تب مالت: بیماری بیپدر و مادر
دکتر کامران شریفی
دانشیار دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد
دامداری هراسان از گسترش تب مالت در گلهاش، میگوید حاضر است به هر قیمتی دارویی که بتواند آلودگی دامها به تب مالت را از بین ببرد، تهیه کند. بیخبر از آن که باکتری تب مالت پس از بلعیدهشدن توسط سلولهای دفاعی میتواند در برابر عمل هضم دوام بیاورد و سپس، با لانهگزیدن در درون سلولهای بدن میزبان، از دسترس دستگاه ایمنی بدن و همچنین داروهای ضدمیکربی که برای درمان این بیماری تجویز میشود در امان بماند. به همین خاطر است که دوره درمان بیماری تب مالت در انسان طولانی است تا شانس رسیدن دارو به محل اختفای باکتری را بالا ببرد.
در مورد حیوانات مزرعه درمان موجه نیست؛ نه موثر است و نه توجیه اقتصادی دارد و عملاً نمیتوان به هدفِ پاک کردن بدن حیوانات حساس از باکتری دست یافت. مسئله تب مالت بیشتر مسئله انسان است تا حیوان، چون فقط درد و رنجِ جانکاه بیماری است که نصیب انسان میشود. حیوانات در اثر این بیماری فقط یک بار، و به ندرت در آبستنیهای بعدی، سقط میکنند.
نوعی لجبازی بین دامداران و سازمانهای دولتی دیده میشود. به نظرم سال گذشته بود که اداره کل دامپزشکی ششماهی مرتب هشدار داد که دامداران منطقه جنوب خراسان رضوی برای واکسیناسیون علیه تببرفکی اقدام کنند و دامداران هم به روی مبارکِ خود نیاوردند تا مگر اداره دامپزشکی از رو برود و واکسیناسیون رایگان انجام دهد. این رودربایستی موجب شد که تب برفکی تقریبا در بخش قابل توجهی از استان گسترش یابد و از جمله به گاوداریهای بزرگ سرایت کند. خسارت تببرفکی به لحاظ اقتصادی بسیار سنگین است اما مثل تب مالت، بیماری مشترک بین انسان و دام نیست. امسال آبله گوسفندی نیز از هر سال دیگری در مشهد و شهرستانهای اطراف بیشتر شایع شد و به قولی حالت انفجاری به خود گرفت. تعلل دامداران در خرید واکسنِ اینک پولی، بر سر دامداران و بر سر جامعه آوار شد.
به رغم این همه خسارت اقتصادی و خانمان برانداز که بالقوه میتواند دامداران بسیاری را ورشکست و کارگران زیادی را بیکار کند، هیچ گاه این بیماریها در چشم مراکز عالی حکومتی همچون استانداری با اهمیت جلوه نمیکند، اما کافیست دو مورد "تبِ خونریزی دهنده کریمه-کنگو" ظاهر شود تا فورا به مدیر کل دامپزشکی برای اقدام زنگ بزنند، اما در برابر بیماریهای نامبرده که خانمان براندازند اما نام دهان پُرکنی ندارند، ککشان نمیگزد و ناخن خشکی میکنند.
اما تب مالت به لحاظ بهداشت انسانی و خسارات اقتصادی هیولایی است. چند دهه است که مشغول مبارزه با این بیماری هستیم، اما در شرایط فعلی عوامل دیگری وارد صحنه شده است.
قرار بر این بود که سازمان دامپزشکی بر اساس سیاست تست و کشتار، به طور سراسری از گلههای گاو، گوسفند و بز نمونه خون بگیرد و در آزمایش سرمشناسی، اگر نتیجه آزمایش مثبت بود، گاو یا گوسفند آلوده را به اجبار به کشتارگاه بفرستد و دامدار حدود ۷۵ درصد زیان واقعی را دریافت کند. با نرخهای امروزین هزینهها کمرشکن است و انجام این تعهد از سوی دولت قابل اجرا نیست و طرح مبارزه با تب مالت شاید مدل کوچکی از طرح تحول سلامت وزارت بهداشت باشد؛ چاه ویلی که همه چیز را میبلعد بدون این که به اهداف مشعشعش برسد.
در خلاء اطلاعاتی حاکم بر دامداران، فقدان کنترلهای علمی و بیتوجهی به معیارهای پیشگیری و رها کردنِ واکسیناسیون علیه تب مالت، بیماری گسترش خطرناکی خواهد یافت. دامدار زیر بار هزینههای پرورش دام و مردم زیر نرخ مواد غذایی کمر خم کردهاند. برای یک گاوداری صنعتی که کل گله محصور است، امکان رعایتِ اصول مبارزه با تب مالت یا همان بروسلوز بسیار راحتتر از صاحبان گلههای گوسفند است. ویژگی نژادی گوسفند و بز بومی طوری است که گله بدون بهره برداری از چرای آزاد، به لحاظ اقتصادی دوام نمیآورد. افزون بر این گلههای کوچرو هم وجود دارد.
اگر سیاست تست و کشتار در گلههای گوسفند رها شود، بدون پرداخت غرامت این درخواست که پس از مثبت شدن نتایج آزمایش، دامهای آلوده را به کشتارگاه ببرند، یک لطیفه سخیف است.
گوسفندان که عمدتاً فقط یک بار سقط میکنند. در غیابِ نظارت و کنترل بر خرید و فروش دامهای آلوده جنابِ "منطق اقتصادی" شانه بالا خواهد انداخت و حکم به خرید و فروش گوسفند و بز آلوده خواهد داد. بیماری گسترش خواهد یافت و به لحاظ بهداشتی و اقتصادی زمینگیرمان خواهد کرد.
این که در حال حاضر چه باید کرد، از حوصله این متن خارج است. اما این بیماری بیپدر و مادر و یتیم باید سرپرستی پیدا کند و در حال حاضر بیمتولّی مانده است. اگر صاحبی پیدا نکند، دمار از روزگارمان درخواهد آورد.
پیش از اتخاذ، تغییر یا ترک سیاست کنترل هر بیماری، مشاوره جامعهشناسی و اقتصادی هم لازم است.
کامران شریفی
دانشکده دامپزشکی دانشگاه فردوسی مشهد
۹۹/۱۰/۰۸
منبع: کانال تلگرام لوح (یادداشت های شخصی دکتر کامران شریفی)
واکسیناسیون کور، سردرگمی و نداشتن برنامه جهت شناسایی دامهای سبک آلوده در گله، عدم همکاری دامدار در تزریق واکسن بروسلوز، بیمه اجباری و باز هم عدم همکاری دامدار در تست بروسلوز بدلیل پرداخت غرامت بسیار ناچیز از سوی صندوق بیمه کشاورزی، عدم برنامه راهبردی ملی از سوی سازمان در مقوله بروسلوز، پشت میز نشینی دفتر تخصصی بهداشت و مدیریت بیماریهای دامی سازمان و توجه محض دفتر به GIS، همه و همه = افزایش موارد بروسلوز در دام سبک و دام سنگین= تب مالت در انسان