقال داده شود.
حیوان نیاز داشت که چند روز در جایی تحت بررسیهای بیشتر قرار گیرد که ما به تجهیزات بیهوشی دسترسی داشته باشیم و افرادی باشند که با فرایند کار کردن با حیوان وحشی آشنا بوده و دلسوز باشند و بتوانند کمک دهند. جمیع اینها چند گزینه برای ما مطرح کرد. نظر من این بود که حیوان حداقل تماس را با افراد داشته باشد؛ یعنی در یک مکان محصور باشد که بعداً هر کس نتواند به او غذا دهد و ترس حیوان از انسان از بین برود. سرانجام پارک چمران کرج انتخاب شد که در کنار باغ پرندگان آن یک قسمت وجود دارد که حیوانات دیگر هم نگهداری میشوند. به جمعبندی و اجماع رسیدیم و بلافاصله پزشک محیط زیست هماهنگیها را انجام داد تا خرس در یک قفس دو جداره که یک محیط بزرگ و یک محیط محصور داخل آن داشت، قرار گیرد. برای اینکه تماس حیوان با مردم کم باشد و نزولات جوی هم او را اذیت نکند، این قفس با چند لایه پلاستیک ضخیم پوشانده شد. ساعت ۵ بود که حیوان به این جایگاه جدید منتقل و علائم حیاتی او چک شد. آخر شب هم تیم درمانی حیوان را ترک کردند. درمان به شکلی بود که حداقل در چند روز اول نیاز بود حیوان دارو بگیرد. جالب بود که تقریباً در ۴۸ ساعت بعد از شروع درمان آن قدر سطح هوشیاری حیوان پایین بود که همه ما این نظر را داشتیم که پیش آگهی درمان خیلی خوب نخواهد بود.
حکیم مهر: یعنی حیوان در کما بود؟
به شکل کامل در کما نبود؛ نسبت به محرکهای محیطی پاسخ خیلی کمی میداد، اما به محرکهای دردناک جواب میداد. روز بعد از درمان همکاران ما برای اینکه به حیوان سرم بزنند، توانستند وارد قفس شوند و حیوان واکنشی نداشت. این نشانه خوبی نبود. در روز دوم هم دو بار اقدامات درمانی برای او انجام شد. به تدریج دیدیم که درمان نتایجی میدهد. از روز سوم حیوان برای وارد شوندهها نیمخیز میشد و غرش میکرد. به نحوی شد که بعد از روز سوم دارودرمانی را خاتمه دادیم و برای اینکه خطر کمتری افراد را تهدید کند، از آن به بعد داروهای تزریقی به صورت دارت به حیوان تزریق میشد و کسی وارد قفس نمیشد.
این رویه تا روز دهم ادامه داشت و حیوان سرحال شده بود. در چندین مورد از تزریقات هم، حیوان بلافاصله با گاز گرفتن سرنگ را از بین میبرد که برای ما خوشحال کننده بود. در روز دهم که حیوان را دیدم، با توجه به زخمهای مختلفی که داشت، نیاز بود حیوان را بیهوش و زخمها را به شکل کامل چک کنیم تا روند آن را ببینیم. اولین بیهوشی در روز دهم درمان بود که با استفاده از تزریق داروی بیهوشی حیوان را به صورت سبک خواباندیم تا زخمها را نگاه کنیم.
آن روز در خاطرم است که وقتی آرامبخش زدیم، حیوان خوابید و به داخل رفتیم، دیدم سمت چپ بدن حیوان تقریباً چند سانتیمتر پایین تر از ستون مهرهها تا جناق یک زخم خیلی وسیع وجود دارد که هنوز پوست از روی سطح زخم بلند نشده است. بافت تغییر رنگ داده و مشخص است که خونرسانی ندارد و در قسمتهایی که اتصال از بافت زیر جدا شده، کاملاً عفونت وجود دارد.
