روایت متفاوتی از پیادهسازی بانک اطلاعات بیماریهای دامی سازمان دامپزشکی
مسیرهایی که اشتباه رفتیم و رخدادهایی که نباید دوباره تجربه شوند
دکتر صمد بختیاری
هر نوشتهای که موجب شود تا عملکرد و تاریخچه و سیر پیشرفتهای عملیاتی و فنی حرفه دامپزشکی به تصویر کشیده شود و منبعی برای آیندگان باشد که بدانند اشتباهات کجا بود و موفقیتها کدام، فینفسه باارزش است ولی در این میان نباید اطلاعات اشتباه به همکاران داد و یا به جای تشریح و تحلیل روالهای انجام کار، داستانی را حول محور خویش به تصویر کشید که مسلما خارج از حوصله خوانندگان شده و کسی علاقهای برای شنیدن آن نخواهد داشت.
همینجا در ابتدای مطلب عرض میکنم که اگر فقط یک دلیل داشته باشم برای نگارش این سطور، آن اصلاح فرآیندهای اشتباه و بهروزرسانی سیستم است و اگر در جایی به برخی مسائل شخصی پرداختهام، صرفاً هدف پاسخ به مطالب غیر واقعی است که توسط دکتر وحید عطارد در خصوص برخی همکاران از دنیا رفته یا بازنشسته در مطلب ایشان منتشر شده است؛ بدیهی است از آنجایی که اینجانب هنوز در دوران خدمت به سر میبرم، قوانین سازمانی به من اجازه نخواهد داد بسیاری از مشکلات و پایهگذاریهای اشتباه را مطرح نمایم و کلیه مطالبم گذشتهنگر خواهند بود و دلیل دیگر آن نیز این است که مطالب مرتبط با موضوعات جاری به فراخور نیاز، به دست مدیران مربوطه رسانده شده و بسیاری از این نقائص و خلاءهای دیده نشده اصلاح گردیده و برخی از آنها نیز در دست اصلاح میباشد.
از آنجایی که اعتقاد دارم مطالب منتشره توسط نشریه وزین حکیم مهر نقش بهسزایی برای روشنگری در میان همکاران دارد و منبع دست اول معتبری برای بسیاری از همکاران است، بر این اساس در خصوص نقاط اشتباه و غامض مرقومه آقای دکتر وحید عطارد روشنگریهای لازم را اینجا منتشر میکنم.
لازم به ذکر است در این مجال قصد ندارم سیستمی را به نام خودم ادعا کنم و یا افتخار مبهمی را برای شخص خودم خلق کنم و اگر این رویه حاکم بر تعاملات ایشان برای همکاران تازگی دارد، اینجانب قریب به شش سال با آن تجربیات گرانقدری دارم که گذشت زمان نشان داد چه کسانی برای نیل به اهداف فردی تلاش کردند و چه کسانی اولویتشان سازمان و کشور و مردم بود و برای اینجانب نفس اینکه در تیمهایی عضو بودهام که حرکتهای موثری در زیر مجموعهای که در آن مشغول بودهام، ایجاد کردهاند، خود افتخار بزرگی است و همین برای آرامش ذهنی و وجدانی بنده کفایت میکند؛ بهسان تمام افتخاراتی که در اداره کل دامپزشکی استان تهران به دست آمده است و اینجانب نیز افتخار همراهی با آن را داشتهام و اگر دوباره به عقب بازگردم، همین مسیر را با قدرت و توان مضاعفی تکرار خواهم کرد.
از سوی دیگر اعتقاد شخصی بنده بر کار سیستمی و تحلیل اشتباهات سیستم است نه فرد، چرا که پرداختن به مقوله دوم همیشه همراه با حاشیههای غیرضروری بوده است که ما را از هدف اصلی دور میسازد و بنا بر قاعده سیستمها، هر جزئی از آن مهم و ضروری است و در این مسیر فرقی نمیکند رئیس سازمان دامپزشکی باشید یا کارشناس ورود اطلاعات در شهرستانی با فاصله بعید از مرکز.
بر اساس آنچه در سازمان دامپزشکی کشور از ابتدای دهه هفتاد تا انتهای دهه هشتاد اتفاق افتاده است، تلاش بر آن شده است تا سه سیستم در سازمان بنیان گذاشته شده و توسعه یابد:
۱- سیستم بررسی و مراقبت بیماریهای دامی
۲- سیستم مدیریت بانک اطلاعات بیماریهای دامی و رخدادهای بهداشتی
۳- استفاده از نرمافزارهای مرتبط با سیستمهای GIS برای تجزیه و تحلیل اطلاعات سیستم شماره دو به منظور بهروزرسانی سیستم شماره یک
سیستمها به ترتیب اولویت و اهمیت و تقدم و تاخر بنیانگذاری نام برده شدهاند و در انتها میبایست بولتنهایی تولید میشد که در وسعت شهرستانی، استانی و کشوری توزیع میگردید و در نهایت علاوه بر نقشههای داینامیک برخط، پنلهای تولید محتوای تحلیلشده به منظور تصمیمگیری، بدون بروکراسی اداری یا منوط بودن به حضور افراد و گزارشدهی، توسط آنان در دسترس مدیران و معاونان سازمان دامپزشکی کشور و مدیران کل استانها قرار داشته باشد و علاوه بر آن بتوان تکنولوژیهای در دسترس در آینده را بر روی آن سوار نمود؛ پس برای توالی درست و مناسب آن، موضوع را از سیستم بررسی و مراقبت بیماریها آغاز میکنیم.
