یتیمخانهای به اسم بخش خصوصی
دکتر رضا ایجاب
مرخصی استحقاقی، مرخصی استعلاجی، مرخصی ازدواج، مرخصی فوت، مرخصی بین تعطیلی، مرخصی زایمان، مرخصی حج، مرخصی بدون حقوق و مرخص پاس شیر انواع مرخصی هستند که کارمندان و کارگران میتوانند از آن استفاده کنند.
شما اگر کارمند ادارات دامپزشکی باشید، طبق ماده 84 قانون مدیریت خدمات کشوری، کارمندان دستگاههای اجرایی دولت، سالی سی روز حق مرخصی با استفاده از حقوق و مزایای مربوط به دوره مرخصی را دارند که این نوع مرخصی را مرخصی سالانه یا مرخصی استحقاقی میگویند. یا مثلا مرخصی استعلاجی در تبصره 2 ماده 84 قانون مدیریت خدمات کشوری به این صورت مورد پیشبینی قرار گرفته است که با گواهی پزشک سالی 4 ماه حق دارید در خانه استراحت کنید یا خدایی نکرده اگر بیماری صعبالعلاج باشد، بدون محدودیت این مرخصی قابل تمدید است. اگر از مرخصیهای زایمان، حج، ازدواج، فوت، ساعتی و بین تعطیلی بگذریم، شما اگر کارمند دولتی باشید و مثلا جهت ادامه تحصیل جویای مرخصی بدون حقوق باشید، تا سه سال میتوانید طالب علم و دانش باشید که تا 5 سال هم قابل تمدید است. تا اینجا کار هیچ حرفی از ابطال پروانه و اخراج گفته نشده و اکثراً هم با حقوق بوده است.
حالا فرض کنید شما خدایی نکرده کارمند نباشید و دستتان به عنوان بخش خصوصی توی جیب خودتان باشد و از قضا مرخصی لازم داشتید که علیالقاعده بی جیره مواجب نیز میباشد. در متن «شیوهنامه جدید سیاستها و ضوابط تاسیس درمانگاهها، مجتمعهای درمانی، بیمارستانهای دامپزشکی و مراکزمایهکوبی» باید تکلیف مرخصیهایتان مشخص شود:
«۵-۵- موسس و یا مسئول مرکز درمانی دامپزشكی میتواند با ارایه درخواست كتبی با كسب موافقت کمیته استانی حداکثر از یک ماه مرخصی سالیانه استفاده نماید.»
«۶-۵- موسس و یا مسئول مرکز درمانی دامپزشكی میتواند با ارایه درخواست كتبی و با ارایه مستندات قابل قبول از جمله انجام امور درمانی، شرکت در دورههای آموزشی و مسافرت ضروری درصورت كسب موافقت کمیته استانی، حداكثر از ۳ ماه متوالی مرخصی اضطراری در طول مدت اعتبار مجوز/پروانه خود استفاده نماید.»
سریعاً هم در ادامه توضیح داده شده (شما بخوانید تهدید) که اخطار اول... اخطار دوم... سوم... و ابطال پرونده! یعنی کلاً سه ماه وقت دارید در طول سه، چهار سال مدت پروانه ادامه تحصیل بدهید، مریض شوید، صعبالاعلاج بگیرید وگرنه ابطال پرونده شامل شما میشود!
خوب شاید برای شما هم مثل منی که آزمون اداره قبول شدم و نرفتم که یعنی دستم در جیب خودم باشد، این جواب به ذهنتان بیاید که در عوض آقابالا سر ندارید، کسی کار به کارتان ندارد، مسولیت ندارید، نامهنگاری ندارید، هر وقت خواستید بیایید، بروید، صبح بخوابید، مسافرت بروید، هر حیوانی خواستید ببینید ...
من چوب کنجکاوی زیاد از حدم را خوردم؛ برای همین توصیه نمیکنم سایر همکاران از این سؤالات از مسئولان بپرسند.
