جایگاه دامپزشکی (بخش اول)
دکتر ناصر رسولی بیرامی
با بیش از ۳۰ سال خدمت، احساس وظیفه میکنم که آموختهها و تجارب خود را در اختیار دیگران قرار دهم تا آنها آنچه را ما آزمودهایم، بار دیگر نیازمایند. من خود جزو آدمهای ریسک و خطرپذیر هستم و ورود به میادین ناشناخته را دوست دارم اما هرگز دوست ندارم که آزمودهها را دوباره بیازمایم. به عبارت دیگر دوست ندارم اختراع چرخ را از اول شروع کنم بلکه دوست دارم کار را از آنجایی ادامه دهم که دیگران رها کردهاند. بنابراین در طول زندگی خود خواندن و مطالعه را که مهمترین طریق آشنایی با تجارب دیگران است، همچنین صحبت و مواجهه با دیگران را همیشه سرلوحهی وظایف خود دانستهام. در دوران خدمت خود در جهاد سازندگی و جهاد کشاورزی و سازمان دامپزشکی نیز همین گونه بودهام. بعضیها از ماموریت به روستاها و دامداریها و مواجهه با روستاییان و دامداران میترسند و میترسند که دامدار یا روستایی سوالاتی بپرسد که نتوانند پاسخ دهند، اما من همیشه از این نوع ماموریتها استقبال کردهام و از آنها لذت بردهام و از دامدار و روستایی چیز یاد گرفتهام. اینها تجاربی است که هرگز در پشت میز و با دفتر و کتاب حاصل نمیشود.
در عین حال، من از پشت میز نشینی و خواندن و نوشتن نیز لذت بردهام و مقالات و کتابهایی که در زمینههای مختلف نوشتهام، گویا و مبین این موضوع است و کلاسهای بازآموزی اپیدمیولوژی و سقط جنین و تب برفکی که در استانها تدریس کردهام، دلیل دیگری بر این موضوع است. از طرف دیگر با توجه به این که آشنایی خوبی با زبان انگلیسی و آشنایی قابل قبول با زبان عربی و پرتقالی داشتهام و زبان مادریم ترکی آذری بوده و با زبان ترکی استانبولی نیز آشنایی داشتهام، از تجارب آن زبانها نیز بیبهره نبودهام. بنابراین لازم میدانم در اینجا آموختهها و تجارب خود را در مورد مسائل و مشکلاتی که در زمینهی دامپزشکی مطرح است، به اشتراک بگذارم.
امروزه با خواندن مطالبی که در همین پایگاه اینترنتی حکیم مهر منتشر میگردد، متوجه میشوید که هیچ کس از وضعیت کنونی دامپزشکی رضایت ندارد. دامپزشک جایگاه خود در جامعه را بیارزش و بیاهمیت میپندارد؛ جایگاهی که هر روز به نحوی مورد تهدید و حمله قرار میگیرد؛ روزی با مصوبهی شورای شهر از شهر بیرون انداخته میشود و روز دیگر بعضی از مسئولین بسیاری از فعالیتهایش برای کسب رزق را زیر سؤال میبرند. دامدار نیز راضی نیست و بیماریهای دامی مانند موج میآیند و میروند و خسارات عجیب و غریب به سرمایهی دامی کشور و زندگی اقتصادی و روانی دامداران وارد میکنند و باعث هدر رفتن منابع و ذخایر کشور میگردند. مردم کشورمان نیز که فراوردههای دامی را مصرف میکنند همیشه دربارهی بهداشت و سالم بودن این فرآوردهها نگرانی و دغدغه دارند. یک روز از تمدید بازهی زمانی مصرفی گوشتها نگرانند و روز دیگر از اینکه در گوشت مرغها هورمون باشد. چه باید کرد تا دامپزشکی ارزش و اهمیت و جایگاه خود را پیدا کند و مردم کشورمان و دامپزشک و دامدار از اینهمه نگرانی و تشویش و خسارت نجات یابند؟