در خصوص تاریخچه پیادهسازی سیستم بررسی و مراقبت از بیماریهای دامی در سازمان دامپزشکی، ابتدای مطلب به نقل قولی از یادداشت دکتر رسولی بیرامی ذیل نوشته دکتر رضا شیبانی تذرجی (لینک مطلب) در خصوص گرامیداشت یاد و خاطره دکتر محمد بابایی اشاره میکنم که شخص ایشان به اختصار به نقش دکتر شیوا فیروزی و مسئولیتهای نامبرده در سازمان اشاره نمودهاند و عجیب آنکه در مقالات آتی خود، به فراخور موقعیت این یادداشت را تغییر دادهاند:
از ابتدای تاسیس سازمان دامپزشکی کشور تا دهه هفتاد، مگر میشود این سازمان با اهداف مهمی که قانون برای وی مشخص کرده است، سیستم بررسی و مراقبت نداشته باشد؟ سازمان دامپزشکی کشور در دهه هفتاد دارای دفتری به نام «دفتر بررسیها» بود که کار آن ثبت و ضبط کلیه رخدادهای بهداشتی و ممیزی عملکرد دفاتر مختلف سازمان بوده است. بنا به اظهارات و مدارک ارسالی خانم دکتر فیروزی که ذیلا مشاهده میکنید، ایشان و همکارانشان مستندات و دستورالعملهای سیستم بررسی و مراقبت بیماریهای دامی سازمان دامپزشکی کشور را در برهه سالهای ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۵ نگاشتهاند و تا سال ۱۳۷۹ که به درجه بازنشستگی نائل گردیدهاند، اجرای بانک اطلاعاتی رخدادهای بهداشتی دامپزشکی کشور را نیز بصورت مستمر به انجام رسانیدهاند و به پاس همین زحمات تا سال ۱۳۸۲ حتی پس از بازنشستگی نیز بصورت مشاورهای و افتخاری در تدوین و بهروزرسانی دستورالعملها بخصوص BSE در دفتر حضور داشتهاند.
مسلم است که در هر برهه زمانی به فراخور امکانات در دسترس آن زمان سیستم وجود داشته است و مورد استفاده قرار گرفته؛ از دفاتر عریض و طویل ثبت رخداد بیماریها به صورت شهرستانی و استانی تا همان دفاتر به صورت مرکزی و گزارشدهی از طریق تلگراف و تلفن و فاکس.
در خصوص رفرانسدهی جغرافیایی و کاربرد جغرافیا در دفتر بررسیهای سابق باید عرض کنم کتابچههای تقسیمات کشوری سازمان آمار ایران که به صورت مرتب منتشر میشد، هنوز در آرشیو کتابخانه سازمان دامپزشکی در دسترس است که مورد استفاده دکتر شیوا فیروزی و همکارانش برای رفرانسدهی جغرافیایی بوده است و همانگونه که از تصاویر پیداست، نقشههای رخداد بیماری نیز بصورت منظم منتشر میگردیده است.
اصلا مگر میشود بیماری را گزارش و ثبت نمود، بدون اینکه بگوییم کجا این بیماری رخ داده است؟ حالا دقت گزارشدهی پایین بوده و به جای اینکه آدرس آن طول و عرض جغرافیایی و به زبان ماشین باشد، نام دامدار و نام قریه و روستا بوده است. به عبارتی همان کار ثبت و ضبط اطلاعات مکانمحور را انجام میدادند و فقط به نرمافزارها و سختافزارهای کامپیوتری دسترسی نداشتهاند که کاملا دقیق و ماهوارهای در لحظه به تصویر بکشند، ولی نیاز اصلی دفتر بررسیها را که همانا اطلاعرسانی رخداد مکانمحور بیماری بوده را مرتفع میکرده و سپس این اطلاعات تجمیع شده و نتایج آن در قالب کتابچه یا بولتن گزارش بیماریها منتشر میگردید و توسط اپیدمیولوژیستهای تحصیل کرده آکادمیک متبحر آن زمان، به عنوان مثال دکتر کامران افشارپاد، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگرفت و نتیجه این تجزیه و تحلیلها به شکل بازنگری در سیاستهای بهداشتی و یا در قالب دستورالعمل، بخشنامه و یا نامه به افراد مسئول در سازمان و استان و شهرستان و دفتر مربوطه منتقل میگردید. سیاستگذاریهای آتی سازمان دامپزشکی در خلال همین بررسیها مشخص میگردید و دستوزالعملهای مبارزه با هر بیماری بهروزرسانی و اصلاح میگردید.