یعنی شما موظفید، هفتگی گزارش دهید، ماهانه گزارش مراجعات دهید، گزارش انگلتراپی دهید، گزارش وقوع بیماری دهید، در سامانه GIS واکسن و بیماری ثبت کنید، گزارش مصرف واکسن دهید، در دفتر اندیکاتور روزانه ثبت مراجعین کنید، تایم اداری در مطب بنشینید، 24 ساعته حتی ایام تعطیل پاسخگو باشید، حق ندارید به هیچ حیوانی بگویید نه، اگه هم تعرفه 10 تا 15 هزار تومانی دامپزشکی را نمیگیرید (که قاعدتاً هیچکدام نمیگیریم) این حق برای صاحب حیوان وجود دارد که قانوناً شکایت کند، در ضمن تکریم ارباب رجوع و نصب تابلو و پروانه و سماور ... هم که ضروری هست، در آخر هم یک پی دی اف که فکر کنم از آوما (AVMA) آمریکا کپی شده، در مورد اصول نسخهپیچی که باید بصورت بومیسازی شده در آن سربرگهای شکیل مورد تایید دامپزشکی بگنجانیم (اسم چوپان: جانسون). تازه اینها همه جز وظایف بدیهی هستند؛ هنوز در مورد اینکه خدای نکرده قصوری سر زند حرفی نزدیم!
شاید بگویید حالا مگر کی رعایت میکند! درست است کسی رعایت نمیکند ولی وای به روزی که یک نفر در اداره یا نظام با شما چپ بیافتد؛ آنوقت است که همه اینها میشوند «سخن قانون» و توبیخ و اخطار و رأی محرومیت است که گریبانتان را میگیرد.
ولی باید انصاف هم نگه داریم، من خودم همش کلنجار میرفتم که مگر میشود مثلا چند نفر در یک شورا نشسته باشند و اینهمه وظایف برای یک دامپزشک ترسیم کرده باشند؛ بعد یک نفر وسط آن جمع نپرسیده باشد «آقایون! خوب مگه ما چه امکاناتی میدهیم که همچین لیست بالا بلندی طلب داریم؟!». قطعاً گفته، من خودم از آنجا که همیشه دعای پدرم بدرقه راهم هست که «جامعه آدمت میکند پسرم»، همیشه دنبال این سؤال بودم. تازگی جوابش را پیدا کردم: «الکل»، به ما الکل میدهند! برای ضدعفونی قطعا! اگه شما در استانتان نمیدهند، کمکاری از خودتان هست، حتما پیگیری کنید.
در عین ناباوری یک روز ریاست نه چندان دامپزشک شبکه پیام دادن بروید فلان جا الکلتان را تحویل بگیرید! باور کنید تمام راه به این فکر میکردم که این دلچسپترین چیز مفتی است که تا بهحال نصیبم شده (تا جایی که خاطرم هست البته). رفتم داروخانه گفتم الکل مارا بدهید، از طرف ریاست اومدیم؛ فرمودند ته صف (یک عدد پشت چشم هم نشان دادن اون خانم بزرگوار)، پیش خودم گفتم این جلوییها هم حتما پزشک و کادر درمان هستند که اومدن الکل مفتی ببرند، خدا خیرشون بده، داشتم در مورد مدافعان سلامت مرثیهها میسرودم و ایضا به این فکر میکردم که تیپ ما دامپزشکها کم از پزشکها هم ندارد که باز پشت چشم نشون دادند آن خانم بزرگوار و کارتخوان را گذاشتند جلویم!
مشکل ما اما الکل نبود، همین کارتخوان لعنتی بود. از وقتی کارتخوان پایش به نظام دامپزشکی باز شد، نظامی که قرار بود مدافع ما باشد، همه چیز عوض شد. کاش حامی نداشتیم که لاقل میگفتیم بیکسیم. بیماری ما اسمش دیگر «ام اس» نیست، جذام است. ام اس بیشتر مخصوص دختران 18 تا 30 سال است و ایضا کسانی که بازوی همورال آنها قویتر از سلولی بوده یعنی تهتغاریهای خانه که دست به سیاه سفید نزدند و قطعا خوشگلتر هستند. هر دو شاید راهی مرگ شوند ولی یکی دختری زیبارو که بغض همه را درآورده و دیگری یک جذامیه زشت که دلسوز هم ندارد.
کلام آخر را من نزدم، یعنی کی باشم که بزنم، چند وقت پیش یک مطلبی از عزیز همهی ما دکتر باسامی خدابیامرز حکیم مهر گذاشته بود که در کامنتها دکتر نوری اهواز پدرانه توصیهای کردند: «بروید».
آدم یاد دیالوگ فیلم ابد و یکروز میافتد: «هرکس بتونه بره و نره از سگ کمتره، و هرکس بره و برگرده ازون از سگ کمتر، کمتره»
چقدر زمانی دانشجویی ترم بالایی .فارغ التحصیل به ما میگفتن انصراف بدین .هیچی ته ش نیس حالا منظور شو میفهمم