رمضان پسری 18 ساله و بسیار خوب و سر به زیر بود. پدرش چهار سال پیش درگذشته و از آن زمان او سرپرست مادر و سه خواهر خردش شده بود. بامداد یکی از روزهای پاییزی به درمانگاه آمد و برای گاو میشش که نان فراوان خورده و دچار شکم روه سختی شده بود، دارو خواست. داروها را دادم و رفت. دو روز پس از آن بازگشت و گفت که گاومیش خوب شده، اما از بس زور زده، چیز قرمز رنگی از مقعدش بیرون زده و هر چه جا می زنند، دوباره گاومیش با زور زدنش آن را بیرون می اندازد.
ابزارهای لازم را برداشتم و با هم به قلی بیگلو رفتیم. همانند همیشه، با رسیدن ما زنان و کودکان بسیاری گرد آمدند و با کنجکاوی به تماشای کارهای من پرداختند. گفتم که گاومیش را بیرون بیاورند. گرچه هوا سرد بود، اما چاره دیگری هم نبود.
پس از آن که سر گاومیش را به درختی بستند، برای ایجاد بیحسی خارج سخت شامه ای، 10 سی سی لیدوکائین 2% در فضای بین مهره ای تزریق کردم. پس از بروز اثر دارو، ناحیه پرولاپس یافته راست روده را بخوبی شسته و بازرسی کردم. خوشبختانه آزردگی و زخمی روی راست روده نبود. پس از مالیدن پماد دام کرم، ناحیه را به آرامی جا زدم و چند دقیقه دست را در همان حال نگه داشتم. گاومیش پیوسته زور می زد و همین که دستم را بیرون کشیدم، راست روده به حالت نخستین بازگشت. بیحسی نیز نتوانسته بود از زور زدن دام بکاهد.
چاره کار جراحی بود. یعنی باید راست روده بیرون زده را با جراحی برمی داشتم و دو سر روده را بخیه می زدم، اما چنین کاری در توانم نبود، زیرا از سویی دستیار نداشتم و از سویی با آلودگی فراوان راست روده، گمان نمی بردم که جراحی بخوبی نتیجه دهد.
ناگهان اندیشه ای به ذهنم رسید. از رمضان که پرسشگرانه در من می نگریست، پرسیدم: «در خانه انار دارید؟»
«بله! دیروز سه کیلو از اصلاندوز خریدم.»
«خوب است. همه بروید و هر چه انار دارید، پوست بکنید و پوستش را بیاورید. یک دیگ آب گرم هم حاضر کنید.»
اندیشه ام آن بود که پوست انار را در آب بجوشانند و جوشانده را با بخار کردن آب غلیظ کنند و سپس جوشانده غلیظ شده را در راست روده بریزم تا ببینم آیا تانن موجود در پوست انار که بسیار قابض (جمع کننده) است، می تواند راست روده بیرون زده را جمع کند و به درون بکشد یا نه؟
ده دقیقه بعد پوست انار حاضر شد. گفتم که آن را در دیگ آب گرم بریزند. پس از نزدیک به 1.5 ساعت، جوشانده بسیار غلیظ پوست انار حاضر شد که نزدیک به سه لیوان جوشانده بود.
راست روده گاومیش را با توشه رکتال بخوبی از پیخال خالی کردم و گذاشتم که هوا درون آن را پر کند. سپس دو لیوان از جوشانده سرد شده را درون راست روده ریختم و کف دست را بر دهانه راست روده گذاشتم تا جوشانده بیرون نریزد. لیوان سوم جوشانده را نیز روی ناحیه پرولاپس شده ریختم.
نتیجه کار ابتکاری من خیره کننده بود. جمع شدن ناحیه پرولاپس شده را می دیدم. پس از نزدیک به نیم ساعت، پرولاپس به کلی از میان رفت. دهان تماشاگران از حیرت باز مانده بود!
خاطره ای از دکتر ودود حاجی زاده (داریوش افروز)
برگرفته از کتاب خاطره های دامپزشکان