پس این سیستم وجود داشته است و موفق هم عمل مینمود و اصلا مبنای شما هم برای ایجاد سیستم جدید بر اساس این سابقه و تجربیات گرانقدر بوده که در گذر زمان و با هزینههای سنگین به دست آمده است. در اینجا لازم میدانم عنوان کنم که متاسفانه عدم نام بردن از افراد موثر در این ماموریتهای سازمان دامپزشکی کشور و نامهایی همچون دکتر سیادت، دکتر فیروزی و... نه از جهت فراموشی است، که از جهت مصادره به مطلوب است.
پس تا اینجای کار باید اذعان کنیم سازمان دامپزشکی کشور دارای سیستم بررسی و مراقبت بیماریها، آنهم به فراخور تکنولوژیهای در دسترس بوده است و حتی بانک اطلاعاتی را نیز در اختیار داشته و با این اوصاف ادعای اول آقای دکتر رسولی و آقای دکتر عطارد در خصوص ایجاد سیستم بررسی و مراقب بیماریها برای سازمان دامپزشکی کشور قابل اعتنا نیست و واقعیت امر این بوده که به نظر میرسد در خصوص ساختار اجرای آن یعنی مستقل بودن بررسی و مراقبت یا ادغام شده بودن آن در دفاتر مختلف سازمان دیدگاه متفاوتی داشتند که امری سلیقهای و شخصی و در راستای رقابتهای گروهی و باندی افراد برای تصدی جایگاهها بوده است که در نوشتارشان به رقابت خود و همراهانشان با شادروان دکتر محمد بابایی اشاره داشتهاند و اکنون به ناحق وی را که از مشوقان طرح بودهاند، مخالف طرح جلوه میدهند که در خطوط بعدی اشاره میکنیم دکتر بابایی یا چه چیزی مخالف بودهاند.
حال میرسیم به سیستم سوم که آقای دکتر عطارد با کتمان نقش همکارانش تلاش دارد از آن به عنوان پروژهای یاد کند که از صفر تا صد آن را برنامهریزی نموده و شخصا تمام کارها را انجام داده است. نگاهی به تاریخچه فعالیتهای آقای دکتر بیاندازیم تا درک کنیم چه گذشته است:
ایشان شاغل اداره دامپزشکی شهرستان کوار بودهاند که بنا به اذعان خودشان ده سال در آنجا سابقه کار داشتهاند و در سال ۱۳۷۱ به مرکز استان تحت مدیریت دکتر ناصر رسولی بیرامی منتقل میشوند. پس با احتساب سال ۱۳۹۵ که میفرمایند به درخواست خودشان بازنشسته شدهاند، دوره خدمت ۳۵ ساله ای را طی کردهاند که مجبور به بازنشستگی بودند نه به اختیار، مگر اینکه اطلاعات نوشته شدهشان در خبر حکیم مهر درست نباشد. بگذریم، ایشان در ابتدای سال ۱۳۷۵ به سازمان دامپزشکی منتقل میشوند و بدون آنکه کوچکترین سابقهای در مدیریت کشوری سیستم بررسی و مراقبت بیماریهای دامی داشنه باشند منظورم کارشناس بودن در شهرستان و استان فارس نیست، چون تجربه کشوری محسوب نمیشود)، بنا به آشنایی که با آقای دکتر رسولی (مدیر کل مستقیم ایشان) و دکتر هاشمزاده (معاونت وقت سازمان) داشتهاند، بورس سفرهای خارجی خود برای آموزش سیستم رادیسکون را شروع میکنند و پس از آن در سال ۱۳۷۶ در حالیکه بسیاری از کارشناسان باسابقه دفتر بررسیها از اعزام برای آموزش باز میمانند، ایشان برای آموزش دوره کوتاهمدت اپیدمیولوژی با هزینه سازمان دامپزشکی به کشور فرانسه میروند و در سال ۱۳۸۰ باز میگردند. همچنین ایشان ادعا نمودند که دورهای که ایشان در فرانسه گذراندند، بر عکس سایر همکاران که در دوره شرکت کرده بودند و فقط گواهی شرکت در دوره داشتند، به ایشان مدرک رسمی از سوی برگزارکننده در فرانسه اعطا گردیده است! این سابقه را نگه دارید تا بازگردیم به تغییرات سیستم:
