سلامتی سه کس: زندونی، سرباز و بیکس
دکتر رضا ایجاب
متخصص دامپزشکی
این سه کس که مرحوم حسن فتحی گلریزونکنان برای سلامتیشون از داخل زندان دعا میکرد، الان زودتر از دامپزشکها سهمیه واکسن خواهند داشت. مرحوم اگه زنده بود، اینبار بجای «باغبون» میگفت: «سلامتی دامپزشکی که زمستونش رو بیشتر از بهار دوست داشت...» چون زمستون ما دوشادوش مراکز درمانی جزو زیرگروه یک در لیگ برتر سلامت جامعه میجنگیدیم، ولی بهار که شد رفتیم لیگ چهار با شموشک نوشهر برای دو دز واکسن، رفت و برگشت را باختیم.
جناب دکتر رئیسی عزیز، معاونت وزارت بهداشت خیلی موجز و مفید نوشتند: «مورد موافقت قرار نگرفت». دیگر مثل سایر نامههای معمول ایشان نه از «ضمن تشکر از حسن توجه جامعه...» خبری بود، نه «لازم به ذکری» بود و نه حتی «با عنایت» را روا دانستن! ولی ایکاش یک خطی توضیحی میدادند.
اونجوری در مقابل خیل دلواپسانی که از ما میپرسند «دکتر، مگه شما واکسن ندادن بهتون؟»، «دوست من کتابخونه علوم پزشکی کار میکنه، واکسن زد دکتر!»، (با نیشخند) «مگه شما رو دکتر حساب نکردند؟!»، لااقل یک خط جواب معاون وزیر را عیناً خدمتشون عرض میکردیم. البته من که خودم را راحت میکنم سریع میگم: «چرا بابا، گفتن بیایید بزنید، من خودم ترسیدم استرازنکا عوارض بده، نزدم». اینجوری خیلی راحتتر هست تا بخواهیم توضیح بدهیم که ما درسته که دکتر هستیم ولی زیر نظر وزارت کشاورزی هستیم، که ایشان هم بلافاصله احتمالاً لگوی «نصف داس، نصف برگ» جهاد کشاورزی را متصور شده و رگباری از سؤالات را خواهند پرسید.
بیایید فارغ از جملات پرطمطراقی که اطراف 14 مهر نقل هر محفلی میشود: «نقش بیبدیل دامپزشکی در حوزه سلامت»، «از مزرعه تا سفره»، «از سفره تا...» و قص علی هذا... یکبار صادق باشیم. جناب دکتر ظریف در آن فایل صوتی پرحاشیه گفته قابل تاملی داشتند؛ گفتند: «زمانیکه قرار شد نفت ایران 20 درصد 20 درصد کاهش یابد، اگر من جای تیم مذاکره قبلی بودم، خودم صادرات نفت را متوقف میکردم تا نبودمان به چشم بیاید». گاهی خلاف میل باطنی باید رفت، ولی نه 20 درصد بلکه 100درصد! حتی اگه تکتک آن درصدها از نون شب برایمان واجبتر باشد. ما هیچگاه رسالت خود را کنار نمیگذاریم اما فرض کنید، فقط فرض که همه ما چند مدتی نباشیم تا نبودمان به چشم بیاید! فقط یک فرض برای درک غم نبودن هایمان و ارزش بودن ها. آیا صدای جامعه بخاطر نبود محصولات پروتئینی سالم قبلی در خواهد آمد؟ بابت شیوع مجدد بیماریهایی که ریشهکن یا کنترل کردهایم، آشوبی برپا میشود؟ مرغداران، اسبداران، گاوداران... هر روز برای نبودمان وامصیبتا سر میدهند؟ اصلاً به چند ده یا صد تا از ما لازم بود تا کار ادامه یابد؟ جواب منصفانه این سوالات بله و خیر نیست، درصد هست، درصدی به رنگ و نقشمان! و جواب این سؤال را نه در خطابه مدیری کهنهکار که در زمزمه تکتک دامپزشکانی که دستی بر آتش دارند میتوان شنید.
یادم هست خیلی که جوانتر بودم، با استادی راهی گاوداری شدیم تا اصول اولیه کار را یاد بگیریم. صاحب اونجا هراسون داشت میرفت جایی. اون دوست عزیزمان پرسید: «کجا مشهدی؟». جناب مشهدیه شان در جواب گفتند: «بدبخت شدم، کارگر افغانیمان را گرفتند، میروم که آزادش کنم...». رفتند و استاد مکثی کردند، «فکر میکنی اگه ما رو هم بگیرند، زنگ بزنیم پول خودمان را بده، میدهد؟». خودش دندهای عوض کرد و گفت: «چیزی که زیاده دامپزشک!» (میدونم، میدونم شما دامپزشک حاذق و موفقی هستید که دامدار و صاحب حیوان به دلیل کار خوبتان حلوا حلوایتان میکند ولی خب این قصهها هم هست، با شما نبودم).
کلام آخر، اینبار ما به فایزر، استرازنکا و کوبرکت نرسیدیم، ولی اگر کاری از دست شما بر میآید، به جای تمام گزارش و ثبت انواع و اقسام آمارها، یکبار پای صحبت مرحوم دکتر باسامی مینشستید شاید تکانی میخورد صنعت مرغداریمان، پای صحبت دکتر بهارلو برای اسبداریمان، دکتر آل داوود، فاضلی، نوری، صدرخانلو، نوروزیان... همه اونهایی که بیتعارف و بیحاشیه برایتان و مان ترسیم میکنند راه درست از نادرست را. شاید دفعه بعد بود و نبودمان بیش از پیش به چشم آید.
خودتان را اسیر رانت بازی های وزارت بهداشت و ظلم به دامپزشکان (که بلحق ولانصاف اگر از آن ها کادر بهداشت تر نباشند، کمتر هم نیستند) نکنید، وزارت بهداشتی که دامپزشکان موسسه رازی یا بنیاد برکت برایشان واکسن میسازند ولی از واکسن محرومند!
یا اسیر بی مهری های وزارت جهاد که اصلا اگر میتوانست کل دامپزشکی را هم منحل میکرد تا گیر دادن های گاه و بی گاه بهداشتی و امنیت زیستی ما را تحمل نکند!
اینجا منافع ملی هیچ ارزشی ندارد و فقط منافع باندی و گروهی مطرح است. هیچ نگاه جامعی از بالا روابط و جایگاه ها را متناسب با یکدیگر تنظیم نمیکند. در این کشور یک کارگر ساده ی بی هنر ، و مهاجر فاقد شناسنامه از مدیر کل دامپزشکی استان حقوق بالاتری دارد!!!
در هر سنی هستید بدانید خواستن توانستن است، بروید تا شاید یک روز در این کشور مردانی بر سر کار امدند که برازنده ی لقب مرد بودند. آن روز برگردید و کشور خود را چند ده سال به جلو پرتاب کنید.
بماند تا به موقعش
دوما حرف از انصاف اصلا نیست، وگرنه آبدارچی های وزارت بهداشت هم واکسن زدن ولی دامپزشک مسئول مبارزه با بیماری های انسانی نه! پس حرف از قدرت و لابیه نه انصاف!
سوما پس بیایم به مدیرکل های دامپزشکی بگیم شما کار بلد نیستید، افغانی ها بلدن چون حقوقشون بیشتره!!!