آنچه دامپزشكان میتوانند از پزشكان بیاموزند
دکتر حسین یاوری
دامپزشک، متخصص بهداشت و بیماریهای آبزیان
سالها پیش، هنگامی كه دانشجوی دوره عمومی دکترای حرفهای دامپزشكی بودم، استادی در بخش جراحی داشتیم که در زمره بهترین اساتید جراحی دامپزشكی كشور به شمار میرود. البته این استاد فرهیخته در ترم چهارم تحصیل هم به عنوان مدرس آمار حیاتی و احتمالات، با تلفیق دانش آمار حیاتی با جراحی دامپزشکی، این مباحث را به زیبایی هرچه تمامتر برای ما آن گونه ارائه داد تا بدانیم این ابزار بنیادی یعنی علم آمار، یکی از بخشهای مهم و کلیدی در حوزهی دامپزشکی است و ما را یاری میکند تا بتوانیم بسیاری از پدیدههای مجهول را بر اساس دادههای موجود، با بهترین تصمیم آماری، حل و فصل کنیم.
این استاد والامقام در این مسیر و برای انتقال مطلوب مفاهیم عملیاتی این تکنیک ریاضی، با توصیف گزارشها و بیان تجربیات متعددی که طی دوران تدریس با آنها برخورد کرده بود، و با تکرار اصطلاح «تی کریتیکال» (نقاط بحرانی) با دقتی ریاضیوار در آن ترم در قالب کیس ریپورت، نکات لازم را به ما گوشزد میکرد، تا وقتی در میدان عمل با نظامنامههایی همچون HAACP روبرو شویم، دیگر شناخت نقاط بحرانی برای ما ناملموس نباشد و بدانیم گاهی اوقات باید برای انجام صحیح کار، آموزش گره زدن برای بستن برشهای عملیات جراحی که من در اینجا آن را گره «همدلی و هماندیشی» نیز مینامم، آموخته باشیم.
بله همقطاران عزیز! ایشان «دکتر ایرج نوروزیان» چهرهی ماندگار دامپزشکی کشور است که حین تدریس در اکثر گزارشها و تجربیات کاری خود که در کلاس طرح میکردند، نام یک نفر از همراهانش نیز به زیبایی با این گزارشها گره خورده بود و همواره بیان میشد: «مهندس سید جوادی» تکنیسین دپارتمان جراحی دانشکده.
تا اینجای نوشتار را داشته باشید تا مجدد به اهمیت این روایت برگردیم. «آنچه پزشكان میتوانند از دامپزشكان بیاموزند» مضمون گزارشی بود كه چندی قبل در سایت خبری تحلیلی حكیم مهر منتشر شد (اینجا). حالا میخواهم این گزاره را برعكس كنم و به جایش نكتهی دیگری را مطرح كنم كه همین قدر درست است و آن را با این مضمون بیان میکنم: «آنچه دامپزشكان میتوانند از پزشكان بیاموزند» چیست؟
اولین آموزهای که دامپزشکان از پزشکان باید بیاموزند، از دل همین روایت بالا سرچشمه میگیرد؛ در واقع، این قلم میخواهد این فرضیه را با این پرسش همراه و اعلام کند که: آیا میتوان مدعی شد بهبود عملکرد پزشکان در گرو داشتن جامعهی پرستاری توانمند و ماهری است که بعد از ویزیت یا اعمال جراحی روی بیماران، ادامه روند درمانی و حصول بهبودی بیمار به دست پرستاران سپرده میشود؟
حال که این فرضیه مطرح شد، حکیم مهر هم میتواند این نوشتار را فتح بابی بر این مهم بداند و برای تایید این فرضیه، مصاحبهای با استاد نوروزیان تدارک ببیند و از ایشان پرسیده شود: آیا تایید مینمایند که وجود تکنیسین کارآمدی همچون سید جوادی توانسته است نقشی موثر در بهبود عملکرد جراحیهای این استاد برجسته حین عمل و مراقبتهای بعد از عمل داشته باشد تا الگویی برای کلینیسینهای دامپزشکی برای گره زدن فعالیتشان با اینچنین همراهانی را به ارمغان آورد؟ صد البته بهتر است به این نکته هم اشاره شود بر اساس شناختی که نگارنده در دوران تحصیل از این دو عزیز به دست آورده است، نباید فراموش شود كه هم سید جوادی برچسبی به عنوان دكتر در ذهن خویش به خود الصاق نمیكرد و هم دكتر نوروزیان این استاد ارجمند، صد البته ترسی از این نداشت كه او میتواند جایگاهش را تصاحب کند. این روایت را از آن رو ذکر کردم تا بهتر بتوانم بگویم یكی از مواردی كه دامپزشكان یا به طور كلی جامعهی دامپزشكی میتواند از پزشكی برای بهبود عملكرد خود بیاموزد، همین موضوع ارتباط كاری به هم پیوسته پزشكان و جامعه پرستاری است. البته برای ثمربخشی بیشتر این ایده بهتر است در چارت دروس ارائه شده به تکنیسینها در دانشکدههای دامپزشکی ما، نوعی بازنگری بر پایه تجارب جهانی انجام گیرد.