دهه هفتاد شمسی است و دهه بکارگیری تکنولوژی فنآوری اطلاعات؛ سازمان دامپزشکی کشور نیز از این مهم مستثنی نیست. روشهای سنتی گزارشدهی و ثبت بیماریها از دفاتر دستنویس محلی و سیاهههای مبتنی بر تلفن به سمت دریافت فکس و سیستمهای کامپیوتری رهنمون میشوند و دفاتر مرکزی ثبت رخدادهای بهداشتی دامپزشکی به سمت لیستهای کامپیوتری میرود و کمکم این نیاز در سازمان دامپزشکی شکل میگیرد. قدیمیها میدانند که زمانی این موضوع مطرح شد که اگر مهندس فرخچه (از پیشکسوتان بکارگیری سیستمهای رایانهای در سازمان دامپزشکی کشور) میتواند اطلاعات پرسنلی و حقوق و دستمزد را در برنامههای کامپیوتری ذخیره و بازیابی نماید، چرا نتوان همین کار را در حوزه ثبت و بازیابی اطلاعات بیماریهای دامی با این حجم عظیم اطلاعات انجام داد؟ دفتر بررسیها استفاده از این تکنولوژی را آغاز نمود که مراجعه به نقشهها و مجلداتی که از عملکرد دفتر آن زمان در دسترس است و اینجا نیز برای اولین بار منتشر میشود، موید این موضوع میباشد و در این اثنا دکتر عطارد یا در استان فارس حضور دارند یا در ماموریتهای آموزشی خارج از کشور، و سازمان در حال بسط و گسترش استفاده از این تکنولوژی در راستای ماموریتهای خود میباشد.
همزمان با این تغییرات، گروه دیگری در دانشکده دامپزشکی دانشگاه تهران سخن از سیستم پیشرفتهای بنام GIS میکردند و با پایاننامههای متعددی که در این خصوص در دانشکده اعطا میشد، تلاش شد تا مزیتهای بکارگیری این سیستم به سازمان دامپزشکی کشور انتقال یابد. دو پایاننامه به راهنمایی استاد دکتر سعید بکایی در خصوص تشریح عملکرد سیستم GIS بود و یک پایاننامه به راهنمایی پروفسور ایرج نوروزیان و با نگارش اینجانب برای دریافت درجه دکترای عمومی دامپزشکی در دانشگاه تهران در خصوص «پویانمایی بیماری تب برفکی در ایران بین سالهای ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۱ و تشریح بکارگیری عملیاتی سیستم اطلاعات جغرافیایی در به تصویر کشیدن بیماری تب برفکی» نگاشته و دفاع گردیده و منتشر شد (لازم به ذکر است که مطالب و نقشههای موجود در این پایاننامه بدون رعایت امانتداری علمی توسط دکتر وحید عطارد و به نام خودشان در انتشارات سازمان جهانی بهداشت دام در سال ۲۰۰۳ منتشر گردید که حقیقتا انتظار چنین کاری از ایشان نمیرفت و چون خودشان اشاره به مطلب داشتند، اینجا عنوان نمودم وگرنه این موضوع دیگر اهمیت چندانی برای اینجانب ندارد و اصل فایلهای Epi Info و Epi Map و اصل پایاننامه ثبت شده در سال ۱۳۸۱ (۲۰۰۱) در دانشگاه تهران برای حکیم مهر ارسال میگردد).
انتهای دوره مدیریت خانم دکتر فیروزی و همکارانشان (که امید دارم ایشان دست به قلم شده و تاریخچه دوران خود را به رشته تحریر در بیاورند) مقارن بود با ظهور و بکارگیری تکنولوژیهای فنآوری اطلاعات و ارتباطات در ایران؛ در این میان دکتر حسینعلی عرب که عضو هیات علمی دانشگاه تهران و معاون وقت سازمان دامپزشکی کشور بودند، موضوع استفاده از بانکهای اطلاعاتی مکانمحور را که در دانشکده ملاحظه نموده بودند را برای دکتر سید محسن دستور معاون مدیریت و توسعه منابع وقت سازمان و دکتر محمد بابایی مدیر کل دفتر بررسیها تشریح میکنند و بکارگیری آن در سازمان را اولویت میدهند؛ این موضوع اتفاق نمیافتاد مگر اینکه هر سه این مدیران بر اهمیت آموزش فنآوری اطلاعات و بکارگیری بانکهای اطلاعاتی مکانمحور درک کامل داشته باشند و این شد که از تمام ظرفیتهای موجود برای ارتقاء سازمان دامپزشکی در این حوزه استفاده نمودند.