بر اساس قانون سازمان دامپزشکی، مهمترین وظایف آن سازمان تأمین بهداشت دام کشور و فرآوردههای دامی و پیشگیری و مبارزه با بیماریهای دامی و بررسی بیماریهای دامی و همکاری در امر مبارزه با بیماریهای مشترک انسان و دام است. من بر این باورم که اگر ما بتوانیم به وظایف خود یعنی موارد بالا عمل کنیم، جایگاه دامپزشکی و دامپزشک در جامعه ارتقا خواهد یافت و اگر نتوانیم به وظایف خود عمل کنیم، جایگاه دامپزشک و دامپزشکی هر روز بیشتر از قبل تنزل یافته و تحقیر خواهد شد. اما چه کسی باید این وظایف را انجام دهد؟ آیا با وضعیت فعلی میتوان به این وظایف عمل کرد؟
من در طول خدمت خود شاهد آن بودهام که برای انجام این وظایف چندین بار پای غیردامپزشکان به میان آمده است. گاهی بعضی از مسئولین خواستهاند این وظایف را بر دوش دامداران بیاندازند و ادعا کردهاند که با آموزش روستائیان و دامداران خواهند توانست به این وظایف عمل کنند! گاهی پای بسیج و نیروهای نظامی را به میان کشیدهاند و مدعی شدهاند که با این هماهنگی و همکاری، به نحو احسن به وظایف دامپزشکی جامهی عمل خواهند پوشاند! به نظر این افراد، بیشترین مسئولیت و وظیفهی دامپزشکی تزریق واکسن و دارو است و چون تزریق واکسن و دارو حتی برای انسان کاری ساده و پیش پا افتاده است، پس دامپزشکی نیز کاری آسان و کماهمیت است. یعنی خود مسئولان دامپزشکی، دامپزشک و دامپزشکی را پست و خوار کردهاند. اما آیا دامپزشکی همین است؟ آیا با تزریق سادهی واکسن و دارو میتوان به آن وظایفی که در قانون آمده است، عمل کرد؟ من فکر نمیکنم حتی کسانی که کمترین اطلاعات در زمینهی انتقال و شیوع بیماریها و کنترل و ریشهکنی بیماریها و بهداشت مواد غذایی دارند، اینگونه بیاندیشند.
کنترل و ریشهکنی بیماریها به دانش و اطلاعات و فنون دقیق نیاز دارد که به این سادگیها در دسترس همهی افراد حتی دامپزشکان معمول نمیتواند باشد و برای موفقیت در این زمینه باید از تجارب دیگران استفاده کرد. مثلا چه کسانی و چه کشورهایی توانستهاند که بیماری تب برفکی را کنترل و ریشهکن کنند؟ باید از تجارب آنها استفاده کرد که اینها بیشتر کشورهای غربی یا کشورهای پیشرفته هستند. من گاهی وقتها جملاتی را از مسئولین میشنوم که خندهام میگیرد؛ مثلا اینکه متخصصین دامپزشکی اروپا اقدامات دامپزشکی ایران را ستودند و خواستار استفاده از تجارب ایران شدند. گاهی مسئولین بهداشتی نیز از همین جملات استفاده میکنند. کدام تجربه؟ خود را گول نزنیم. کدام بیماری یا مشکل را تا حال توانستهایم مدیریت و کنترل یا ریشهکن کنیم که چنین ادعاهایی داریم؟ هر مسئولی که میآید مدعی میشود که به زودی فلان بیماری را کنترل و ریشهکن خواهد کرد و گاهی تعداد این بیماریها سر به فلک میکشد و هر کس ادعاهای بزرگتر میکند، پستهای بالاتر میگیرد. اما هنگام خداحافظی از مسئولیت، همان آش است و همان کاسه و یا شاید بدتر. در پایگاه اینترنتی سازمان جهانی بهداشت دام نگاه کنید و بگویید که ما کدام بیماری را کنترل و ریشهکن کردهایم. چرا خودمان را گول میزنیم؟ چرا در حالیکه تا حال هیچ عملکرد قابل قبولی ارائه نکردهایم، حرفهای گزاف میزنیم؟ این عملکرد است که جایگاه دامپزشک و دامپزشکی در جامعه را هر روز نازل و پایینتر از روز قبل میکند.