ما آن ناحیه را بلافاصله تراشیدیم و دیدم بافت به راحتی جدا میشود. با امکاناتی که بود بافت را برداشتم و گفتم که یک سری موارد مورد نیاز را تهیه کنند و اقدامات اولیه برای این که وضیعت زخم بدتر نشود، انجام دادم و گفتم یک پانسمان ابتدایی انجام شود. نیاز به یک کمیسیون پزشکی مجدد بود. بحث متفاوت شده بود. حیوانی داشتیم که زخمی شاید به طول ۵۰ سانتیمتر و با عرض ۱۰ تا ۱۵ سانتی متر در قسمتهای مختلف دارد که کاملاً عفونی است؛ اگر مداخله نکنیم ورق برمیگردد و احتمالاً با دردسرهای بزرگ مواجه خواهیم بود، ضمن اینکه حیوان وحشی است و اینکه آیا پانسمان را نگه میدارد یا خیر، نکتهای است. این زخم نیاز به کارهایی داشت که اگر حیوان خانگی بود، هر ۴۸ ساعت زخم را تعویض پانسمان میکردیم، اما این حیوان نیاز به بیهوش شدن داشت و این مسأله با خطرات زیادی همراه بود. حیوان دچار ضربه مغزی و خونریزی مغزی بود و این بیهوش کردن مکرر ممکن بود ختم به مرگ حیوان شود.
نتیجه اینکه کمیسیون تشکیل شد و جمعبندی به این بود که این شانس به حیوان داده شود که بیهوش شده و مدیریت زخم انجام شود. در ماه اول هر هفته دو بار این حیوان بیهوش و به زخم او رسیدگی میکردیم. همزمان عارضه مغزی را که منجر به فلجی کامل سمت چپ حیوان شده بود، چک میکردیم تا پیشرفت آن را ببینیم. ۴۵ روزی که از این قضایا گذشت، دیدم حس سمت چپ برگشته و حیوان دست خود را به زمین میگذاشت و از اندامها استفاده میکرد. مشخص بود که مشکل مغزی در حال بهبود است و عفونت زخم هم بعد از ۴۵ روز کاملا از بین رفته بود و بستر زخم مناسب شد.
اینجا تصمیم گرفتیم برای اینکه پوست ناحیه درست شود، پیوند پوست انجام گیرد یا درمان ثانویه التیام زخم را ادامه دهیم تا اینکه پوست رشد کند و آن ناحیه را بپوشاند. جمعبندی ما این بود با توجه به اینکه حیوان وحشی است، پیوند پوست نیاز به مراقبت خاص دارد و شاید نتوان در این حیوان آن را انجام بدهیم. لذا تصمیم گرفتیم از پانسمانهای ویژهای که مخصوص ترمیم پوست است استفاده کنیم. نتیجه این شد که بعد از گذشت ۸۸ روز آخرین پانسمان را انجام دادیم و زخم بسته شد و تواناییهای حیوان در این استفاده از اندامهای حرکتی سمت چپ که فلجی داشت، برگشت.
حکیم مهر: وضعیت کنونی حیوان به چه شکل است؟
لنگش پای چپ حیوان مرتفع شده است و دست چپ را هم که زمین نمیگذاشت، الان به صورت موثر از آن استفاده میکند. از پنچه، انگشت، مچ و مفصل آرنج هم مانند حیوان عادی استفاده میکند.
حکیم مهر: بهعنوان حرف آخر...
افراد مختلفی در این فرایند کمک کردند و لازم است از دکتر رستمی که بدون چشمداشت به یاری ما آمدند، تشکر کنم. اصلا برنامهای نبود که ایشان آن روز به بیمارستان تشریف بیاورند. همچنین از دکتر وجهی که این کیس را خارج از نوبت و به شکل اورژانس پذیرفتند هم تشکر میکنم. افرادی که در پارک چمران بودند، در این مدت خالصانه، با تمام وجود و دلسوزانه به حیوان رسیدگی کردند و دکتر درگی و مدیر کل محیط زیست البرز هم همراهی زیادی کردند تا این مسیر درمانی درست طی شود. لذا اگر موفقیتی در این زمینه بوده، نتیجه کار تیمی است و یک فرد به تنهایی نمیتواند منجر به این نتیجه شود.