نمونه ذیل قراردادی است که برای تکمیل و پیگیری طرح تکفای سیستم اطلاعات جغرافیایی و نرمافزار مدیریت اطلاعات دارویی در سال ابتدایی دهه هشتاد فیمابین اینجانب و سازمان دامپزشکی کشور پس از عملکرد موفقیتآمیز بانکهای اطلاعات دانش دفتر طیور سازمان دامپزشکی کشور به مدیر کلی آقای دکتر محمودرضا اکبری منعقد گردیده است و شایسته نیست که نامی از این بزرگوراران که ریلگذاران اصلی سیستم بودهاند، برده نشود و به گونهای به خواننده القا گردد که سازمان دامپزشکی و کارکنان آن در تاریکی مطلق بودهاند و به ناگهان برخی وارد سازمان شدند و معجزهای رخ داد.
هیچگاه سخن دکتر محمد بابایی را فراموش نمیکنم که تاکید داشتند آموزش کارکنان و مدیران سازمان دامپزشکی در خصوص بکارگیری این سیستمها در فعالیتهای روزمره مقدم بر راهاندازی آن است و هدف ایشان این بود که راهاندازی این سیستم در سازمان دامپزشکی کشور به یک مطالبه عمومی مبدل گردد و بر همین اساس بود که آموزش و راهاندازی بانک اطلاعاتی مورد نیاز برای مطالعات مکانمحور به صورت همزمان دنبال گردید و هماهنگی فیمابین دکتر عرب، دکتر بابایی، دکتر دستور و دکتر مشکوة در این زمان مثالزدنی بود.
البته موضوع دیگری که در این میان رخ مینمود و مشکلات بسیاری برای سازمان ایجاد نمود، امساک دکتر وحید عطارد از تسری تجربه در جریان دفتر بررسی و مبارزه بیماریهای دام و قراردادهای مرتبط با آن و همکاریها و آموزشها به سایر دفاتر سازمان همچون طیور و آبزیان و نظارت بود و اگر ملاحظه میفرمایید که بکارگیری مطالعات مکانمحور در دیگر دفاتر دیرتر از دفتر مبارزه صورت گرفت و اکنون بیش از سه یا چهار زیرسیستم در سیستم بانک اطلاعاتی رخدادهای بهداشتی سازمان دامپزشکی وجود دارد که هر یک به سلیقه متفاوتی طراحی گردیده است، به دلیل همین امساک و احساس مالکیت فردی بوده است. در این اثنا یکی از وظایفی که معاونین سازمان دامپزشکی و مدیران کل دیگر دفاتر از ما انتظار داشتند، سرایت این تجربیات به دیگر دفاتر بود که در دوره مدیر کلی دکتر کوروش فضایی و دکتر اکبریان این مهم در دفتر طیور اجرایی گردید و امروزه با تلاشهایی که دکتر علیرضا اکبرشاهی در دوره مدیریت خود بر آن اعمال نمودند، به مراتب عملیاتیتر از دفتر بررسی و مراقبت بیماریهای دامی در حال بهرهبرداری است.
البته متاسفم که دوره انجام ماموریت اینجانب در قالب قرادادهای مشاوره قبل از استخدام و پس از استخدام به منظور پیادهسازی این سیستم در روتینهای اجرایی سازمان دامپزشکی کشور که قریب به شش سال طول کشید، برای آقای دکتر عطارد فقط چند ماه کوتاه (اینکه ماه چگونه کوتاه میشود را نمیدانم) تداعی شده است؛ به عبارتی درست از مردادماه ۱۳۷۹ تا اردیبهشت ۱۳۸۵ که در تمام این دوران قرارداد و حکم رسمی برای انجام این کار از سوی مقامات سازمان داشتهام و در کلیه ماموریتهای محوله انجام وظیفه نمودهام که مستندات آن را ملاحظه میفرمایید؛ از تکمیل و پیگیری پرسشنامه تکفای طرح بانک اطلاعات بیماریهای دامی تا آموزش نحوه استفاده از GPS و نرمافزارهای مربوطه در کلیه دفاتر و بخشهای سازمان دامپزشکی کشور که در شرح قراردادهای ذیل مشاهده میکنید:
اهداف تعیینشده یکی پس از دیگری مورد دستیابی قرار میگرفت؛ آموزش همکاران و کارکنان در خصوص سیستمهای پایه، خرید دستگاههای نقشهبردار و آموزش نقطهبرداری توسط آن به کارکنان و همراهی آنان در برداشت نقاط؛ و حالا تنها یک چیز باقی مانده است؛ آنهم ترجمه دستورالعملهای فنی و بهداشتی سازمان دامپزشکی کشور به زبان رایانه. جلسات با شرکت حاسب سیستم برگزار میگردید و تلاش میشد تا پایهگذاری مناسبی در حوزه نرمافزاری صورت گیرد؛ درست مشابه آنچه در حوزه دارو و درمان بصورت همزمان بنا به دستور دکتر عرب دنبال میشد.
