گوساله را روی گونی در حیات خانه خوابانده بودند. حال عمومی گوساله خوب بود، اما گویا در پی ضربهای (احتمالاً لگد گاو) ماهیچههای تهیگاه راست دریده شده و اندرونهها از شکاف بیرون زده بود ...
در سال 1363 در واحد گوسفندداری شرکت ران آمل، به ناگاه تلفات سنگینی بروز کرد. چوپانان و کارگران دستپاچه شده و حدود 30 رأس از گوسفندان را که در حال مرگ بودند، کشته و پوست کنده بودند ...
پرولاپس را به آرامی جا زدم و چند دقیقه دست را در همان حال نگه داشتم. گاومیش پیوسته زور میزد و همین که دستم را بیرون کشیدم، راست روده به حالت نخستین بازگشت ...
روزی برای مایهزنی دامهای عشایر به یکی از روستاهای دوردست کوهستانی رفتیم. پیش از ما کارکنان وزارت بهداشت برای مایهزنی روستاییان علیه یک بیماری به آن روستا رفته بودند ...
نیمه شبی بود و من آماده خوابیدن. خبرم کردند که اسبی در کمپ، بد حال است. به کمپ که رسیدم از دور اسبی را دیدم که بروی زمین افتاده و از درد، دست و پا می زند ...