خوشبختانه ما در سطح جهانی سازمان جهانی بهداشت دام را داریم که با کارشناسان آزمودهای که دارد میتواند ما را در ترفیع بهداشت دام و کنترل و ریشهکنی بیماریهای دامی و بهداشت فرآوردههای دامی یاری دهد. من نمیگویم که ما نمیتوانیم کارشناسان خوبی داشته باشیم. نه، اتفاقا میتوانیم و خوب هم میتوانیم. اما شرایط اجازهی داشتن این کارشناسان و استفاده از آنها را نمیدهد! برای اینکه ما کارشناسان متبحر و زبده و جهانی داشته باشیم، باید بتوانیم آزادانه اطلاعات و دادههای بیماریها در کشورمان را تجزیه و تحلیل و در گردهماییها ارائه بدهیم و برای آنها برنامهریزی کنیم. اما متاسفانه با اطلاعات و دادههای بیماریها سیاسی و امنیتی برخورد میشود و فکر میکنیم که با عدم گزارش بیماریها به این کشور و جایگاه جهانی آن خدمت میکنیم، غافل از آنکه با این کار تیشه به ریشهی خودمان میزنیم و باعث ناتوانی خود در انجام وظایفمان میشویم و باعث تنزل جایگاه دامپزشکی در بین مردم کشورمان و حتی در جهان میگردیم، در حالیکه میتوانستیم با تجزیه و تحلیل و جمعبندی دادههایی که از سیستم مراقبت به دست میآید، بهداشت دام خود را ارتقا دهیم و بیماریهای دامی را کنترل کنیم و کارشناسانی در سطح جهانی تربیت کنیم و قدرت و توان دامپزشکی کشورمان را در جهان به نمایش بگذاریم. البته بگذریم از مواردی که مسئولین فکر میکنند اگر بیماری گزارش نشود، همه چیز برای بقای پست و جایگاه آنها گل و بلبل میشود و لذا گزارش بیماریها را تشویق نمیکنند. با اینهمه میدانم که این مسائل مختص دامپزشکی نیست و در سایر زمینهها نیز صادق است.
وضعیت بهداشت دام کشورمان را میتوان از شیوع بیماریهای انگلی بخصوص کیست هیداتید ارزیابی کرد. زمانی که ما تحصیل میکردیم، میگفتند بهداشت یک کشور را ابتدا باید از شیوع بیماریهای انگلی در آن کشور ارزیابی کرد. چون بیماریهای انگلی معمولا میزبانهایی دارند و لذا شیوع بیماریهای انگلی نشاندهندهی آلودگی وسیع در محیط و عدم رعایت بهداشت است. از طرف دیگر معمولا کنترل بیماریهای انگلی سادهتر از سایر بیماریها است. شما همین فردا به کشتارگاههای دام در کشورمان مراجعه کنید و ببینید چقدر از کبد و جگر و احشای دامها آلوده به کیست هیداتید هستند و حذف میشوند؟ به عبارت دیگر متوجه بشوید که علوفه و غذای چند درصد از دامها با مدفوع سگ و گوشتخواران آلوده شده است. گاهی در بعضی استانها این آلودگی بیش از ۵۰ درصد است! خسارتش را محاسبه کنید. واقعا سرسامآور است. البته این ضرر و زیان غیر از ضرر و زیان مربوط به افرادی است که مبتلا به کیست هیداتید میشوند و مجبورند خطر جراحی را بپذیرند تا کیست از بدنشان خارج شود. بروید و در کشتارگاههای کشورهایی که صادرکننده گوشت هستند نیز این آلودگی را بررسی کنید؛ مثلا برزیل. آیا اصلا نمونهی آلودگی کبد پیدا میکنید؟
ما باید از تجارب این کشورها استفاده کنیم تا بتوانیم فراوردههای دامی سالم و دام سالم داشته باشیم تا دامدار ما شاداب باشد و مصرفکنندهی فراوردههای دامی دغدغه نداشته باشد. مسئله این نیست که کشورهای توسعهیافته سگ ندارند و سگ نگهداری نمیکنند، بلکه مسئله آن است که آنها مدیریت و برنامههای خوبی را به اجرا گذاشتهاند تا این آلودگی و بیماریها را کنترل کنند. همین موضوع سگ را نگاه کنید. ما نتوانستهایم مقررات و قوانین مناسب در این زمینه تهیه کنیم. مثلا برای ریشهکنی سگهای ولگرد، جمعآوری و عقیم کردن آنها و رها کردن آنها که با جفتگیری خود جلو تولید نسل سگها را بگیرند از برنامههای ضروری است. اما شهرداری میگوید طبق قانون رها کردن دوبارهی سگهای جمعآوری شده مجاز نیست. بنابراین پیوسته سگ جمعآوری میکنند و مجبورند مراکز نگهداری را گسترش بدهند که همه جا را به گند کشیده است. برای نمونه بروید و در پارک مشهور و بزرگ چیتگر عملا ببینید که چه افتضاحی بار آمده است.