همینجا باید عنوان کرد که در اکثر قراردادهای رایانهای شرکتهای طرف قرارداد با بخش دولتی تلاش میکنند تا با حداقلها سیستم را راهاندازی نمایند و دستگاه دولتی به نرمافزاری که با دانش موجود در سازمانها طراحی گردیده است وابسته گردند و پس از آن مابقی درخواستهای مهم را در قالب متمم قرارداد یا قراردادهای جدید دنبال نمایند و کسانی که اطلاعات فنی را به اینگونه شرکتها منتقل مینمایند، باید تمام دقت را داشته باشند که نقصی در انتقال روتینها نباشد و چهارچوبهای محکمی برای طراحی نرمافزاری در اختیار شرکتهای طرف قرارداد بگذارند و مطالبه نمایند. بدیهی بود که این پروژه برای شرکت حاسب سیستم یک پروژه اقتصادی نرمافزاری بود ولی برای سازمان دامپزشکی همه چیز، و ما اعتقاد داشتیم شرکت موظف است گزارش فاز شناخت را کامل ببیند و عملیاتی کند ولی شرکت اعتقاد داشت که گزارش فاز شناخت، خودش چندین پروژه است و تا چند سال به همین منوال با سازمان دامپزشکی کشور ادامه داد و سالهای طلایی گسترش منطقی سیستم را به دلیل ترجمه فردگرایانه و ناقصی که از روتینهای اجرایی و فنی دامپزشکی در اختیارش گذاشتند، از دست دادیم.
شاید باورپذیر نباشد؛ درست در زمانی که اداره کل دامپزشکی استان قزوین به مدیر کلی دکتر بهمن نقیبی اتوماسیون اداری را بصورت وببیس اجرایی نموده و بهرهبرداری میکرد، شرکت طرف قرارداد ما به دیتابیسهای لوکال SQL در هر کامپیوتر شهرستانی و انتقال پکتهای اطلاعاتی به روش FTP متکی بود؛ چیزی در حدود ۵۰۰ بانک اطلاعاتی مستقل شهرستانی بدون هیچگونه قابلیت گزارشگیری یا مشاهده اطلاعات خود شهرستان.
این رویه ادامه داشت تا جایی که دیگر شرکت نتوانست انتظارات رو به رشد و منطقی همکاران استانی و شهرستانی که در سایر سیستمهای مشابه میدیدند را جوابگو باشد و اینگونه شد که ما سالهای مهمی را فقط برای داشتن یک بانک اطلاعات مرکزی آنلاین از دست دادیم و هیچگاه به پروسسهای جغرافیایی نرسیدیم، تا سال ۱۳۸۸؛ یعنی نامی که بر روی این طفل نوپای دامپزشکی از ابتدا گذاشتیم و قصدمان نیل به آن بود، هیچگاه به منصه ظهور و نشان دادن تواناییهایش نرسید؛ هیچگاه رئیس سازمان دامپزشکی کشور نتوانست در آن دوره مدیریت دکتر عطارد بدون تلفن زدن به دکتر عطارد و به خط کردن دو جین کارشناس در سازمان و استانها، به اطلاعات حیاتی و مشاورههای لحظهای که برای تصمیمگیری آنی نیاز داشت دسترسی پیدا کند. در دوره مدیریت دکتر عطارد بر این سیستم هیچ روزی نشد که مدیر کل دامپزشکی استان بتواند آمار رخدادهای بهداشتی استان خود را با چند کلیک بر روی صفحه مونیتورش داشته باشد، بدون اینکه لازم باشد مسئول به اصطلاح GIS استان یا سازمان در مورد گرافها و جداول یک کتاب مشابه اغراض مابعدالطبیعه ابوعلی سینا بنویسد تا آمارها و جداول برای رئیس سازمان یا مدیر کل استان قابل درک باشد؛ به عبارت دیگر این سیستم فقط برای دکتر عطارد و چند نفر دیگر قابل درک بود، نه برای سایر دامپزشکان مسئول.