بخش دوم این یادداشت البته چنانچه قسمت اول به درستی انجام بگیرد، راه حلی برای بزرگترین چالش کنونی كلینیسینهای دامپزشكی است كه این میتواند راهكاری برای كم كردن فعالیت دكترهای تقلبی نیز باشد.
شاید چالش برانگیزترین مسئلهی فنی در بین كلینیسینهای دامپزشكی كه آفت امروزهی حوزهی درمان دامپزشكی كشور میباشد، دخالت غیر حرفهای در امر دامپزشكی است. كافیست جستجویی مختصر در پلتفرمهای مجازی داشته باشیم، آنگاه در مییابیم که همه به دنبال راهكاری برای این مهم هستند. مهمترین راهكار ارایه شده كه كه شیوهنامهاش هم ابلاغ شد ولی اجرایی نشد، طرح «همیار دامپزشك روستا» بود. حال با قبول این نکته كه حذف كامل دكترهای جعلی چه در حوزهی پزشكی و چه دامپزشكی كاری غیرممكن است، اما آیا نمیتوان با مد نظر گرفتن فرضیه بالا و مواردی که در ذیل به عنوان آخرین بخش این یادداشت ارایه میشود، این چالش مهم را به حداقل كاهش داد؟
اکنون این پرسش و چالش مهم در حوزهی دامپزشکی مطرح است: چرا کلینیسینهای دامپزشکی از این قابلیت بالقوه به درستی بهره نمیبرند تا هم مراحل مراقبت بعد از تشخیص را به این افراد واگذار کنند و هم اینکه جلوی خوددرمانیها یا ورود افراد غیرمرتبط را بگیرد؟
بخش سوم و انتهایی یادداشت را با سه گزاره ذیل و با همان فرمت همیشگی این قلم یعنی «آیا میدانید» بدون هیچ حرف اضافی به پایان میرسانیم:
- آیا میدانید پزشکان با تخصص مشابه، در بیمارستان همگی در کنار هم کار میکنند و گاهی بیماران را به همکار خود ارجاع میدهند یا از مشاوره همقطارانشان بهره میگیرند و برای استفاده از مرخصی هم نوبتهای کاری را به یکدیگر واگذار میکنند که میتوانیم این نکات را نیز از آنها بیاموزیم؟
- آیا میدانید نام پزشکان در مجتمعهای پزشکی همگی در یک تابلوی مشترک درج میشود که ما هم میتوانیم از این مهم الگوبرداری کنیم و اگر در یک محله چند کلینیک دامپزشکی دایر میباشد، از تابلویی مشترک برای درج نام کلینیکها بهره ببریم؟
- آیا میتوانیم اعلام کنیم یکی از کارآمدترین روشهای ارائه و گسترش صنعت خدمات دامپزشکی، دایر کردن بیمارستانها یا کلینیکهای دامپزشکی با همکاری همزمان چند دامپزشک و کادر سایر ردهها میباشد؟
دام های آزمایشگاهی هم در حقیقت یک نوع راهکار تجربی مطالعه هستند که مورد استفاده هر دو گروه کلینیسین های انسان و دامپزشک هستند.
بنابراین نبایستی اطلاعات برآمده از دام های آزمایشگاهی را با داده های مربوط به بیماری های طبیعی دام های مردم یکی گرفت و به اشتباه تصور کرد که پزشکی بیشتر مدیون دامپزشکی است.