شهرداری در ورودی بعضی پارکها تابلوی ورود حیوانات ممنوع زده است اما وقتی داخل پارک میروید، پارک پر از سگهای ولگرد است! کسی که قادر نیست مقررات و قانونی را به اجرا بگذارد و حتی نمیتواند جلو ورود سگهای ولگرد به پارک را بگیرد، نباید این تابلوها را نصب کند. چون مقررات و قوانین را در سایر موارد نیز لوث میشوند و از ارش میاندازد. بروید در پارکهای پاریس و لندن بگردید و ببینید آیا حتی یک سگ رها پیدا میکنید؟ برای سگگردانی در این شهرها جاهای مشخصی تعیین شده است، مردم هم همان مسیرها را استفاده میکنند و بیقانونی نمیکنند. اما در ایران سگگردانی ممنوع است؛ با اینهمه همهی خیابانها و پارکها به محل سگگردانی تبدیل شده است و این حاصل دیدگاهها و اقدامات رادیکال و تند است که اجازهی مشخص کردن جا و مکانی مشخص برای سگگردانی را نمیدهد. باید این موارد تغییر یابد تا بهداشت محیط و بهداشت انسانها و بهداشت دام عملی گردد.
کوتاه سخن آنکه تا زمانی که ما خود را تغییر ندادهایم و درب بر همین پاشنه میچرخد، آمدن و رفتن رئیسان جمهور و وزرا و رؤسا هیچ تغییری ایجاد نخواهد کرد. رئیس یک سازمان فنی نباید با تغییر رئیس جمهور و وزیر تغییر یابد، همانگونه که در کشورهای پیشرفته این اتفاق نمیافتد و مثلا رئیس خدمات بازرسی بهداشتی غذا در آمریکا که تقریبا مشابه بخش کشتارگاههای ما میباشد و مسئولیت بازرسی گوشت در کشتارگاهها را بر عهده دارد، حتما با تغییر وزیر کشاورزی تغییر نمییابد. چون وقتی او به این پست انتخاب شده است، بر اساس خصوصیات سیاسی و پارتیبازی و رفاقت و قرابت نبوده است و در مقررات دقیقا ذکر شده است که این رئیس حداقل چه سوابق فنی و چه نوع تجارب و اقدامات عملی در سابقهی خود داشته باشد و یا مقالات و گزارشهایی را باید از قبل ارائه کرده باشد تا بتواند به این پست منصوب شود. لذا وزیر او را به این راحتیها تغییر نمیدهد و نمیتواند تغییر دهد.
برای ارتقای جایگاه دامپزشکی و دامپزشک باید به انجام وظایف مربوطه توجه کرد و اگر نتوانیم این وظایف را انجام دهیم، هر چقدر هم که تبلیغات بکنیم و شعار بدهیم، نتیجه نخواهیم گرفت. اما همچنان که گفتم اگر از تجارب دیگران استفاده کنیم، انجام این وظایف آسانتر و مطمئنتر خواهد بود و این در همهی زمینهها صدق میکند.