حالا سخن اصلی ما اینجاست؛ آقای دکتر عطارد عزیز، ما اصلا به سیستمی که از ابتدای کار هدفگذاری کردیم نرسیدیم که افتخار پایهگذاری آن صد در صد متعلق به شما باشد یا یکی دو درصد، دیگرانی هم در آن نقش داشته باشند و در خوشبینانهترین حالت بنا به نوشته مکتوب خودتان سیستم طراحی شده به دستور شما گورستانی از دادهها بود که هیچگاه فرصت تجزیه و تحلیل جغرافیایی نیافت. سوال اینجاست که وقتی همه عنان اختیار سیستم و اطلاعات در اختیار شما بود، چه کسی اصلا دسترسی داشت تا این تجزیه و تحلیلها را انجام دهد جز خود شما و اگر در این زمینه عملکرد خودتان را مورد سوال قرار دادهاید، باید گفت که امر مبارکی است. به عبارت دیگر ترجمه شما از فعالیتها و قوانین بهداشتی سازمان ترجمه ناتوانی بود به زبان ماشین که بعدها به مدد سازمان پدافند غیرعامل و دوستان و همکارانی چون دکتر محمدحسین فلاح مهرآبادی و... تا مقدار زیادی ویراستاری گردید و تازه بعد از این ویراستاری بود که استانها توانستند قسمتی از اطلاعات خود را ببینند و در راستای اهداف استانی خود از آن بهره ببرند. خاطرتان هست که استانهای همجوار از وضعیت بولتن بیماریهای استانهای همجوار خود اطلاعی نداشتند و در خوشبینانهترین حالت این سیستم به اندازه بولتن بیماریهای مکتوب سازمان که همکاران با سعی و تلاش فراوان آن را منتشر میکردند کارایی نداشت، مثلا دو روستایی که در دو سوی مرز یک استان بودند و از نظر بیماریها از هم تاثیرپذیری فراوانی داشتند، شبکه دامپزشکی مربوطهشان در استانهای مجزا از هم بیخبر بودند. امیدواریم همکاران آتی این سیستم این راه سخت را ادامه داده و ترجمه سلیسی از زحمات شبانهروزی همکاران و قوانین سازمان در اختیار برنامهنویسان قرار دهند تا وجود این سیستم و بکارگیری آن بار مضاعف بیحاصلی بر دوش همکاران میدانی ما در شهرستانها و استانها نباشد و علاوه بر آن مردم عادی جامعه و بهرهبرداران خدمات دامپزشکی از مواهب آن برخوردار گردند.
تقریبا میتوان ادعا نمود کسی از افرادی که در کنار شما بودند را برای اینکه رقیبی کنارتان نباشد، نگذاشتید در دفتر بماند و آخر سر افراد تحمیلی از کنار شما سر بر آوردند که تمام ماموریتشان پایان انحصارگرایی بود. همچنان متاسفم که بنا به فرموده خودتان هیچگاه امکان انجام پروسسهای جغرافیایی بر روی نقشههای پایه کشوری (منظورم Mapping نیست) برای شما فراهم نشد، چرا که مدت زمان مدیدی کاربران به دلیل مبناگذاری اشتباه در سیستم رفرانسدهی توانایی بارگذاری اطلاعات در نقشههای استاندارد را نداشتند ولی مقداری از این نقیصه به مدد تلاشهای دکتر محمدحسین فلاح مهرآبادی و دکتر عبدالوهاب و با گرانت سازمان پدافند غیرعامل موضوع حل شد و باز هم نامی از این عزیزان موثر بر تحول سیستم نبردید.
بسیار متاسفم که هنوز دستورالعمل رسمی مصوبی در خصوص ثبت و بهروزرسانی واحدهای اپیدمیولوژیک در اختیار نداریم، چرا که دیگر شیوا فیروزی در دفتر نداشتیم که سیستماتیک تفکر کند و به رشته تحریر در آورد و مصوب کند و به وضعیتی رسیدیم که همکاران در اقصی نقاط کشور مجبورند به فراخور سلیقه و نبوغ خود مشکلات را حل کنند.
بسیار متاسفم بالعکس زمانی که در این حوزه از وزارت بهداشت پیشروتر بودیم، اکنون در بکارگیری این سیستمها آنان و حتی اصناف غیردولتی کشور پیشروتر از ما هستند و رابط کاربری این بانکهای دولتی و غیردولتی را در اختیار عموم مردم (نه فقط بهرهبرداران) قرار دادهاند و ما توان این کار را هنوز در خود نمیبینیم، چه برسد به اینکه شروع کنیم و ماژولهای هوش مصنوعی را بر روی بانک اطلاعاتی سازمان دامپزشکی کشور اجرا کنیم.
متاسفانه شما هر کسی را که سیستم را به چالش میکشید و نقد مینمود و یا گوشهای از کار را به دست میگرفت، به جای بها دادن سرکوب میکردید و در انتهای دوره خدمت خودتان اذعان نمودید که نتوانستید راه به جایی ببرید. خوشبختانه اکنون جوانان خوشفکر و خوش آتیهای در سازمان دامپزشکی حضور پیدا کردهاند که دیگر مورد بایکوت فکری و شخصیتی افراد قرار نمیگیرند؛ آموزشهای داده شده و ارتقاء دانش عمومی که در عصر آنان اتفاق افتاده موثر بوده و اکنون در این برهه زمانی به کارهایی که در آن زمان من و شما انجام دادیم، به چشم کارهای کوچک مینگرند و این نویدبخش قدمهای بزرگی برای آینده سازمان و کشور است.
راستش را بخواهید اکنون که در زیرمجموعه سازمان دامپزشکی مشغولم، هر آنچه یاد گرفتهام و یا تحصیل کردهام در اختیار هر همکاری که از راه برسد قرار میدهم چرا که نمیخواهم هیچ استعدادی که وارد این حرفه و این سازمان میشود با نداشتن میدان و یا انکار تواناییهایش مواجه شود؛ تجربهام را در اختیارش میگذارم و کنار میایستم و رشدش را نظاره میکنم؛ باور کنید لذت این نظاره بسیار شیرینتر از دیدن نامم بر صفحه اول نرمافزار طراحی شده توسط حاسب سیستم بود که حذفش کردید. بالعکس شما من نیروهای جدید را ناتوان نمیدانم بلکه متفکر در مسیرهای موازی میبینم که همان هدف ما را دنبال میکنند ولی به شیوه نوین.
مواردی که نگاشته شد امیدوارم مورد مطالعه مسئولین کنونی قرار بگیرد و جلوی این قبیل مصادره به مطلوب فردی در خصوص فعالیتهای سازمانی سازمان دامپزشکی کشور گرفته شود. باید صادقانه بنویسم که آنچه شکست خورد، انحصارگرایی و فردگرایی شما و نداشتن روحیه تیمی بود؛ مصادره به مطلوب تلاشهای دیگران و حذف فرصتهای آنان بود. بنا به اذعان خودتان مدیران سازمان فقط در خصوص این پروژه قریب به پانزده سال زمان و کلیه امکانات و تشویقهای مادی و معنوی لازم از دورههای آموزشی کوتاه و طولانیمدت خارجی تا شرکت در همایشهای بینالمللی و ماموریتهای واردات گوشت را در اختیار شما گذاشتند. شما در سازمان دامپزشکی کشور رکورددار دریافت ماموریت داخلی و خارجی و اضافه کار بودید، ولی خروجی که دریافت نمودند چیزی نبود که بتواند نیازهای آنان برای اتخاذ تصمیمهای مدیریتی و کلان را فراهم سازد. آنها درست در زمان و لحظهای که نیاز به اطلاعات دقیق برای تصمیمگیری داشتند، دریافت نمیکردند و در نهایت با Mapping شماتیک مبهمی بدون نقشههای پایه کشوری روبرو بودند که برای درک آن نیاز به حضور شخص شما در هر سطحی بود. هیچکس توان خروجی گرفتن از سیستم را نداشت بجز شخص شما و این سیستم سنگینترین سرمایهگذاری طولانیمدت سازمان بود که با خستگی و فرسودگی که انحصارگرایی برای شما ایجاد نمود، دست از آن کشیدید و هماکنون نیز در حالیکه همکاران شاغل کنونی نیازمند توضیحات شما در خصوص راه و چاه این مسیر طولانی هستند تا راه را ادامه دهند، این مهم را از آنان دریغ میکنید و ادعا میکنید سیستم تعطیل شده است و همچنان بجای ارائه توضیحات لازم و راهبری به آنان قصد دارید شوالیه بودن خود را به تکرار برای آنها به تصویر بکشید و دلائل این شکست را در دیگران بجویید.
در انتها نکته مهمی را قصد دارم عنوان کنم: اصولا در فرهنگ و عرف ما رسم بر این نیست در خصوص کسی که دستش از دنیا کوتاه شده و دنیایش را عوض کرده، سخنی به تقبیح گفته شود ولی بر عهده من است تا نادرستی سخنان دکتر عطارد را در خصوص آقای دکتر محمد بابایی مکتوب کنم، چرا که اگر نگویم تا پایان عمر عذاب وجدان خواهم داشت. در خصوص عملکرد و شخصیت دکتر محمد بابایی و نقشی که ایشان به عنوان دامپزشک ایفا نمودند، سخن دو تن از خوشنامترین دامپزشکان ایران در حوزه اجرا و علم یعنی دکتر عباسعلی مطلبی و دکتر محمد نوری کفایت میکند و کلامی ندارم تا به آن اضافه کنم (لینک مطلب).
دستخط ایشان در خصوص دستور به تشویق اینجانب در خصوص پیگیری سیستم اطلاعات جغرافیایی را منتشر میکنم تا خلاف سخنان دکتر وحید عطارد درباره ایشان را متذکر شوم که نه تنها مخالفتی با این سیستم نداشتند، بلکه مشوق پیادهسازی بوده اند و مخالفتشان تنها در انحصار ایجاد کردن در این سیستم بود که متاسفانه تلاشهایشان نتوانست جلوی هماهنگیهای شما را بگیرد.
در اینجا باید عنوان کنم:
نام نیک رفتگان ضایع مکن
تا بماند نام نیکت یادگار
شما و هم دوره شما این همه سیستم درست کردید چه فایده ای واسه زندگی مردم داشت .
وقتی دام از پاکستان وارد میشه هزار کیلومتر طی مسیر میکنه تا داخل کشور کشتار بشه
یعنی هر چه سامانه درست کردید بی فایده و زور پول بیشتره