من دو بار برای ماموریت به چین سفر کردهام. بار اول حدود ۳۴ سال پیش برای یادگیری طب سوزنی بود و در آن زمان به دانشکدهای در کنار شهر شانجیاکو که حدود ۷۰ کیلومتر از پکن فاصله دارد، رفتم. در آن دوران بیشتر کشور چین و مردم آن مانند روستائیان زندگی میکردند و فقر همه جا موج میزد و بیشتر حمل و نقل با گاری انجام میشد که گاو آن را میکشید و خود شاهد دو پسر بچه بودم که چند کرم خاکی پیدا کرده بودند و برای مالکیت و تصاحب آن که چه کسی بخورد، نزاع می کردند. با اینهمه در همان دوران نشانههای تحولی بزرگ در جامعهی چین مشاهده میشد و همهی دانشجویان به دنبال یادگیری زبان و استفاده از تجارب دیگران و ارتباط با کشورهای دیگر بودند. سفر دومم حدود پنج سال پیش برای شرکت در گردهمایی پیمان شانگهای در شهر شیان در ابتدای جادهی ابریشم بود. چین عوض شده بود و از هر خانهای به جای گاو و گاری، دو خودروی شخصی مدل بالا بیرون میآمد. از شهرک صنعتی شیان و مرکز آموزشی آن و دو کارخانهی صنعتی نیز بازدید کردیم. کارخانهی اول برای تولید قارچ بدون استفاده از خاک و کود و به اصطلاح هیدروپونیک بود. کارخانهای عظیم بود که سرمایهداران آلمان غربی راه انداخته بودند و بیشتر محصول آن صادر میشد. واقعا کارخانهی غولپیکری بود. کارخانه دیگر برای تولید واکسنهای دامی بخصوص تب برفکی بود که آرژانتینیها راه انداخته بودند. همین کارخانهها هستند که چین را در این چند سال در گروه کشورهای ثروتمند و توسعهیافته قرار دادهاند. سایر کشورها در چین کارخانه راه انداختهاند و تکنولوژی به آن کشور منتقل کردهاند و چین از مزایای آن استفاده میکند. روزی هم که سرمایهگذاران خارجی بخواهند از آن کشور بروند، دیگر نمیتوانند تکنولوژی خود را برگردانند و آن تکنولوژی به چین انتقال یافته است. مگر همین تولید خودروی پیکان در کشورمان توسط تالبوت انگلستان نبود؟ مگر وقتی خواستند بروند، فن و دانش و تکنولوژی تولید خودرو را با خود بردند؟ آیا اگر ما میخواستیم خودمان و با کارشناسان خودمان و امکانات خودمان و بدون توجه به تجارب دیگران خودرو تولید کنیم، میتوانستیم تا هزار سال دیگر موفق شویم؟ مگر همین کارخانهی دارویی رازک را آپ جان راه نیانداخت؟ مگر وقتیخواستند بروند، توانستند دانش و فن و تکنولوژی خود را با خود ببرند. تولید واکسن مریال در موسسه رازی نیز همینگونه بود که ما هنوز بعد از چهل سال برای داشتن آن افتخار میکنیم. مبارزه با بیماریهای دامی و کنترل و ریشهکنی بیماریها و ارتقای بهداشت جامعه و تامین فراوردههای دامی سالم و بهداشتی نیز فن و تکنولوژی و علم و دانش است و برای کسب آن باید با جهان تعامل داشته باشیم و این نیاز را از جان و دل بپذیریم. ما میتوانیم از تجارب دیگران استفاده کنیم و بهداشت جامعه و بهداشت دام را با استفاده از دانش و تکنولوژی آنها ارتقا دهیم و سطح علمی و فنی دامپزشکی را بالا ببریم و خود به خود تولید دام و فراوردههای دامی و رضایت تولیدکنندگان و مصرفکنندگان را تامین نماییم و در این شرایط جایگاه و مقام دامپزشک و دامپزشکی در کشور ارتقا خواهد یافت.
البته همچنان که مشخص است، این بحث بسیار گسترده و عمیق است و بحثی چند رشتهای میباشد. زیرا بیشتر مشکلاتی که ما در زمینهی دامپزشکی داریم، همان مشکلات سیاستگذاری و مدیریت در کشور است که در دامپزشکی و کشاورزی نیز منعکس میگردد و خود را مینمایاند. لذا واقفم که برای هر جملهای که مینویسم، ممکن است پرسشی مطرح شود. از طرف دیگر مشکلات فقط همانهایی نیست که اشاره شد و مشکلات دیگری نیز که اهمیت فراوان دارند مطرح است. با اینهمه برای جلوگیری از اطالهی کلام و خستگی خوانندگان، نوشته را در اینجا به پایان میبرم و توضیحات بیشتر را به سؤالات خوانندگان وا میگذارم. به امید آیندهای روشن برای کشورمان و مردم آن.